گزیده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
روزنامههای صبح امروز سرمقالههای خود را به مهمترین مسائل داخلی و بین المللی اختصاص دادند.
روزنامههای صبح امروز سرمقالههای خود را به مهمترین مسائل داخلی و بین المللی اختصاص دادند.
كیهان
«كار كارستان ما با آمریكا» عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد ایمانی است كه در آن میخوانید:
اتفاق مهمی در حال ساخته شدن است. جبهه بیداری اسلامی كار كارستانی با آمریكا كرده كه در تاریخ معاصر جهان فراموش نخواهد شد. ایران در متن و كانون این جبهه مشغول خلع سلاح آمریكا و اسرائیل است. یك قداره كش گردن كلفت را در نهایت بدمستی تصور كنید. كسی جلودارش نیست. عربده میكشد، قداره میچرخاند و در چشم برهم زدنی، رهگذران را خونین و مالین نقش زمین میكند. عقل متعارف میگوید باید از او پروا كرد و دم تیغش نرفت. جسارت و هنر بزرگی است كه كسی اراده گلاویز شدن با چنین غول افسار گسیختهای را داشته باشد چه رسد به اینكه حربه را از دست او بگیرد و دو تا كشیده آبدار هم در گوش وی بخواباند. بیداری و مقاومت اسلامی، با آمریكا چنین كاری كرده است.
این نیست كه آمریكا فقط در سال 1945 میلادی تنه به تنه وحشیگریهای آلمان نازی زد و صدها هزار انسان بی گناه را با بمباران اتمی ناكازاكی و هیروشیما قتل عام كرد.
آمریكاییها در افغانستان و عراق 10 برابر قربانیان بمباران اتمی ژاپن شهروند غیرنظامی كشتند تا ثابت كنند آمریكا همان آمریكاست- اسرائیل هم بدتر از جنایات صبرا و شتیلا را در جنگ 22 روزه علیه نوار غزه مرتكب شد- اما اتفاق مهم این است كه بمباران اتمی ژاپن، اعلام ابرقدرتی آمریكا و زدن سند پیروزی جنگ جهانی دوم به نام كاخ سفید را در پی داشت حال آن كه 10 برابر آدم كشی در افغانستان و عراق (و لبنان و غزه از سوی صهیونیست ها) گره از كار فرو بسته آمریكا باز نكرد هیچ، كه چوب حراج به اعتبار و اقتدار و نفوذ استراتژیك واشنگتن زد. اما فقط حربه جنگ و ارعاب و عربده آمریكا نیست كه كند شده است. اتفاقات یكی دو سال اخیر در غرب آسیا جایی كه خاورمیانه اسلامی مینامندش، به ویژه حوادث پر از خبر یك هفته گذشته، رصدگران سیاسی و اطلاعاتی را به كند شدن حربه مهمتر و خلع سلاح مهیب تر زمامداران كاخ سفید دلالت میكند.
اتفاق مهم این است كه پیشرفته ترین و برنده ترین حربه ابرقدرت جبهه لیبرال-دموكراسی با چیره دستی تمام علیه خود وی به كار گرفته شده است. جمهوری اسلامی ایران اكنون در حالی كه در جبهه مبارزه و مقاومت مقابل تهدیدهای سخت سینه سپر نموده و از هماوردی شانه خالی نكرده، در حال خلع سلاح آمریكا با شعار آزادی، مردم سالاری (دموكراسی) و حق حاكمیت ملت هاست. آمریكاییها در عراق در حالی كه چاهش را نكنده بودند، مناره دزدی كردند. اما وقتی قرار شد معلوم كنند سند حاكمیت جدید به نام چه كسی است و بنابراین پای تصمیم و انتخاب یك ملت به میان آمد، كم آوردند و نه بمب اتمی و لیزری، نه عملیات تروریستی و نه فشارهای گوناگون سیاسی نتوانست از پس ملت عراق برآید. عراق جدید بی آن كه لازم باشد همان ابتدا در محور بیداری و مقاومت اسلامی نقش ایفا كند- كه كرد- یك كشیده سنگین در گونه بوش و اوباما به عنوان دو روی سیمای آمریكا زد. طی 7-6 سال گذشته آمریكا و اسرائیل با وجود تشدید فشار بر ملت ها، رگبار كشیده را از ملتهای عراق و لبنان و فلسطین و مصر و تونس- و حتی لیبی و سوریه- خوردهاند. آمریكا خطای مشابهی را در قبال سوریه (ولو به شكل نیابتی) مرتكب شد كه اكنون با پرورده شدن سوریه میانه حال در قواره مرد خط مقدم مقاومت اسلامی، انتظار پرداخت هزینههای آن را میكشد.
منطق ایران به تأسی از رهنمود الهی در حال ثمر دادن است. «قل انّما اعظكم بواحده أن تقوموا لله مثنی و فرادی» (آیه 64 سوره سبأ). روزی كه ایران اسلامی به رهبری حضرت روح الله(ره) به اقامه امر خدا در برابر طاغوتها برخاست تنها بود. كم نبودند كسانی كه میگفتند نباید پنجه در پنجه قدرتهای زورگو انداخت. چرتكههای عجیب و غریبی هم میانداختند، از آن سیاستمداری كه میگفت زمین بدهیم و زمان بگیریم- و خاك جنوب ایران را تقدیم ارتش بعث كرد- تا دیگرانی كه دم از تنش زدایی یكطرفه زدند و دشمن چنان گستاخ شد كه برای تعقیب رئیس دولت وقت حكم صادر كرد! و تا بعدیهایی كه التماس مذاكره كردند و كرنش نشان دادند و خواستار اتحاد با اشغالگران افغانستان شدند اما آخر سر شنیدند كه دشمن، ایران را در فهرست محور شرارت قرار داد و تهدید به حمله اتمی كرد؛ تا آنجا كه رئیس دولت و وزیر خارجه وقت علنا از دولت آمریكا به خاطر نمك نشناسی و بدعهدی شكایت كردند. این منطق به تواتر توسط كسانی از سال 59 تا 83- و حتی بعدا توسط دیگرانی- تست زده شد و مطلقا جواب معكوس گرفت. سخن و گزاره اصلی این است كه به شهادت حوادث متواتر، عقلانیت در مجاهدت و مقاومت آمیخته به خطرپذیری بود و نه در خوش گمانی یا رعب و انفعال و بازی در زمین دشمن و بر مبنای قواعد او. البته هدف این نوشته نقد آن سوء محاسبهها یا مغالطهها نیست. جمهوری اسلامی به فضل الهی و با شجاعت آمیخته با درایت امت- امامت، اغلب این سردرگمیهای رایج در میان برخی تحلیل گران عرفی و منحل در شبكه قدرت جهانی را پشت سرگذاشته است.
