چکامه راهگانی؛ هنرمندی که طبیعت را به دورن خانهها میکشاند
مهمترین عامل عدم خلاقیت و ابتکار است که فرد را به تقلید ناآگاهانه میکشاند. این نوع نقاشی موج اعتراض نقاشان پس از جنگ جهانی به سردمداران و سوداگران جنگ بود که طالب خرید آثار هنری بودند.
فرهنگسرای شفق از ۲۵ مهر ماه به مدت یک هفته میزبان هشتمین نمایشگاه چکامه راهگانی با عنوان «رقص در سکوت» است. راهگانی در این نمایشگاه ۳۰ تابلو با فضای برفی زمستان را به تصویر کشیده. در زمینه فعالیتهای هنری با این هنرمند گفتگویی انجام دادیم.
چرا سوژهٔ بیشتر نمایشگاههایتان را طبیعت انتخاب میکنید؟
من به طبیعت علاقهٔ ویژهای دارم. زیرا سرشار از انرژی و زیبایی است، به علت مشکلات زندگی شهری و ناگزیر دور شدن مردم از طبیعت، سعی کردم آن را به درون خانهها بکشانم، به این دلیل آن را دستمایهٔ اصلی کار خود قرار دادهام تا به نوعی از این انرژی بیکران دورنمانند.
علت چرخش وسیع شما از نمایشگاه پارسال با عنوان " رد پای شب " به شیوهٔ انتزاعی با رنگهای سیاه و سفید، نسبت به نمایشگاه امسال و پرداختن به فضای رئال برفی چیست؟
کشیدن رودها، درختها، جنگلها و… به رنگ سیاه و سفید در نمایشگاه سال گذشته اشاره به تیرگی و تاریکی محیط پیرامونمان بود که فضایی انتزاعی میطلبید، اما فکر میکنم همیشه به تداعی تلخیها نیاز نداریم، از اینرو سعی کردم طبیعت بکر و دست نخورده را با فضای آرام و واقعی به تصویر بکشم.
از نقاشان مورد علاقهتان بگویید.
از آثار شیشکین قدرت و توانایی آموختم که در طبیعت گرایی حیرتانگیز است. آثار ونگوگ را بسیار دوست دارم چون طبیعت را از منظر دیگری دیده گوی چشمانش همانند دوربین عکاسی هر لحظه، رنگها را ثبت کرده و به تصویر کشیده است. از داوینچی لطافت و ظرافت آموختم. آثار لطیف و دلپذیر رافائل روحم را نوازش میدهد. شیفتهٔ آثار سالوادور دالی هستم چون انسان را به تفکر وامیدارد و افکارش را با ظرافت و زیبایی هرچه تمامتر در آثارش بیان میکند، بطوریکه تحت تاثیر او به نقاشی سورئال علاقمند شدم.
به نظر شما مهمترین ویژگی نقاشی چیست؟
من معتقدم نخستین ویژگی هنر خلق زیبایی است، چون زیبایی انرژی میآفریند از اینروست که همه هنر را دوست دارند، و باید آنرا با چشم دید نه تخیل و حافظه تصویری. من بارها گفتهام با کشیدن خطوط بیسروته و فیگورهای بیشکل و ریختن رنگ بر بوم، و گمراه ساختن بیننده با حرفهای اغراق آمیز که معجزه یا درامی در پس رنگها و خطوط و لابه لای فرمها پنهان است و… مخالفم و آنها را اهانت به هنرو شعور و حس زیباشناسی مردم میدانم.
فکر میکنید علت کشیدن اینگونه نقاشیها چیست که تعدادشان کم نیست؟
مهمترین عامل عدم خلاقیت و ابتکار است که فرد را به تقلید ناآگاهانه میکشاند. این نوع نقاشی موج اعتراض نقاشان پس از جنگ جهانی به سردمداران و سوداگران جنگ بود که طالب خرید آثار هنری بودند. چون فقط آنها قادر به خرید تابلو بودند. نقاشان که به علت کشتارها و خونبارترین فجایع، دچار یاس و ناامیدی شده بودند و چشمانداز آیندهای آرام و صلح آمیز را ناممکن میپنداشتند، به نماد پوچی و پلشتی با پاشیدن رنگ بر بوم یا کشیدن خطوط درهم و ناهماهنگ، سوداگران جنگ(اکنون طالب هنر بودند) را به تمسخر میکشیدند، و موج بحران زدهای در نقاشی بوجود آوردند که در مقایسه با معیارهای گذشته(واکنون) نمیشد آن را هنر نامید.