خبرگزاری کار ایران

ایلنا بررسی کرد؛

قدرت لابی و دور باطل برنامه‌ها/اقتصاد ایران در دست شبه دولتی‌ها

وقتی که قرار است تحولات ساختاری در یک کشور ایجاد شود باید یک برنامه کامل، شامل کلیات و جزئیات تهیه شود و برای گردآوری این برنامه نیاز به یک تیم متخصص و با دانش است تیمی که هم شناخت به وضعیت داخلی و خارجی داشته باشد و هم از نظر علمی قابلیت ترسیم همه نوع شرایط را در ذهن داشته باشند.

وقتی که قرار است تحولات ساختاری در یک کشور ایجاد شود باید یک برنامه کامل، شامل کلیات و جزئیات تهیه شود و برای گردآوری این برنامه نیاز به یک تیم متخصص و با دانش است تیمی که هم شناخت از وضعیت داخلی و خارجی داشته باشد و هم از نظر علمی قابلیت ترسیم همه نوع شرایط را در ذهن داشته باشند.

براین اساس و با داشتن چنین تیمی می‌توان یک برنامه کامل و جامع تهیه کرد. اما پس از تهیه این برنامه در برخی از کشور‌ها ازجمله ایران عمده مشکلات ایجاد می‌شود چرا که در چنین کشور‌هایی صدا‌ها واحد نیست و صداهایی شنیده می‌شود که تنها معیار و منافع سیاسی خودشان را مد نظر قرار می‌دهند.

براساس تعریفی از اقتصاد سیاسی، برای رشد و توسعه در چنین کشورهایی باید دید که شرایط جناح‌ها به چه گونه‌ای است و چه کسانی در چه ارگان‌هایی دارای قدرت تصمیم گیری بالایی هستند. به عنوان مثال در ایران که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در راس امور فعال هستند ابتدا باید کسانی که دارای قدرت اصلی هستند را شناسایی کرد و سپس از میان آنان کسانی را که اقتصاد را متوجه می‌شوند انتخاب کرد.

این انتخاب موجب می‌شود تا با تئوری‌ها و مفهوم‌های دستوری کار آنان آشنا شد البته این مهم به معنای آن نیست که این افراد نسبت به دیگران قدرت بیشتری در تصمیم گیری دارند چراکه در کشوری همانند ایران انتقال قدرت و ثروت مطلق نیست و افراد زیادی از سوی هرجناح هر از چندگاهی روی کار می‌آیند و بعد از مدتی کنار گذاشته می‌شوند.

البته درست است که در ایران سازمانی تحت عنوان سازمان مدیریت و برنامه ریزی وجود دارد اما این سازمان دارای قدرت خاصی برای اجرای برنامه مدنظر برای توسعه نیست. به عنوان مثال در هر دوره‌ای افراد بسیاری از جمله محمد رضا پهلوی در قبل از انقلاب سال ۵۷ و محمود احمدی‌نژاد پس از گذشت ۳۴ سال بعد از انقلاب تصمیمات این سازمان را به طور علنی مورد نقد قرار و سپس تعطیل کرده‌اند.

حتی در دولت حسن روحانی رییس جمهور کنونی نیز هرچند راه اندازی دوباره سازمان در دستور کار قرار گرفت اما تصمیمات سازمان تنها محدود به یکسری برنامه‌ها است و آنان با توجه به دانش نتوانسته‌اند راهکاری اساسی برای حل مشکلات ایران پیدا کنند چراکه‌‌ همان طور که در ابتدای گزارش اعلام شد این افراد تنها از دل دانش و علم هستند و حرف‌های آنان در اقتصاد سیاسی ایران در بسیار موارد راه بجایی نمی‌برد و در گوشه کتابخانه‌های این سازمان خاک می‌خورد.

به عنوان مثال طی گذشت ۲ سال از عمر دولت یازدهم ایران، حسن روحانی نتوانسته است اقتصاد ایران را به طور علنی از رکود و بحران خارج کند. تیم اقتصادی وی داری مشکلات بسیاری است به طوری که حتی در یک دولت چندین صدا به گوش می‌رسد و رهبری واحد برای پیشبرد اهداف وجود ندارد. البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که در دولت‌های گذشته نیز همواره این مشکل وجود داشته است به طوری که در دولت سید محمد خاتمی که بهترین شاخص‌های اقتصادی پس از انقلاب متعلق به این دولت بوده است هر از چند گاهی چند صدایی‌هایی وجود داشت.  در دولت هاشمی رفسنجانی نیز اختلاف نظر‌ها کم نبود و نتیجه همین اختلاف نظر‌ها برخی چالش‌ها در اقتصاد ایران بود.