به تازگی نخست وزیر آشفته حال اسرائیل جملاتی بر زبان رانده كه آمیزهای از تعابیر درست و نادرست و در عین حال قابل تأمل است. نتانیاهو 8ماه پیش از اعضای كابینه خود خواسته بود علیه ایران وراجی نكنند تا تهدیدها متوجه اسرائیل نشود. او البته به این فهم وفادار نماند و بارها وراجیهایی كرد كه موجب شد در اتفاقی بی نظیر توسط برخی مقامات ارشد سیاسی و نظامی آمریكا تحقیر شود. نتانیاهو شنبه گذشته در حالی كه طبق معمول علیه برنامه هستهای ایران بدگویی میكرد، اظهار داشت «رهبران حكومت اسلامی تحت تاثیر تعصبی باور نكردنی قرار دارند و به اعتقادات تعصب آمیز بالاتر از بقای خود اهمیت میدهند. آنها بمبگذاران انتحاری در تمام نقاط دنیا دارند. من به منطق و عقلانیت آنان تكیه نخواهم كرد و ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد».
اینها اظهارات نخست وزیر رژیمی است كه از افسانه هولوكاست، عقیدهای مقدس در غرب ساخته و حتی سیاستمداران و پژوهشگران و متخصصان غربی دارای سوال درباره هولوكاست را سركوب و مجبور به بركناری و محاكمه و «غلط كردم» میكنند. و سخنان انسان شریری است كه تروریستهای اجیر سرویس مخفی وابسته به وی مردان دانشمند ایرانی را سبعانه و در پیش همسر و فرزند خردسال به خاك و خون كشیدند و بر سر شهروندان بی گناه غزه بمبهای اورانیومی و فسفری ریختند. از این زاویه نگاه كه صرف نظر كنیم، حقیقتی در بیان نخست وزیر رژیم كودك كش پدیدار میشود و آن اینكه «رهبری ایران نمیترسد و جا نمیزند».
او درست فهمیده كه در نظام امت -امامت ایران و در نگرش همه مسلمانان راستینی كه این روزها مراكز نمایندگی آمریكا در سراسر جهان را آماج اعتراض خود قرار میدهند و فریاد میزنند «روحی لك الفداء یا رسول الله»، جان سپر بلای باورهای الهی است. اما از درك این واقعیت عاجز است یا لااقل مصلحت نمیبیند اعلان كند كه باورهای اسلامی باعث بقا و امنیت و ثبات و روئین تنی ملت ایران و جبهه مقاومت اسلامی در منطقه شده است.
نتانیاهو از شمار همان دنیاپرستان شبه یهودی است كه خون در دل حضرت موسای كلیم كردند و گوساله پرست و زراندوز شدند. او از همان تبار تیرهای است كه خداوند در وصف جان دوستی آنان میفرماید« و لتجدنّهم احرص الناس علی حیاه... آنها هرگز آرزوی مرگ نمیكنند به خاطر آنچه كردهاند... آنان را از میان مردم و مشركان، حریص ترین به زندگی مییابی. هر یك از آنان دوست دارد هزار سال عمر كند اما اگر هم چنین شود، او را از عذاب بازنمی دارد» (آیات 59 و 69 سوره بقره). حقیقت این است كه برخلاف رجزخوانیهای چندماه اخیر، صهیونیستها به غایت ترسیدهاند. اما نه فقط از جنگ، كه طعم زهرآگین دو جنگ محدود قبلی در جنوب لبنان و جنوب فلسطین اشغالی را عمیقا چشیدهاند.
ترس بزرگ تر آنها این است كه آمریكا به عنوان آخرین تكیه گاه اشغالگری اسرائیل، از عواقب بیداری و مقاومت اسلامی در هراس افتاده و مجبور است به استناد گزارش 38 صفحهای 61 نهاد اطلاعاتی خود، فاصله گذاری تازهای با رژیم تل آویو انجام دهد. آمریكا در میان باتلاق افتاده و صهیونیستها میدانند كه آمریكا میداند در چنین وضع بغرنجی نباید برای بیرون كشیدن اسرائیل، این رژیم را روی كول خود سوار كند.
در مقابل، منطق عزت، حكمت و مصلحت جمهوری اسلامی در حال گل كردن است. از افغانستان تا عراق و از آنجا تا سوریه و لبنان و فلسطین، منطق حكیمانه ایران جواب داده چرا كه هماهنگ و موافق اراده ملتهای مسلمان منطقه است. اكنون این منطق در چهارگوشه خاورمیانه اسلامی از كوههای هندوكش در شرق تا تنگه جبل الطارق در غرب، طرفداران پرو پا قرص پیدا كرده است. دفاع ما از دو خط سیر مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی، عین عقلانیت بوده اگر كه رنگ و بوی «مجاهدت» و «خطرپذیری» را نیز با خود دارد. و در كدام بازار گوهر امنیت و ثبات و اقتدار و عزت را بدون جد و جهد و سخت كوشی یا خطرپذیری و جرئت، به رایگان عرضه میكنند؟! اگر ما دیروز به پیامبراعظم(ص) لبیك گفتیم تا امروز فریاد لبیك یا رسول الله - به خاطر جسارت جبهه صهیونیسم مسیحی- پشت آمریكا و اسرائیل را در سراسر دنیا به لرزه درآورده، استمداد از قانون لایتخلف نهفته در فرمان الهی بود كه «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا للّه و للرسول اذا دعاكم لما یحییكم...». دعوت رسول خدا به مجاهدت و استقامت، ذاتا حیات بخش و زنده كننده است. و امروز چون ملتهای مسلمان لبیك به پیامبر اعظم(ص) میگویند، زنده شدهاند كه حق پایمال شده خویش را یكی یكی از قدرتهای قداره بند میستانند. آنها آزادی و دموكراسی و احترام و استقلال را مطالبه میكنند و كیست كه در مقابل این سیلاب طوفانی جرئت سینه سپر كردن داشته باشد؟
خراسان
«کجایند مسئولان و هنرمندان با همت؟!» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است كه در آن میخوانید:
تکلیف وضعیت فرهنگی و سینمای قبل از انقلاب در ایران که روشن است اما نکته بسیار قابل تامل، وضعیت سینما و تلویزیون بعد از انقلاب اسلامی است، خصوصاً درباره سهل انگاری، غفلت و کم کاری شدید مسئولان، فیلم نامه نویسان، کارگردانان، تهیه کنندگان و هنرمندان در ساخت فیلمها و سریالهای فاخر در زمینه فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی و ارزشهای تمدنی، فرهنگی این بزرگ و کهن بوم و بر.
حتی پس از انقلاب نیز آثار سینمایی و یا تلویزیونی ارزشمند و فاخر برای شناساندن تمدن دیرپای و فرهنگ ارزنده کشورمان بسیار محدود و انگشت شمار بوده است.
این در حالی است که خصوصاً پس از انقلاب بزرگ اسلامی، تمدن، فرهنگ، بزرگی و بزرگواریهای ملت ایران هر روز بیش از پیش مورد هجمه و اهانت قرار گرفته است و دشمنان غدّار و بیدار این ملت و مملکت با طراحی دسیسهها و توطئههای هر روز نو شونده و با استفاده از فضای رسانهای بسیار گسترده و جهان شمولی که در اختیار خود گرفتهاند و همچنین استفاده ابزاری از «پرده جادویی» و بسیار تاثیرگذار سینما و فیلم سازی به طور برنامه ریزی شده هرازگاهی نه تنها تمدن و فرهنگ ایران عزیز را با حداقل هفت هزار سال دیرینه، آماج تیرهای کینه و نفرت و دروغ پردازیهای خود قرار میدهند، بلکه در نهایت ناجوانمردی و خباثت و حق ستیزی حتی حقایق مسلم عالم وجود و مقدس ترین مقدسات جهان هستی را مورد اهانت قرار میدهند.
