یادداشتی از افشین حبیب زاده:
نگاهیگذرا به جنبش کارگری درایران/ قسمت سوم: رضاخان وجنبش کارگری
«افشین حبیب زاده» عضو مرکزی حزب اسلامی کار و علیالبدل نخست چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران سومین قسمت از سلسله یادداشتهای «نگاهیگذرا به جنبش کارگری در ایران» را به وضعیت این جنبش اجتماعی ایران معاصر در عهد پهلوی اول اختصاص داده است.
ایلنا، «افشین حبیب زاده» عضو مرکزی حزب اسلامی کار و علیالبدل نخست چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران سومین قسمت از سلسله یادداشتهای «نگاهیگذرا به جنبش کارگری در ایران» را به وضعیت این جنبش اجتماعی ایران معاصر در عهد پهلوی اول اختصاص داده است.
سلسه یادداشتهای «نگاهی گذرا به جنبش کارگری در ایران» که از مدتی پیش انتشار آن در بخش کارگری خبرگزاری کار ایران آغاز شده است؛ به بازخوانی نقش جنبش کارگری ایران در فاصله دو واقعه تاریخی انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران می پردازند.
متن کامل این قسمت که با عنوان «رضاخان وجنبش کارگری» نامیده میشود به شرح ذیل است:
سالهای پس از آغاز جنبش کارگری سالهای پرالتهابی برای کشور بود و بدون تردید این التهابات دامنگیر طبقه کارگر بودهاست. آغاز دوره تجزیهایران در سال ۱۲۸۸ هجری شمسی و انحلال مجلس دوّم در آبان ۱۲۹۰ در اثر فشارهای خارجی و تصرّف انزلی و رشت توسّط روسها، وضعیت اقتصادی ناگواری را در کشور حاکم نموده بود خصوصاً با آغاز جنگ جهانی اوْل (۱۲۹۷-۱۲۹۳ه.ش) وضعیت طبقه کارگر به شدت روبه وخامت گذاشت. هرچند در این سالها جنبش کارگری همچنان به فعالیت و سازماندهی خود ادامه میداد به گونهای که برخی ازایرانیان مقیم باکو در سال ۱۲۹۵ کمیته عدالت را تشکیل دادند واین کمیته در سال ۱۲۹۹ اولین کنگره خود را در بندر انزلی در خاکایران تشکیل داد. در این سال حزب عدالت و حزب همّت که خاستگاه آن نیز باکو بود با یکدیگر ترکیب شده و حزب کمونیست ایران را تشکیل دادند. برخی سال ۱۲۹۹ را سال اوج اعتلای جنبش کارگری درایران میدانند. چرا که کارگران توانسته بودند تعداد قابل توجهی اتحادیه کارگری تشکیل دهند.
در سال ۱۳۰۰ رهبران اتحادیهها (۱۶اتحادیه) شورای اتحادیه مرکزی را تشکیل دادند که به عضویت اتحادیه کارگری بین الملل کمونیست مستقر در مسکو پیوست و روزنامهای تحت عنوان «حقیقت» را به عنوان ارگان رسمیخود منتشر نمود. این دوران مصادف است با روی کار آمدن رضاخان. رضاخان در سوّم اسفند ۱۲۹۹ کودتا نمود و به مرور زمان سعی نمود قدرت را به دست گیرد و در سال ۱۳۰۲ به عنوان نخست وزیر و در سال ۱۳۰۵ به عنوان پادشاهایران تاجگذاری نمود.
اگرچه در ابتدا اتحادیههای کارگری سردار سپه را مدافع کارگران میپنداشتند امّا پس از مخالفت رضاخان با جمهوریت و آغاز توقیف اتحادیهها و حزب کمونیست موضع خود را تغییر دادند. هر چند تسلّط قوّه مجریه بر قوّه مقنّنه میتوانست خود بیانگر آغاز محدودیتهای جدید بر علیه اتحادیههای کارگری باشد.
هنگامیکه رضاخان در اوّل آبان ۱۳۰۲ به نخست وزیری انتخاب شد، انگلیسیها در قبال قولی که رضاخان برای برقراری امنیت به آنان داده بود دست او را باز گذاشتند تا بر نهادهای نوپای سیاسیایران – از جمله مجلس- مسلّط شود. تسلّط تدریجی قوّه مجریه بر مقنّنه موقعیت اتحادیههای کارگری را به شدّت تضعیف کرد.
با توجه به فضای حاکم بر جامعه ملل و گسترش اندیشه کمونیسم خصوصاً در جغرافیای مجاورت با شوروی دوران حکومت رضاخان را میتوان به دو بخش براساس نوع رابطه دولت رضاخان با شوروی تقسیم نمود. بخش اوّل که روابط مناسبی میان دو دولت وجود نداشت، رضاخان سعی در اعمال محدودیت در فعالیت تشکل های کارگری نمود. چرا که رهبراناین تشکل ها را وابسته به روسها میدانست واینکه آنان سیاستهای دولت روسیه را جهت تضعیف دولت رضاخان دنبال مینمایند. در بخش دوم به جهت توافقاتی که میان دولت روسیه وایران به عمل آمد. حمایت روسها از حزب کمونیستایران کاهش یافت که بی تأثیر در اعمال محدودیت بر علیه اتحادیههای کارگری نبود.
رضاشاه برای تضمین قدرت مطلق خود همه اتحادیههای کارگری بویژه شورای متحده را ممنوع ساخت و در سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۱، ۱۵۰نفر از فعالان جنبش کارگری را دستگیر کرد. بسیاری از آنان مثل سلطان زاده، نیک بین و شرقی در دوره تصفیههای استالین از بین رفتند. بهاین ترتیب استالین به طور غیر مستقیم به رضاشاه کمک کرد تا حزب کمونیستایران را مضمحل کند.