حسن سبحانی:
افزایش قیمت حاملها بیحاصل است
میتوان از طریق توزیع پول ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی و تغییر الگوی درآمدی و مصرفی دریافتکنندگان آن، به قوام گرفتن شاکلهای از مقاومت در قبال اصلاحات روشی، در پرداخت یارانهها رسید و از آن طریق افزایش قیمت حاملهای انرژی به مثابه ابزاری برای دستیابی به مقاصد غیراقتصادی، مورد استفاده قرار داد.
فراتر از اجرا و عدم اجرا عنوان یادداشت حسن سبحانی: اقتصاددان و نماینده ادوار مجلس در روزنامه شرق است كه در آن می خوانید؛
منطق حکم میکند روش و یا روشهای مشخصی برای مواجهه با پدیدههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی وجود داشته باشد بنابراین مواجهه با پدیده موسوم به «هدفمند کردن یارانهها» و یا اگر دقیقتر بگوییم پدیده «افزایش قیمت حاملهای انرژی»، در شرایط فعلی، با آنچه در دو سال گذشته وجود داشته متفاوت شده است.
یعنی اگر دو سال پیش و بیشتر از آن، درخصوص ضرورت و یا عدمضرورت، مفید بودن و یا غیرمفیدبودن یا جراحی اقتصادی به یارانهها گفتوگو میشد، امروز با پدیدهای دارای عمر دو ساله مواجهیم که آثار و پیامدهای کوتاهمدت خود را هم بر جای گذاشته و به مقولهای قابل بررسی و مطالعه مبدل شده است.
بنابراین صحبت کردن از اجرای فازهای بعدی «افزایش قیمت حاملها» درواقع رجعت به دوران دو سال پیش و بیشتر و در نتیجه حرکتی تکراری و بیحاصل است چرا که کشور و اقتصاد آن، با مشاهده پیامدها و بازخوردهای این پدیده، اکنون باید به تاملات و اقدامات و رهیافتهایی در خور وضع موجود دست بزنند.
در غیر این صورت حداقل میشود گفت که زمان و شرایطی را که در آن هستیم ادراک نمیشوند. در این ارتباط چند نکته قابل توجه است.
1- بدون اندکی تردید، استنباط میشود که پرداخت به معلولها و از جمله آنها هدفمندی یارانهها در ساختار اقتصاد ایران، موجبات کاهش کاستیهای اقتصادی را فراهم نکرده، بلکه بر مشکلات تولید افزوده است. این تجربه گرانسنگ برای کسانی که در اقتصاد ایران اندیشه میکنند و آنان که آن را میآموزند و میآموزانند باید مغتنم شمرده شود و آنان، دانش پیشین خودشان را با آزمونهای تجربیای از این دست، ترمیم کرده و ارتقا بخشند.
2- دست زدن به اقداماتی از این قبیل در اقتصاد سیاسی ما، میتواند با احتمال فراوان سر از محدودهها و مرزهایی درآورد که کیلومترها با هدف اصلاح بنیانهای اقتصادی فاصله داشته باشند.
میتوان از طریق توزیع پول ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی و تغییر الگوی درآمدی و مصرفی دریافتکنندگان آن، به قوام گرفتن شاکلهای از مقاومت در قبال اصلاحات روشی، در پرداخت یارانهها رسید و از آن طریق افزایش قیمت حاملهای انرژی به مثابه ابزاری برای دستیابی به مقاصد غیراقتصادی، مورد استفاده قرار داد.
بنابراین به یاد سپردن این دستاورد و ملاحظه آن در ادراک واقعیات حاکم بر اقتصاد سیاسی ایران، میتواند درس بزرگ دیگری باشد که سیاسیون و قانونگذاران نباید از چگونگی آن غفلت کنند و در آینده از آن بهرهمند نشوند.
3-اصرار بر «آزمودن آزموده»، آن هم در شرایطی که بخشهای کارشناسی و سیاسی دیگر کشور، بر عبرت گرفتن از آن و خطا بودن آزمودن آزموده تاکید دارند میتواند به معنای آن تلقی شود که در آغاز هزاره سوم که تحقیقا مجال برای اصرار بر خودراییها تنگ شده است.
باز هم میتوان بیعنایت به تاکیدات کارشناسی، همچنان بر طی کردن راه پیمودهشدهای که نتایج خود را در کوی و برزن به رخ میکشاند اصرار ورزید.