دشمنان ایران و ایرانی، گستاخی و وقاحت را بدان پایه رساندهاند که با ساختن فیلمهایی مثل فیلم ۳۰۰، ایرانیان را مردمی وحشی و بزدل تصویر میکنند و در مقابل چنین عمل وقیحانهای تنها برخی از مسئولان و تودههایی از مردم، موضع گیریهایی میکنند و فایده این واکنش و موضع گیریها چه میتواند باشد وقتی با تبلیغات گسترده این فیلم را میلیونها نفر در سراسر جهان تماشا میکنند و فروش آن به بیش از ۴۵۶میلیون دلار میرسد! معلوم است که وقتی ما همچنان دست روی دست گذاشته ایم و لااقل بخشی از تاریخ ایران بزرگ را و حداقل دوران باشکوه حکومت و پادشاهی کورش کبیر که منادی واقعی آزادی و حقوق بشر و کرامت انسان آن هم در ۲۵۰۰ سال پیش بوده است زندگی همان کورشی که بزرگی همچون علامه طباطبایی احتمال ذوالقرنین بودنش را مطرح کرده است را در یک سریال یا فیلم فاخر به تصویر نمیکشیم و داریوش و کریم خان زند و لطفعلی خان و امیرکبیر و عباس میرزا و... را با هنرمندی به رخ جهانیان نمیکشیم حالا یک عده مهاجری که در این چند سده اخیر، وطن ساکنان و صاحبان اصلی آمریکا را غصب کردهاند و نه تمدنی دارند و نه فرهنگی بایسته، در هالیوود شان تمدن و فرهنگ بزرگ ایران را به سخره و تحقیر میگیرند.
جای هزاران دریغ و افسوس است که آن قدر نشستیم و مینشینیم تا دشمن هر کاری میخواهد انجام دهد آن گاه تازه از خواب بیدار میشویم که شاید کاری بکنیم! مسئله آن وقت غم بارتر و دل خون کننده میشود که دشمنان با پشتیبانی صهیونیسم بین المللی و آمریکا، مقدس ترین مقدسات عالم هستی را مورد اهانت قرار میدهند، گاه حبیب خدا حضرت محمدمصطفی(ص) را این برترین مخلوق خداوند و اشرف انبیا و خاتم مرسلین را با کشیدن کاریکاتور هتک حرمت میکنند، گاه موجود باطل کیش و حق ستیزی را واسطه سوزاندن کلام الهی قرار میدهند، گاه سلمان رشدی را برای اهانت به وجود قدسی رسول اکرم(ص) به میدان میآورند و گاه فیلم موهنی را در شرایطی که موج اسلام خواهی و بیداری اسلامی منطقه و بسیاری از کشورهای مسلمان را فرا گرفته به نمایش میگذارند و کیست که نداند که چنین اهانتهایی جز از سر حقد و کینه و عجز دشمنان در مقابل حق و حقیقت نیست؟ و کیست که نداند خشم مقدس مسلمانان علیه اهانت کنندگان به پیامبر عظیم الشان و آخرین فرستاده الهی این روزها از این واقعیت حکایت دارد که بسیاری از آن چه دشمنان حق تاکنون رشتهاند، پنبه شده است!
درباره ساخت و انتشار این فیلم تحلیلهای مختلف و متعددی شده است از جمله این که برخی این ماجرا را کار جمهوری خواهان رقیب حزب حاکم آمریکا میدانند و برخی درست برعکس این ماجرا را کار حزب دموکرات حاکم میدانند که برای انحراف افکار عمومی داخلی آمریکا از مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی و توجه دادن آنها به سیاست خارجی و مقابله با مسلمانان میدانند، و برخی این کار را ناشی از اشتباه محاسبه آمریکا میدانند، برخی اجرای این پروژه را نقشه آمریکا برای سیبل قرار دادن مصر به عنوان کشور موثر در جهان اسلام خصوصاً در جریان بیداری اسلامی و انحراف خیزش مردم مصر میدانند، برخی اجرای این پروژه را در جهت تحریک و سپس خشونت گرا نشان دادن مسلمانان میدانند و...
اما آن چه مسلم است تحلیل این جریان، مسئله مورد بررسی این مقاله نیست، مسئله این نوشته طرح گلایه همیشگی از فیلم سازان کشورهای اسلامی و خصوصاً مسئولان و فیلم سازان و هنرمندان کشور خودمان است که با این همه ادعا تاکنون حتی بخشی از مرام و منش حضرت محمد بن عبدا... (ص) این پاک ترین و مهربان ترین انسان خلق شده و این وجود تابناک عالم هستی و این آورنده کامل ترین دین و کتاب و کلام الهی را به تصویر نکشیدهاند و به همین خاطر هنوز اثر فاخری که توسط «مصطفی عقاد» کارگردان سوری الاصل فیلم «محمد رسول ا...» که در سال ۱۹۷۶ میلادی به بازیگری هنرمندان توانای هالیوودی مانند «آنتونی کوئین» و «ایرنه پاباس» ساخته شد، تنها فیلم قابل ارائه در این حوزه است اما دریغ از به تصویر کشیدن حتی یک برش کوتاه از زندگی سراسر نور رسول ا... (ص) در یک اثر سینمایی در جهان اسلام و حتی ایران پس از انقلاب اسلامی تا کنون.
(البته اخیرا مجید مجیدی کار ساخت فیلمی با موضوع پیامبر(ص) را آغاز کرده که هنوز به پایان نرسیده است.) پس آیا نباید تمامی وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی کشورمان را در همه دولتهای بعد از انقلاب به چالش و نقد و مؤاخذهای جدی کشید که چرا در تمامی این سالها هیچ کدامتان برای ساخت یک اثر فاخر سینمایی نه برای نشان دادن بخشی از تمدن و فرهنگ اصیل ایرانی به مردم جهان ساختند که حالا برخی از دشمنان، ایرانیان حال حاضر را شترسوارانی در حال تردد در معابر تصویر میکنند!! و نه اقدامی برای تهیه و ساخت یک اثر فاخر لااقل درباره بخشی از زندگی سراسر نور دردانه عالم وجود، پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت کردهاند. پیامبری که از ازل تا ابد نه تنها تمامی حق باوران و مومنان بلکه ملائک و خداوند باری تعالی بر او سلام و صلوات و درود میفرستند.
گرچه وجود تابناک این عصاره هستی و بهانه وجود و این خورشید همیشه جاودان و پرفروغ عالم ملک و ملکوت بدین یاوهها و گزافهها و هیچ یاوه و گزافه و دروغی هیچ گاه غباری نمیگیرد و بر ساحت قدسی آن اشرف و اعظم انبیاء حتی گردی نمینشیند چرا که آفریدگار هستی خود هم ضمانت مانایی و ماندگاری و جاودانگی حق و حقیقت و هم ضمانت ماندگاری و جاودانگی آیین و ندای پیامبر رحمتش را و هم ضمانت حفاظت از قرآنش را فرموده است و پر واضح است که هیچ یک از این حقیقتهای ازلی و ابدی و جاودانه نیازی به قلم و اثر هنری و فیلم و خطابه کسی ندارد اما این همه ما هستیم که باید در قبال این همه نعمت الهی، نعمت حق باوری و گرویدن به دین حق و اسلام ناب محمدی(ص) و نعمت داشتن اسوه و الگوی حسنه و بی همانندی همچون وجود قدسی نبی مکرم اسلام و نعمت داشتن کتاب سراسر نور و هدایت قرآن و به شکرانه همه این نعمتهای الهی به وظیفه خود در هر مسئولیتی که هستیم عمل کنیم و خدا نکند که در روز بازپسین شرمنده آفریدگار هستی، پیامبران اولیای الهی، نبی مکرم اسلام(ص)، ائمه هدی(ع) و قرآن مُنزل باشیم.
