یک پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش در گفتوگو با ایلنا:
عدم رویکرد نخبهگزینی در استخدام معلمان/ «انسانسازی» مغفول مانده است
پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش گفت: کتابهای درسی در طول 12 سال تحصیل باید دانشآموز را از خاک به افلاک برساند که گاه نمیرساند.
علیاکبر رضادوست پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، به بایدهای نظام آموزش و پرورش با تأکید بر بایستگی ارتباطات بینامتنی کتب درسی اشاره کرد و گفت: نظام تعلیم و تربیت، بستر اصلی تحول هر کشوری است و توسعۀ آن کشور بدون تعالی آموزش و پرورش، غیرممکن است.
وی تصریح کرد: یکی از ایرادات رویکردی به آموزش و پرورش نگاه جزئینگر بوده در حالی که آموزش و پرورش به عنوان موتور محرّکهای بنیادین، هم با ساختار کلّی نظام و کشور در ارتباط است و هم خود دارای اجزایی است که نمیتوان بدون نگاه کلّینگرانه برای آن نسخه پیچید.
رضادوست افزود: وقتی سخن از آموزش و پرورش میشود، حداقل با عناصری همچون موارد زیر رو به رو هستیم؛ بخش نرمافزاری چون قوانین و ساختارهای حاکم و چگونگی مقاطع و پایهها و...، بخش سختافزار این نظام شامل دانشآموزان، معلمان، دبیران، مدیران و سایر کارکنان نظام آموزش و پرورش از صدر تا ذیل و سایر داراییها و داشتههای فیزیکی اعمّ از ساختمانها و تجهیزات مختلف است.
این پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش با بیان اینکه بر اساس این تقسیم دوگانۀ کلّی که خود شامل زیرمجموعههای بسیار است، باید دید هدف کلّی یک نظام از سپردن دوازده سالۀ فرزندانش به چنین تشکیلاتی چیست، گفت: بنده بعد از نزدیک به دو دهه تنفِس در فضای درس و معلمّی ایرادات فهرستواری را چون عدمترسیم یک هدف غایی، برنامهریزی و اسطورهسازی در راه نیل به آن، نداشتن رویکرد نخبهگزینی در استخدام معلمان و کارکنان، توجّه افراطی به آموزشهای نظری و غفلت از کاربرد و عمل، فضاهای نامناسب آموزشی، حاکمیت نگاه جزیرهای در مقاطع و بخشهای درونی خود آموزش و پرورش و عدم این ارتباط با سایر نظامهای آموزشی چون دانشگاه و... را مطرح میکنم.
وی همچنین عدمتناسب محتوای دروس با نیازهای ملّی و منطقهای، عدمباور حقیقی یا نهادینهنشدن این باور در نگاه به آموزش وپرورش به عنوان مهمترین نیروگاه با سانتریفیوژهای بیشمار دانایی، خودباوری، انسانیت، تقوی و... را از دیگر انتقاد وارده به آموزش و پرورش می توان مطرح کرد.
رضادوست تصریح کرد: شاید اگر امروزه بخواهیم؛ بیش از یک میلیون شاغل آموزش و پرورش را بر اساس نخبهگزینی تعالی دهیم، نه امکانات مالی اجازه میدهد و نه به زودی امکانپذیر است، این در حالی است که محتوای آموزشی علیالسویه نیز بین همۀ دانشآموزان تقسیم و تدریس میشود.
این پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش گفت: کتابهای درسی در طول 12 سال تحصیل باید دانشآموز را از خاک به افلاک برساند که گاه نمیرساند. معنای مرکزی و مغفول این کتب به همان پرسش نخستین ما برمیگردد که در نظام آموزش و پرورش قصد ما تربیت چه نوع انسانی است و برای چه هدفی؟ یکی از مغفولترین موادّ آموزشی که باید کلانپیرنگ تمامی موضوعات باشد، دانش «انسانسازی» است.
وی دومین ایراد اساسی کتب درسی را شباهت آنها به جزایر پراکنده عنوان کرد و گفت: امروزه در بسیاری از دروس علوم انسانی(خاصه زبان و ادبیات فارسی) تمام همّ معلم در تمام کردن کتاب در طول یک سال است. پیش از آنکه علاقهای بین معلم و دانشآموز، موضوع درسی و دانشآموز، دانشآموز و دانشآموز و... پیش بیاید، فقط و فقط در یک کارکرد مکانیکی و دور تند باید کتاب به اتمام برسد و به جای تمرکز بر مفاهیم والای آن، صرفاً بر تکنیکها و پوستههایی تأکید شود که نه غذای روح و روان، که صرفاً مایه و مهارت تستزنی سالهای بعد دانشآموز را در کنکور فراهم سازد.
رضادوست خاطرنشان کرد: به نظر میرسد؛ این کتب باید به نصف حجم کنونی تقلیل یابد و ارتباطات بینامتنی آن تقویت شود. مثلاً اگر قرار است یک موضوع همچون "کمک به والدین" در یک متن بیاید، همین موضوع را باید کتاب ادبیات برای زبان فارسی تکرار کند، عربی برای انگلیسی و... یعنی در اصطلاح علمی باید دو شیوۀ کلنگرانه یا همنگر(Synoptic) و انعکاس متقاطع(Chiasmus) رعایت شود و هر درس یا موضوع به عنوان توازی برای همان موضوع در درسی دیگر یا کتابی دیگر دیده شود. فقدان همین روال علاوه بر مقاطع مختلف ابتدایی و متوسطۀ اول و دوم نیز به چشم میخورد.