شب لوییجی پیراندللو ازسوی مجله بخارا برگزار شد؛
ئاتر نمایانگر مضحکه زندگی است و آدمیان بازیگران این مضحکه
لوئیجی پیراندللو مانند روشنفکران دیگر عصر خود به جرگه فاشیستها پیوست، اگرچه شوخطبعی تلخ وی ابدا به مذاق سیاستهای فرهنگی پیشوای فاشیسم خوش نمیآمد.
شب لوییجی پیراندللو عنوان صد و پنجاه و هشتمین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری بنیاد فرهنگی ملت، مدرسه ایتالیاییها و کتاب خورشید در محل مدرسه با حضور سفیر ایتالیا، لوکا جانسانتی برگزار شد.
به گزارش ایلنا؛ علی دهباشی در این برنامه، به شبهای دیگری همچون شب سیلونه، ویوالدی، داوینچی و گالیله اشاره کرد که با همکاری همین مدرسه به نویسندگان، هنرمندان و اندیشمندان ایتالیا اختصاص یافته است.
در ادامه لوکا جانسانتی - سفیر ایتالیا در تهران -، در سخنانی با ترجمه همزمان حانیه اینانلو، بیان کرد: شبهایی از این دست به عادت خوشآیندی تبدیل شده اند و این امکان را برایمان فراهم آورده تا مؤلفان ایتالیایی زیادی را بهویژه از ادبیات مدرن و معاصر معرفی کنیم. امروز در باره لوئیجی پیراندللو، نویسنده و نمایشنامهنویس ایتالیایی صحبت میکنیم که در سال ۱۹۳۴ برنده جایزه نوبل ادبی شد.
او افزود: پیراندللو در جزیره سیسیل متولد شد و سپس به رم نقل مکان کرد و تا پایان عمر آنجا ماند. حیات او دستخوش حوادثناگواری بود که تاریخ قرن بیستم را رقم زدند. جنگ جهانی اول که در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۴ شروع شد و امسال صد سال از آن تاریخ می گذرد. این جنگ زندگی شخصی نویسنده بزرگ سیسیلی را نیز تحت تأثیر قرار داد، به این ترتیب که باعثتشدید بیماری عصبی همسر او شد.
سفیر ایتالیا همچنین گفت: لوئیجی پیراندللو مانند روشنفکران دیگر عصر خود به جرگه فاشیستها پیوست، اگرچه شوخطبعی تلخ وی ابدا به مذاق سیاستهای فرهنگی پیشوای فاشیسم خوش نمیآمد. او حتا در پایان زندگی خویش، مراسم خاکسپاری رسمی نخواست؛ موضوعی که میتواند نشانه فاصلهگیری شدید او از رژیمی باشد که میخواست کفن و دفن برنده جایزه نوبل ادبی را تحت یک مراسم دولتی باشکوه هرچه بیشتر برگزار کند. او اینگونه وصیت کرده بود: «با درشکه پاییندستان جامعه مرا به گورستان ببرید؛ از همانهایی که فقرا استفاده میکنند. عریان. هیچ کس بدرقهام نکند، نه اقوام و نه دوستان. فقط درشکه، اسب، درشکهچی و تمام. جسدم را بسوزانید.» اما تعبیر دیگر این حرکت پیراندللو این است که نسبیگرایی اگزیستانسیالیستیاش باعثدوری او از دینداری سنتی شده بود.
در این نشست همچنین رضا قیصریه - مترجم - درباره «پیراندللوی فیلسوف» سخنانی مطرح کرد و در ادامه درباره بازتاب جنون در آثار پیراندللو گفت: جنون از یک سو ارتباط مستقیمی با دوگانگی ذاتی انسان دارد و از دیگر سو آدمی هم نیاز وافر به این دوگانگی دارد که اساسا روند زندگی براساس این دوگانگیها و بازیهای مدام آن است. باید مدام بازی کنی تا قبول افتی. چون دوگانگی که از میان برود وحدتی در درون پدید میآید و در نتیجه جنون خود را مینمایاند. واقعیت این دوگانگی از طریق طنز نمود شایانتری دارد تا از طریق تراژدی. چون طنز فضاهای بیشتری از این دوگانگی را در اختیار مؤلف میگذارد و پیراندللو بر این نکته کاملاً آگاه است و میداند مؤلفههای تراویده از آشفتگی بارِ طنز بیشتری را با خود دارند. تئاتر هم از همین تناقض به وجود آمده است.
او اضافه کرد: به تعبیر پیراندللو، تئاتر نمایانگر مضحکه زندگی است و آدمیان بازیگران این مضحکهاند.
آنتونیا شرکاء - منتقد سینما - هم در این شب به بررسی فیلم «کائوس» پرداخت و در ادامه درباره انتخاب عنوان این فیلم گفت: چرا عنوان فیلم، «کائوس»(به معنی آشوب) شد؟ پیراندللو در جایی نوشته بود: «من زاده کائوس هستم. این را از نظر تمثیلی نمیگویم، بلکه به معنای واقعی کلمه میگویم. من در روستایی به دنیا آمدهام که در کنار بیشه پیچ در پیچی قرار گرفته و به همین دلیل در گویش محلی اهالی آگریجنتو، کاووسو گفته می شود که همان شکل از ریخت افتاده واژه کهن و بکرِ کائوس در زبان یونانی است.»
محبوبه خدایی نیز در این شب درباره خانواده پیراندللو سخنرانی کرد و گفت: لوئیجی پیراندللو اگرچه از خانوادهای ثروتمند بود، اما در زمان ورشکستگی، در اوج ناامیدی و در بحرانهای شدید خانوادگی بود که به شهرت رسید و آثاری را خلق کرد که تا همیشه ماندگارند و در خاطرهها جاودانند.
عباس سیاوش آبکنار نیز در بخش دیگری از این شب، گفت: آثار پیراندللو حاوی تناقضها، آشفتگیها و بحرانهای زندگی مدرن هستند و مضمون اصلی هنر او به تصویر کشیدن همین دوگانگی و بحران است.
او افزود: ناتورالیسم، طنزگرایی، تعقل و تشکیک را میتوان کمابیش در تمام مراحل زندگی پیراندللو دید. قطعا هیچ یک از این موارد نسبت به بقیه برتری ندارند و انسجام پیراندللو نیز شامل حضور این چهار اصل میباشد.
در بخش دیگری از «شب لوئیجی پیراندللو»، پروفسور کارلو چرتی درباره پیراندللو و دیدگاه چندوجهی او و بهویژه نگاهش به جنون سخن گفت و اظهار امیدواری کرد که بتوانند شبهایی دیگر را نیز با کمک مجله «بخارا» برای هنر و ادبیات و فرهنگ ایتالیا برگزار کنند.
نادیا معاونی نیز در سخنانی درباره داستانهای کوتاه پیراندللو، با اشاره به علاقه او به داستانهای کوتاهش، گفت: شاید دلیل این همه توجه و عشق به داستانهای کوتاهش این است که در آنها، گردامده در «یک مجموعه» عاقبت، بازتاب جهانبینیاش را در آینههای بسیاری «به تمام» میبیند.
صفدر تقیزاده نیز در این شب، متن خطابه پیراندللو را هنگام دریافت جایزه نوبل برای حاضران خواند.