جمهوری اسلامی
«بلندگوی دشمن نشویم» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید:
در برابر اوج گیری تظاهرات ضد آمریكا - ضد صهیونیستی مسلمانان جهان در اعتراض به فیلم موهن نسبت به پیامبر اكرم، كه اكنون در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا جریان دارد، عدهای تلاش میكنند این تظاهرات و اقدامات را منفی جلوه دهند و چنین وانمود كنند كه حمله به سفارت خانهها و مراكز آمریكائی در كشورهای مختلف توسط مسلمانان به نفع آمریكا تمام میشود و همان چیزی را به اثبات میرساند كه سازندگان فیلم آمریكائی - صهیونیستی موهن به ساحت مقدس پیامبر اكرم درصدد اثبات آن بودند.
این عده چنین استدلال میكنند كه دست اندركاران تهیه این فیلم و دستهای پشت پرده میخواستند به افكار عمومی جهان ثابت كنند كه اسلام دین خشونت است و حمله به سفارت خانههای آمریكا توسط مسلمانان، همین هدف را تأمین میكند. گویندگان این سخن پیشنهاد میكنند مسلمانان به تجمعات و تظاهرات مسالمت آمیز و سر دادن شعارهائی در حمایت از پیامبر اكرم و محكوم كردن دست اندركاران تهیه این فیلم اكتفا كنند و مرتكب كارهائی نشوند كه بهانه به دست آمریكا و صهیونیستها و سایر مخالفان بدهد و آنها علیه اسلام و مسلمانان تبلیغات نمایند.
افرادی كه این طرز فكر را دامن میزنند دو دسته هستند؛ یك عده كسانی هستند كه با نیت پاك و از روی دلسوزی چنین مطالبی را ابراز میكنند و آنچه در دل دارند نیز همانست كه بر زبان جاری میكنند. دسته دوم كسانی هستند كه بلندگوی دشمنان شدهاند و حرفهای آنها را كه میخواهند راه برای ادامه اهانت به مقدسات اسلامی باز باشد این سخن به ظاهر زیبا را بر سر زبانها انداختهاند. با دسته دوم كاری نداریم، زیرا آنها نمیخواهند واقعیتها را بفهمند و قصد تغییر دادن راه خود را ندارند. اما برای روشن شدن ذهن دسته اول، نكاتی را لازم میدانیم یادآوری نمائیم تا پاك نیتها بلندگوی دشمن نشوند.
اول آنكه اتهام خشونت به اسلام و مسلمانان چیز تازهای نیست. غربیها مدت هاست كه مسلمانان را خشن و دین اسلام را دین خشونت معرفی میكنند. این اتهام را در كتابهای مستشرقین آمریكائی و اروپائی كه طی چند قرن اخیر نوشته شده است میتوان دید كما اینكه پاسخهای مستدل دانشمندان و نویسندگان مسلمان به آنها نیز بارها در كتابها و مقالات وسخنرانیها منتشر شده و اصولاً این مقوله جدیدی نیست. حتی همین فیلم كه اكنون اینهمه اعتراض را برانگیخته است، درست برخلاف واقعیتهای تاریخ زندگی پیامبر اكرم كه سر تا سر محبت و رحمت به عموم مردم حتی غیرمسلمانان بوده، تلاش میكند آن حضرت را فردی خشن كه به پیروان خود دستور میدهد هر فرد غیرمسلمانی را به قتل برسانند و خود نیز مرتكب چنین كاری میشود معرفی میكند. یهودیان و غربیها میدانند كه این اتهام به پیامبر اسلام كاملاً دروغ و بیاساس است و دستورات قرآنی و سیره نبوی، مدارا با عموم مردم و مقابله با فتنه گران و متجاوزان را نشان میدهد.
دوم آنكه عملكرد صهیونیستها و آمریكا و بسیاری از دولتهای اروپائی از جمله انگلیس و فرانسه و پرتغال و اسپانیا و ایتالیا در قرنهای اخیر مالامال از خشونت، قتل، غارت، ویرانگری و غصب و اشغال سرزمینهای دیگران به ویژه مسلمانان است. ماجرای فلسطین یك سند زنده است كه به روشنی نشان میدهد صهیونیستها و غربیها مجسمههای خشونت هستند و در طول تاریخ هیچ ملتی حتی مغولها بهاندازه آنها خشونت نكردهاند.
اگر فقط شعلهور ساختن جنگهای اول و دوم جهانی، كه طی آنها میلیونها انسان كشته شدند و آنهمه شهر و روستا و كارخانه و مزرعه و باغ ویران شدند و تمدنها از بین رفتند، را در نظر بگیریم برای اثبات خشونت غربیها كافی است. جنایات جنگ ویتنام و جنگهای صلیبی و اشغال چند باره عراق و افغانستان و استعمار طولانی مدت هند و كشورهای آفریقائی و كشتار سرخ پوستان و بومیان قارههای آمریكا و استرالیا و به بردگی بردن سیاه پوستان آفریقا بخش دیگری از جنایات غربی هاست كه برای رو سیاه نشان دادن آنها كافی است. پرونده صهیونیستها نیز با جنایات 60 سالهشان در فلسطین آنقدر خون آلود است كه با هیچ وسیلهای قابل پاك كردن نیست. با اینحال، میبینیم كه هم غربیها و هم صهیونیستها در نهایت پرروئی و وقاحت، اسلام را به خشونت متهم میكنند و خود را متمدن معرفی مینمایند!
سوم آنكه تجمعات و تظاهرات مسالمت آمیز هر قدر هم كه زیاد باشد، مشكلی برای آمریكا و صهیونیستها ایجاد نمیكند. آنها میدانند كه این قبیل اقدامات بعد از مدتی به پایان میرسد و زیانی هم به آنها نمیرسد. سخن آن ژنرال انگلیسی را به یاد بیاوریم كه بعد از فروپاشی عثمانی هنگامی كه عراق در اشغال انگلیس بود به نجف رفت و هنگامی كه به نزدیكی حرم حضرت علی علیه السلام رسید صدای اذان از گلدستههای حرم بلند شد و او كه با چنین صدای آشنا نبود نگران شد و پرسید چه خبر است؟ گفتند اذان است كه مردم را برای نماز دعوت میكند. پرسید آیا برای منافع انگلیس مشكلی ایجاد نمیكند؟ گفتند نه. وقتی مطمئن شد مشكلی برای منافع انگلیس ایجاد نمیشود گفت: عیبی ندارد هرچه میخواهند اذان بگویند.
