عملكرد فتحاللهزاده زیر تیغ انتقاد؛
اشتباهات استراتژیک شوالیه یا پیرانهسری؟!
گاهی گوش آقای مدیر بدهكار حرف هیچكس نیست و به هر دلیلی به جای مدیریت بحران، بحرانسازی هم میکند/امسال هم آمدن دایی و رفتن کریمی یعنی «چوب کریمی» بر سر تیم...
ایلنـا: از زمانی که IQ نمادی برای نمایش توانایی ذهنی افراد بود، سالها میگذرد و ما هنوز نمیدانیم دوره IQ تمام شده و سالهاست EQ آمده؛ انگار قرار نیست فرق ریاست و مدیریت را بدانیم؛ مدیریت یعنی بهترین تصمیم در سختترین شرایط و انگار نمیدانیم و نمیدانیم، و باز هم نمیدانیم.
تأکید بر نمیدانیم یعنی حسرت و افسوس؛ چرا؟! زیرا در ورزش که یکی از مهمترین نمادهای جوامع بشری امروزه است، ما نتوانستهایم به مقولهای با عنوان «مدیریت» در حد مناسب بپردازیم. آنچه هست چانهزنی و ریاست است. دوره چانهزنی از بالا و فشار از پایین یعنی همین که میبینیم. در باشگاهداری ایران چیزی به نام مدیریت دیده نمیشود، چراكه مدیران ما به جای مدیریت در مواقع سختی، پی راه چارهای سهلالوصول هستند.
در این شرایط مدیر میتواند به جای مواجهه مستقیم با بازیکن و مربی، كار را به مشاوران بسپارد و از كانال رسانهها پیام را منتقل كند. در این مواقع قدرت انکار تمام حرفها نیز خود به خود به وجود میآید. انگار «خوف و رجا» اینجا معنی میدهد. معاون با بازیکن جلسه میگذارد تا همه حرفها را به بدترین شکل ممكن بگوید و در نهایت مدیر مثل منجی وارد میشود؛ البته همیشه اینگونه نیست. گاهی گوش آقای مدیر بدهكار حرف هیچكس نیست و به هر دلیلی به جای مدیریت بحران، حتی بحرانسازی هم میکند!
اتوبان فتحاللهزاده - جباری
از نقطه شروع حواشی فتحاللهزاده و جباری تا امروز، این قصه به یک بحران در باشگاه استقلال بدل شده. هواداران آبی همواره فتحاللهزاده را به عنوان برنده فصل نقل و انتقالات میدانستند و راز زبان و دسته چک شخصی او را نیز برگ برنده. اصطلاحا «چک حاجی روی سنگ هم نقد میشه». و با این حرف و حدیثها، سالهاست مدیریت فتحاللهزاده را «مدیریت برنده» خطاب میکنند. مدیریتی که در فوتبال ایران خوب جواب داده اما همین مدیر، اشتباهات استراتژیکی داشته که شاید نتوان به سادگی از کنار آن گذشت. هنوز از خاطرهها نرفته که چگونه تیم خوب و صدرنشین مرفاوی با آمدن نام «ناصر حجازی» از هم پاشید و قهرمانی را از كف داد. حالا همین اشتباه دوباره رخ داده. اكثر هواداران استقلال رفتن جباری را از چشم فتحاللهزاده میبینند و حاجی هم نتوانسته و نمیتواند با نگهداشتن دیگر بازیکنان و آمدن احتمالی آندو بر این مسئله سرپوش بگذارد.
پرسپولیس با همین اشتباهات به حاشیه رفت. حکایت رفتن دایی و آمدن استیلی یعنی چوب دایی بر سر تیم و همین امسال هم آمدن دایی و رفتن کریمی یعنی «چوب کریمی» بر سر تیم. مگر پارسال در غیاب فرهاد مجیدی، این فشار بر تیم نبود؟! و در چنین شرایطی قلعهنوعی بر خلاف رویه سالهای گذشتهی خود به آمدن مجیدی رضایت داد و جدا از فشار تماشاگر بر تیم حریف، فشار را از تیم خود نیز برداشت و در نهایت برنده این میدان بود. اما فتحاللهزاده اشتباه خود را ادامه داد و حالا که از سر لجبازی حرف شکایت علیه جباری را به میان میآورد، مثل پدری میماند که حالات جوانی پسرش را تاب نمیآورد.
سطح كار را قدری بالاتر ببریم. به مثالی از فوتبال اسپانیا و تیم بارسا توجه كنید؛ تا امروز چند بار مسئولان بارسا بر سر لیونل مسی منت گذاشتهاند که تو كشف ما بودی و بعد درمانت کردیم و امروز به اعتبار ما اینجا رسیدهای؟ آیا امروز طرح چنین مسائل كودكانهای در فوتبال پیشرفته و مدرن دنیا جای دارد؟ با این وجود ما در تمام این سالها هر لحظه منت سر این بازیكن و آن بازیکن گذاشتیم و پیشرفت او را منوط به خود کردیم؛ اما «احترام متقابل» راز گمشده این فوتبال است.
سخن آخر
مدیریت یعنی بهترین تصمیم در سختترین شرایط گرفته شود. یعنی EQ خود را در این وضع بروز دهید. یعنی به جای اخذ تصمیمات عجولانه که در نهایت به شكست یكی از طرفین میانجامد، تصمیم درست برای رسیدن به شرایط بهتر را بگیرید. امروز آیا فتحاللهزاده نمیداند «شیشه عمر» مدیریت خود را در گروی یک تصمیم عجولانه قرار داده؟ آیا او نمیداند نگاه تماشاگر فوتبال ایران به نتایج است و با اولین موفقیت جباری و احیانا شکست استقلال چه بلوایی راه میافتد؟ آیا وی چنین رفتاری را مدیریت میداند یا ریاست؟! آقای فتحاللهزاده، وقت استفاده از EQ است؛ لطفا هوش هیجانی خود را در بهترین مسیر هدایت کنید...
یادداشت: رضا سالار