این روز‌ها نیز همه در ایران می‌دانند که علاوه بر دولت یک شبه دولت نیز شکل گرفته است شبه دولتی که از ابتدای انقلاب ایجاد شد اما در دوره ریاست محمود احمدی‌نژاد به طور علنی وارد فاز اجرایی شد و مردم فهمیدند که حتی قدرت این شبه دولتی از کسی که آنان به عنوان رییس دولت انتخاب کرده‌اند بیشتر است.

اری بخشی از اصولگرایان نزدیک به قدرت و ثروت که هرچه بخواهند می‌توانند اجرایی کنند. این دسته همان‌هایی هستند که باید از آنان در خصوص تهیه یک برنامه کامل و جامع نظر گرفت چراکه اگر آنان نخواهند دولت‌ها با پشتوانه ۲۲ و ۱۸ میلیون نفر، نمی‌توانند گامی اثر گذار بردارند.

حال چگونه می‌توان با آنان دور یک میز نشست این سئوالی است که ابتدا در ذهن هر برنامه نویس ایجاد می‌شود. برنامه نویس به خوبی می‌داند که اگر می‌خواهد به طور کامل و جامع اقتصاد ایران را روی کاغذ قرار دهد و سپس اجرایی کند نیاز به یک پشتوانه‌ای کلیدی همانند قدرت اصولگرایان و یا شبه دولتی‌ها دارد بنابراین باید به سراغ افرادی در شهر دیگر برود تا ابتدا آنان را از نحوه کاری که می‌خواهد برای اقتصاد ایران انجام دهند آگاه کنند و درصورتی که بتواند آنان را به طور کلی متوجه اوج بحران کند بخشی از مسیر پر از سرعت گیر غیر استاندارد را که در تمامی نقاط ایران مشاهده می‌شود را طی کرده اما هنوز برای اجرا نیاز به آوردن چند شاه کلید (دور زدن) دارد.

شاه کلید (دور زدن) اول حضور در جلساتی است که برخی از آقایان در آن حضور دارند و آنجا است که می‌تواند اجازه تردد و اعلام حضور را برای اجرا گیرد، شاه کلید (دورزدن) دوم درخانه‌ای است که عموم مردم افرادش را انتخاب می‌کنند چراکه صدا‌ها در انجا متفاوت است،  برخی از آنان به گونه‌ای عمل می‌کنند که گویی از جنس مردم نیستند و به طور شفاف و علنی مانع هر اقدامی می‌شوند بنابراین مذاکره با شاه کلید (دور زدن) دوم سخت‌تر از حضور در جلسات آقایان سطح اول است اما اگر منطق را کنار بگذارد می‌تواند بسیاری از آنان را نیز قانع کند و اما شاه کلید سوم در اجرا به دست دولتی است که خود نیز در جاده خاکی و آسفالت تردد می‌کند.

کنار آمدن با چنین دولتی نیز سخت است چراکه همه موانع که پیش‌تر گفته شد مانع از حرکت‌های ابتدایی این دولت شده و آنان در گام‌های حداقلی خود مانده‌اند چه برسد به اجرای برنامه‌ای کامل و جامع.

با این تفاصیل یک برنامه نویس هیچگاه نمی‌تواند اقتصادی همانند ایران را به معنای واقعی از بحران خارج کند و در راستای توسعه گام بردارد تمام بخش‌ها نشان از یک دور باطل دارد. حال که دولت یازدهم تلاش دارد برنامه ششم را به خانه مردم ارائه دهد نباید از آن انتظار زیادی داشت چرا که برنامه نویس‌ها تنها آن را نوشته‌اند و جنس نویسندگان از مردم با دانش است اما دانش تنها برای اقتصاد ایران کافی نیست.

حال اگر روزی در  ایران برنامه سوم و چهارم در قبل و بعد از انقلاب باعث رشد و توسعه شد باید به این نکته اشاره کرد که قدرت مردم و دانش، بیشتر از بدنه فاسد و بی‌منطق دولت‌ها و نهاد‌ها بوده است اما در باقی برنامه‌ها این قدرت مفسدان است که پیروز میدان نبرد علم با نادانی شده است.

گزارش از : محسن بیدی

کد خبر : ۳۲۵۸۵۲