غربیها و صهیونیستها با تظاهرات مسالمت آمیز مسلمانان مشكلی ندارند. آنچه آنها را نگران میكند و قطعاً وادار به عقب نشینی میشوند، حمله به منافع آنهاست. نمونه روشن این واقعیت را میتوان در حكم امام خمینی رضوانالله تعالی علیه درباره سلمان رشدی مشاهده كرد كه تا سالها غربیها را دچار وحشت كرد و به عقب نشینی واداشت. قطعاً اگر حكم اعدام سلمان رشدی اجرا شده بود، سلمان رشدیهای دیگر جرأت نمیكردند اهانت به ساحت مقدس پیامبر اكرم را تكرار كنند. در چنین شرایطی، به خطر افتادن منافع آمریكا كه "شیطان بزرگ" و سردمدار این مفسده هاست، راه دیگری برای وادار ساختن سردمداران فساد به عقب نشینی است.
فیلم موهن نسبت به ساحت مقدس پیامبر اكرم، فقط حاوی تهمت خشونت نیست. این فیلم اهانتهائی را به رسول گرامی اسلام روا داشته كه قلم از تشریح و حتی اشاره به آنها شرم دارد. به همین دلیل، مسلمانان نباید كوتاه بیایند و تا رسیدن به نتیجهای قطعی و اطمینان بخش باید به اقدامات خود ادامه دهند. اینكه دولتمردان آمریكائی با كمال پرروئی درصدد توجیه مجوز دادن به فیلم موهن نسبت به پیامبر اكرم بر آمدهاند نیز مثل انكار خشونتها و جنایات خود و نسبت دادن آن به اسلام و مسلمانان بسیار وقیحانه است. آنها هرگز عبور از خط قرمزهائی را كه خود ترسیم كردهاند برای هیچكس مجاز نمیدانند و در عین حال، خود را به عبور از خط قرمزهای ادیان آسمانی مجاز میدانند و آن را به بهانه آزادی عقیده و بیان توجیه میكنند.
از سران كشورها آبی گرم نمیشود وقتی رئیسجمهور كشور انقلاب كرده مصر میگوید حرمت سفیر آمریكا از حرمت كعبه بالاتر است، از دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟ در این میان، وظیفه علمای اسلام و حوزههای علمیه سنگینتر از دیگران است. واقعیت اینست كه هنوز از حوزههای علمیه و علمای ما خروشی كه متناسب با حجم اهانتهای این فیلم به ساحت مقدس پیامبر اسلام باشد برنخاسته است. در این مقطع تاریخی كوتاهی در دفاع از پیامبر اكرم، عواقب خطرناكی دارد كه جبران ناپذیر خواهد بود.
رسالت
«اندیشه نفرت انگیز» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلویی است كه در آن میخوانید:
ولتر فیلسوف قرن هجدهم فرانسه سخن ابلهانهای دارد كه معمولا طرفداران" آزادی بیان" برای تقدس این مفهوم آن را تكرار میكنند.
او میگوید؛" من با این سخنی كه تو میگویی، مخالفم، ولی حاضرم به خاطر اینكه تو این سخن را آزادانه بیان كنی، جانم را فدا كنم. "
علامه جعفری در نقد این گفته، سخن معقول و فیلسوفانهای دارد كه انحراف سیر اندیشه درعصر روشنگری در غرب را بهخوبی نشان میدهد.
او میگوید:" من نمیدانم ولتر چقدر برای جان خود ارزش قائل است و باز نمیدانم اگر علت مخالفت او با سخن آن شخص، پایمال شدن حقوق انسانها باشد كه حق آزادی بیان نیز یكی از آنهاست آیا باز ولتر حاضر بود جان خود را از دست بدهد تا آن كوه آتشفشان، مواد گداخته خود را بر مزرعه روانها و مغزهای بشر سرازیر كند و آنها را تباه سازد".
پوسیدگی و فساد این سخن، اظهر من الشمس است. لیبرالها با تمسك به آن، تز" هیچ چیز مقدس نیست" را جعل كردهاند. اینكه لیبرالیسم در هزاره سوم در خصوص تولید اندیشه، عقیم است و اندیشههای قرن 17 و 18 را نشخوار میكند و حاضر نیست حتی آن را باز تولید كند نشانه افول و درماندگی آنهاست. وزیر خارجه آمریكا در توجیه و دفاع از اهانت به پیامبر اعظم اسلام(ص) با تمسك به همین حرف ولتر میگوید:" این فیلم نفرت انگیز و قابل سرزنش است، اما آمریكا هرگز شهروندانش را از ابراز دیدگاههایشان (بخوانید آزادی بیان مطلق) هر چقدر هم نفرتانگیز وناخوشایند باشد باز نمیدارد. "
مفهوم این سخن آن است كه آزادی بیان را تا مرز طرح اندیشههای نفرت انگیز باید پاس داشت. عقلانیت معطوف به وحی این سخن را بر نمیتابد. اما عقلانیت معطوف به سكولاریسم ولیبرالیسم در تقدیس این سخن كوتاه نمیآید.
غربیها معتقدند هیچ چیز مقدس نیست. اما از آنها سئوال میكنیم همین سخن كه گفتی، آیا مقدس است یا نیست؟ میگویند مقدس است. آنها از واژه تقدس مفاهیمی را مراد میكنند كه با عقلانیت حتی از نوع لیبرالی آن نمیخواند.
خانم كلینتون میگوید؛ آمریكا هرگز شهروندانش را از ابراز كردن دیدگاههایشان باز نمیدارد. اما اگر كسی بخواهد راجع به ادعای صهیونیستها مبنی بر
قتل عام چند هزار یهودی در خلال جنگ جهانی دوم حرف بزند یا تحقیق كند همین خانم كلینتون فریاد بر میآورد كه شما چنین حقی ندارید و حتی كسانی كه وارد وادی تحقیق یا ابراز دیدگاه شوند به شلاق و محرومیت اجتماعی محكوم خواهند شد. صاحبان نظامهای غربی درمورد شناعت و پلیدی و زشتی همجنسگرایی كه حرمت آن در تمام ادیان الهی آمده، اگر كسی بخواهد ابراز عقیده كند با او برخورد میكنند و جلوی ابراز عقیده او را میگیرند. اینجا دیگر سخن"ولتر" پشیزی ارزش ندارد. اگر كسی بخواهد عریان در مرعی ومنظر مردم ظاهر شود آزاد است اما اگر بخواهد نوع پوشش خود را آنچنان كه در آموزههای پیامبران آمده انتخاب كند با او برخورد میكنند و از حقوق اجتماعی وحتی تحصیل علم محرومش میسازند.
دولتهای غربی این تناقض در قول وعمل را هنوز نتوانستهاند پاسخی برایش پیدا كنند لذا هزینههای آن را مجبورند بپردازند. خانم كلینتون با آنكه تصریح دارد فیلم ساخته شده نفرت انگیز است اما بهراحتی میپذیرد كه سفیر كشورش به همراه چند شهروند آمریكا در لیبی هزینه این نفرت را بپردازند.
او با آنكه تصریح میكند فیلم ساخته شده قابل سرزنش است اما بهراحتی میپذیرد سفارتخانههای آمریكا در سرتاسر جهان آماج نفرت و سرزنش میلیونها انسان آزاده قرار گیرد. نظامی كه آمریكا در جهان پاسدار آن است نگاهبان اندیشههای نفرت انگیز است و خانم كلینتون بدون پرده پوشی خود را مامور به پاسداری از آن میداند! چرا؟
این درست همان نقطه سقوط است. فروپاشی غرب را در این نقطه باید جستجو كرد. وقتی فیلسوفان غربی قدرت باز تولید اندیشه لیبرالیسم را ندارند و همان اندیشههای منحط قرن 18 را میخواهند تكرار و نشخوار كنند محكوم به فروپاشی هستند.
در همین جاست كه ریشههای مبارزات ضد سرمایهداری شكل میگیرد و مسیر خود را برای رهایی انسان غربی پیدا میكند.
آفرینش
«نشست چهارجانبه قاهره و اهداف نامعلوم» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است كه در آن میخوانید:
نشست قاهره به پیشنهاد و دعوت محمد مرسی، رئیس جمهوری مصر برگزار شد. در این نشست از وزرای امور خارجه کشورهای ایران، ترکیه و عربستان سعودی برای شرکت دعوت شده بود. ضمن اینكه محمدعمرو وزیرخارجه مصر نیز به نمایندگی از دولتش دراین مذاكرات حضور داشت. یكی از نكات مهم این نشست عدم حضور وزیرخارجه عربستان سعودی بود. هرچند كه بیماری وی علت عدم حضورش عنوان شد اما حداقل میشد نمایندهای از سوی عربستان درقاهره حضور یابد.
نشست چهارجانبه برای حل بحران سوریه درظاهر راهكاری مبتكرانه و مفید به نظر میآید. به طوری كه میتواند آن را رویكردی مسالمت آمیز برای حل بحران تلقی كرد و از آن مهمتر اینكه مشكل سوریه از طریق رایزنیهای منطقهای حل خواهد شد و مانع از دخالت كشورهای غربی در اوضاع سوریه میگردد.
اما بازخوانی فضای درونی نشست و رویكرد اعضای آن به موضوع سوریه، موجب برداشتهای دیگری از واقعیات موجود میگردد. نگرش مصر، تركیه و عربستان به وضعیت سوریه تقریبا یكسان است و هرسه كشور به طور علنی به كناره گیری بشاراسد از قدرت تاكید دارند. این درحالی است كه ایران به عنوان اصلی ترین حامی اسد، مخالف تغییردولت دمشق میباشد، لذا اصلی ترین شكاف درمیان اعضای این نشست به وجود میآید كه نمیتوان آن را صرفاً اختلاف سلیقه دانست، بلكه نگاه استراتژیك ایران به سوریه با دیگر اعضا متفاوت است. عدم حضورسعودالفیصل را نیز میتوان در راستای همین اختلاف عقیده میان ایران و عربستان دانست كه موجب تیرگی روابط دوكشور نیز گردیده است.
از طرفی هم نتایج این نشست ممكن است به ضرر ایران نیز تمام شود. همانطوركه گفته شد دیگر اعضا نظرواحدی درمورد سوریه دارند و ممكن است شرایطی را پیش بیاورند كه ایران با آن موافق نباشد. لذا میتوانند با سیاسی كاری ایران را به عنوان تنها و اصلی ترین مانع برقراری صلح در سوریه جلوه دهند. دراین صورت ایران بیش از پیش در تیرس رسانهها و فشارهای سیاسی غرب قرار خواهد گرفت. ضمن اینكه اگر چنین اتفاقی رخ دهد، تحقق سیاستها و اهداف ما در حل بحران سوریه دیگر نتیجه بخش نخواهد بود.
از برداشتهای دیگری كه از این نشست مرفوض است، اهداف و نیات دولت مصر درجهت بازیابی وجهه عربی خود در سطح منطقه و جهان میباشد. نشست قاهره همانطور كه انتظار میرفت بدون هیچ نتیجه ملموسی پایان یافت، اما برای دولت مصر به عنوان طراح و میزبان این نشست، اعتبار و وزن بین المللی ایجاد كرد.
لذا بسیار ضروریست تا دستگاه سیاست خارجی كشورمان با ملاحظه تمامی جوانب و واقعیات موجود درعرصه سوریه، اولاً برنامهها و سیاست گذاری استراتژیك كشورمان در مورد سوریه را لحاظ كند و این طور نباشد كه در مسیر تصمیم گیری دیگر اعضا قرارگیرد، ثانیاً لزوم به دست گرفتن ابتكارعمل در چنین نشستهایی ضروریست، چون در واقع این نشست صحنه تقابل سیاسی مصر، تركیه و عربستان در مقابل ایران میباشد لذا نباید اجازه داد تا اختلاف نظر ما با آنها باعث شود تا به گوشه رینگ برویم و مورد حمله قرارگیریم.
حمایت
«دستی كه رو شد» عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است كه در آن میخوانید:
اهانت به مقدسات اسلامی با ساخت فیلم موهن درباره پیامبر اسلام(ص) بار دیگر نشان داد كه غرب سیاستهای ضد اسلامی را رها نمیسازد و به دنبال نابودسازی تمام جهان اسلام است. غربیها از جمله آمریكا كه ادعا دارند به دنبال تعامل با جهان اسلام میباشند با ساخت و حمایت از فیلم موهن ضداسلامی نقابی دیگر از چهرهاشان برداشته شد و جهانیان دیدند كه غرب هیچ رویكرد مثبتی به جهان اسلام ندارد و به دنبال نابودسازی و تقدسزدایی از مقدسات 5/1 میلیارد مسلمان است. در كنار این مهم یك اصل اساسی دیگر نیز در ورای این تحولات آشكار شد و آن تحركات نظامی و سلطه طلبانه آمریكا علیه كشورهای اسلامی است كه خود سندی بر نقش آمریكا در ساخت فیلم موهن میباشد.
براساس گزارشهای منتشره آمریكا در روزهای اخیر اعزام یگانهای ویژه و حتی هواپیماهای بدون سرنشین به یمن، لیبی و سودان را اجرایی كرده است. هرچند كه آمریكا ادعا دارد این اقدام را برای حراست از سفارت خانههای خود صورت داده است اما ابعاد تحركات آمریكا واهی بودن این ادعا را آشكار میسازد.
این ادعا در شرایطی مطرح شده كه حمله به سفارتخانههای آمریكا صرفا معطوف به این كشورها نبوده بلكه سایر كشورها حتی در اروپا را نیز شامل شده است. اگر آمریكا به دنبال حفظ سفارتخانههای خود بوده چرا به سایر كشورها نیرو اعزام نكرده و عملكردهای خود را بر این سه كشور معطوف ساخته است. بررسی سیاستهای ماههای اخیر آمریكا در یمن، لیبی و سودان نشان میدهد كه آمریكا به دنبال آن است تا به هر نحوی شده حضور نظامی در این كشور را اجرایی سازد.
عملكردهای آمریكا در یمن به بهانه مقابله با القاعده، مداخلات گسترده در لیبی به نام برقراری امنیت و مقابله با بازماندگان دوران قذافی و تحركات و اقدامات آمریكا در سودان كه به بحران ناامنی در این كشور منجر شد نشان میدهد كه این كشور طرحهای گستردهای در قبال این كشورها دارد. هرچند كه آمریكا اكنون به دنبال سوء استفاده از شرایط پیش آمده برای رسیدن به سلطه طلبی در این كشورها است.
اما همین مساله پرده از واهی بودن ادعاهای گذشته آمریكا برداشته است این مساله كه آمریكا بدون برنامه ریزی قبلی اقدام به اعزام نظامیان به این كشورها كرده امری واهی است چنانكه منابع خبری فاش كردند كه مرگ سفیر آمریكا در لیبی طراحی از سوی آمریكا بوده و به نوعی وی قربانی جاه طلبیهای دولتمردان آمریكا شده است. براین اساس میتوان گفت تحولات اخیر بار دیگر دست جنگ طلب آمریكا را باز كرد كه رسوایی دیگر برای اوبامای مدعی پایان جنگ طلبیهای آمریكا و به اصطلاح رسیدن به تعامل با جهان اسلام است.
ملت ما
«انتصابات پروندهدار» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم حسین آذین است که در آن میخوانید:
یكیاز اختیارات قوه مجریه تغییر و تحولات مدیریتی است اما انتصابات اخیر رئیسجمهور تك به تك دچار مسئله و حاشیه میشود و علت اصلی به حاشیه كشیده شدن آنها، عدم رعایت شایستهسالاری است. این در حالی است كه با توجه به سخنان شخص رئیس دولت مبنیبر عدالتمحوری و توسعه عدالت، میبایست لازمه آنكه شایستهسالاری است، رعایت شود. متاسفانه در برخی موارد انتصابی از سوی دولت، شاهد زیرپا گذاشتن این اصل هستیم.
نمونه بارز آن انتصاب مدیرعامل جدید صنایع مس ایران است كه شخصی كه به تازگی به این سمت انتخاب شده، در كمیسیون اصل نود قانون اساسی دارای پروندهای قطور بوده و پیشاز حضور در صنایع مس، در سایپا عملكرد ضعیفی از خود نشان داده كه لیاقت وی برای حضور در صنایع مس را كاهش میدهد. مدیرعامل تازه منتصب شده، پیشاز حضور در جایگاه جدید خود، در سایپا اقدام به نوعی خصوصیسازی كرد كه با خصوصیسازی اصل 44 قانون اساسی بسیار مغایرت داشت و ركود اقتصادی را منجر میشد.
این انتصابات با واكنش تعدادی از نمایندگان مجلس همراه بود. در همین راستا با رئیسجمهور هم دیداری به عمل آمد و تمام مدارك و موارد مذكور به وی انتقال داده شد. دكتر احمدینژاد هم پس از رویت اظهارات نمایندگان گفتند در صورتی كه 40درصد از موارد گفته شده، صحت داشته باشد، اقدام به عزل مدیرعامل جدید صنایع مس ایران خواهم كرد. در ادامه این اتفاقات كه همگی روز گذشته به وقوع پیوست، 10 تن از نمایندگان استان كرمان برای پیگیری ماجرا پرونده مذكور را به كمیسیون اصل نود ارجاع دادند تا این كمیسیون پساز بررسی مدارك، آنها را به خدمت رئیسجمهور تقدیم كند. براین اساس باید تأكید كرد كه عموم نمایندگان مجلس برلزوم رعایت قانون و اصل شایستهسالاری مصرند و لذا از دیگر دستگاههای كشور نیز همین انتظار را دارند، بهویژه آنكه در شرایط كنونی و با توجه به غلبه نیروهای اصولگرا در دولت و مجلس، افكار عمومی انتظارات و توقعات بیشتری دارند كه البته بر حق هم هست.
و نكته پایانی اینكه شخص آقای رئیسجمهور و دیگر دوستان در دستگاههای دیگر باید توجه داشته باشند كه فارغ از نگاهها و سلیقههای سیاسی، منافع نظام و مردم را به عنوان اولویت اول در نظر قرار دهند تا مشكلات و مسائل موجود با وحدت نظر هرچه بیشتر مسئولان رفع و رجوع گردد.
وطن امروز
«مدعیالعموم و سونامی سرطان ابتکار!» عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم دکتر زهرا طباخی است كه در آن میخوانید:
از خصوصیات بارز جنگ روانی در حوزههای مختلف این است که صحت و دقت اطلاعاتی که مورد استناد قرار میگیرد کماهمیت است. علت اینکه از عبارت «بیاهمیت» استفاده نمیشود بر این واقعیت استوار است که جنگ روانی نیازمند پایههایی است که در عین سستی باید تحمل مقاومت زمانی در برابر اطلاعرسانی حریف را داشته باشند پس لازمه به راه افتادن چنین جنگ بادوامی، آمیختگی واقعیت با دروغ است.
از خصوصیات بارز جنگ روانی در حوزههای مختلف این است که صحت و دقت اطلاعاتی که مورد استناد قرار میگیرد کماهمیت است. علت اینکه از عبارت «بیاهمیت» استفاده نمیشود بر این واقعیت استوار است که جنگ روانی نیازمند پایههایی است که در عین سستی باید تحمل مقاومت زمانی در برابر اطلاعرسانی حریف را داشته باشند پس لازمه به راه افتادن چنین جنگ بادوامی، آمیختگی واقعیت با دروغ است.
پروژه رسانههای اینترنتی و شبکههای ماهوارهای دشمن درباره موضوع به ظاهر ساده اما حساس ارسال پارازیت از سوی ایران بر امواج ماهوارهای، ناخواسته از این رو پراهمیت است که مهمترین ابزار شایعهساز دشمنان غربی- صهیونیستی کشورمان در ایام فتنه، اخبار پخش شده کذب یا آمیخته به دروغ با منابع سیاه و خاکستری از همین بنگاههای خبرپراکنی بود. خصوصیت شایعه این است که به سرعت همهگیر میشود اما خنثیسازی آن زمانبر و دشوار است.
پس در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92 طبیعی است که دشمنان قسمخورده نظام دشمنی کنند و از حداکثر تلاش خود و یاران خزیده در پوستین خیرخواهی برای حفظ رسانههای شایعهساز بهره برند. عناوین دهانپرکنی مثل در راه بودن «سونامی سرطان» در میان ایرانیان به علل پارازیتی نیز از همین دست اطلاعات با منابع ناشناخته است! عجیب آنجاست که چنین گاف غیرعلمی و چه بسا ضدعلمی توسط یک صاحب پست رسمی با سوءاستفاده از جایگاه پزشکی و عنوان ایمونولوژیست مطرح میشود.
سوال ما از معصومه ابتکار به عنوان یک همصنف این است که اطلاعات ضدعلمی مضر بودن امواج الکترومغناطیسی در محدوده شهر تهران را از کجا آورده است؟! کدام مقاله علمی تاکید بر چنین موضوعی دارد؟ حتی اگر مقاله علمی یافتهاند یا احیانا خود ایشان بهشخصه تحقیقاتی در سطح ملی با موضوع تاثیرات امواج الکترومغناطیس بر سلامت بشر در محدودههای تایید شده جهانی انجام دادهاند، چطور چنین نتایجی را وابسته به «امواج ساطع شده از جمرها» کردهاند؟! آیا میان امواج الکترومغناطیس رادیو جمرها و سایر دستگاههای تولید امواج از این دست تفاوتی یافتهاند؟! عبارت در راه بودن «سونامی سرطان» در ایران به علت عوارض سوءپارازیتی همان طور که هر پزشکی میداند بار حقوقی سنگینی دارد بویژه اینکه از جانب یک مدیر شهری مطرح شود!
البته صفحات یک روزنامه به عنوان رسانهای با رسالت اطلاعرسانی، مناسب محاکمه یاوهگویان ضد علم که مناصب دولتی به واسطه یک مشکل قانونی تا به حال در اختیار یک اصلاحطلب جنبش سبزی شکستخورده قرار گرفته، نیست. خواهش ما از مدعیالعموم محترم این است که خانم دکتر(!) معصومه ابتکار را به نمایندگی از ملتی که به جهت نشر اکاذیب ضدعلمی ایشان دچار تشویش و اضطراب بیمورد شدند به محکمه عدل فراخوانند.
سازمان نظام پزشکی نیز موظف است در چنین مواردی که مطرح کردن یک «گمانه» علمی نیز هدف مدعی نبوده بلکه به قطعیت از یک موضوع غیرعلمی به نام علم با تمسک به روپوش مقدس پزشکی سوءاستفاده شده، ورود کند و صلاحیت چنین افراد بیاخلاقی را مورد بازنگری قرار دهد.
بانو ابتکار به علت رافت اسلامی نظام از عواقب اعمال فراقانونیشان در ایام فتنه جستند اما لازم است مراجع قانونی به ایشان متذکر شوند «این تو بمیری از نوع قبلیها نیست خواهر!» تا روزی که یک ایرانی شبههای درباره امواج الکترومغناطیس از هر دستهای داشته باشد این تریبون آمادگی دارد نتایج جدیدترین تحقیقات علمی را روز به روز ارائه دهد. اصلا راه مبارزه در جنگ روانی همین است...
اطلاعرسانی متقن و علمی بدون جانبداری از گروه یا اندیشهای خاص! مطمئنا اگر روزی اثبات شود امواج الکترومغناطیس از هر نوعی برای سلامت بشر مضر و مخرب است، دولت جمهوری اسلامی اعم از اینکه چه کسی در راس آن باشد بر این موضوع صحه خواهد گذاشت اما توجه به این نکته ضروری است که منابع تولیدکننده این امواج در اطراف ما بسیار متنوع است.
مردم سالاری
«اوضاع ارز پیش از سفر به نیویورک» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است كه در آن میخوانید:
کنترل ارز از دست دولت خارج شده است و اعتراف به این موضوع نیز از سوی دولتیها مطرح میشود. ارز همچنان در نوسانات شدید است و قیمت حدود 2500 تومان آن در حال ثبت شدن در بازار است. افزایش قیمت ارز از آن جهت پراهمیت است که از یک سو ارزش پول ملی را کاهش میدهد و از سوی دیگر به صورت مستقیم برقیمت سایر اقلام نیز اثرگذار است و بار روانی آن عملا سبب شده تا شاهد افزایش قیمت در سایر کالاها هم باشیم. به طوری که افزایش قیمت شدید آهن نیز به افزایش نرخ دلار گره خورده است. اما این تلاطم قیمت ارز، علاوه بر تاثیر تورمی در کشور، نگرانیهای عمومی نیز برای آینده رقم زده است. مردم نسبت به افزایش شدید قیمتها نگرانند و در مقابل، دولت با سکوت و توجیههای غیر قابل قبول، براین نگرانی عمومی افزوده است. با نظر به شرایط نا مساعد موجود درکنترل بازار، بیان چند نکته ضروری است:
اول آنکه، پاسخگو نبودن دولت نسبت به وضعیت موجود، سبب شده تا التهاب بازار، شرایط بدتری به خود بگیرد. این التهاب زمانی بیشتر شد که وزیر اقتصاد در مقابل سوالی در مجلس رسما اعلام کرد در خصوص کنترل قیمت ارز پاسخگو نیست. بدین ترتیب وقتی مجلس نمیتواند در خصوص قیمت ارز از دولت سوال کند و دولت «فرار از پاسخگویی» را در دستور کار قرار میدهد، چگونه میتوان انتظار داشت، دولت برای ملت، پاسخی قابل قبول ارائه دهد؟ در حالی که پاسخگویی، یکی از مهمترین وظایف دولت محسوب میشود.
دوم آنکه، بدتر از سیاست سکوت و فرار از پاسخگویی، تغییر جایگاه دولت از مجری به یک ناراضی از شرایط موجود است. به طور نمونه روزنامه ایران در روز 27 شهریور ماه، با تیتری بزرگ خواهان برخورد با اخلال گران بازار ارز میشود. در حالی که فراموش میکند، نبض بازار ارز در دست دولت و بانک مرکزی است. آیا بهتر نیست دولت به جای فرافکنی و دادن آدرسهای مختلف و یا سکوت و بیتفاوتی، فکری جدی برای اوضاع ارز بکند؟
اگر ذخایر ارزی کشور همانطور که مقامات دولتی مطرح کردهاند، بیشترین مقدار در تاریخ ایران بوده است، پس چرا اوضاع ارزی کشور اینگونه نابسامان است؟
سوم آنکه، دو روز تا پایان اولتیماتوم مجلس به دولت در خصوص کنترل قیمت ارز باقی مانده است. مجلس به دولت اعلام کرده که اگر تا آخر این هفته، اقدامی جدی صورت ندهد، اهرمهای نظارتیاش را فعالتر میکند. باید منتظر ماند و دید آیا این اولتیماتوم میتواند تاثیری در اوضاع بگذارد؟ و از سوی دیگر، این سوال مطرح است که برنامه مجلس بعد از پایان اولتیماتوم چیست؟ آیا مجلس توان دارد که از دیگر ابزار نظارتی خود استفاده کند؟
چهارم آنکه، در حالی که، اوضاع ارز تا این میزان نابسامان است و این افزایش قیمت دلار، سبب شده تا تاثیر مستقیمی بر قیمت دیگر کالاها داشته باشد، احمدینژاد و همراهانش باز هم عزم سفر به نیویورک دارند و برای هشتمین بار به سازمان ملل میروند، تا شاید بازهم در خصوص مدیریت جهانی سخن بگویند؛ ای کاش رئیس جمهور پیش از خروج از کشور به این سوال هم پاسخ میداد که آیا از افزایش قیمت دلار خبری دارد؟
ابتكار
«تصویر خشن از مسلمانی، چهره مثبت از پیامبر نشان نمیدهد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم رسول جعفریان است كه در آن میخوانید:
به نظر میرسد صهیونیستها برنامههای جدی برای مقابله با مسلمانان دارند و برای این مقابله در حال زمینهسازی هستند. آنها نه تنها خود درگیر هستد، بلکه قصد دارند اقلیتهایی مانند قبطیها را هم درگیر این ماجرا کنند. هرچه بتوانند دامنه خشونت بین مسلمانان و نامسلمانان را بیشتر کنند، سود بیشتری خواهند برد. در واقع آن کسی که از این درگیریها سود میبرد همین صهیونیستها هستند.
ما ضمن این که باید از شخصیت پیامبر(ص)، به عنوان هویت اسلامیمان دفاع کنیم، باید به مسائل سیاسی حاشیهای آن هم توجه داشته باشیم. عجیب است که مسیحیان و یهودیان که در تاریخ دشمن همدیگر بودهاند، حالا رفیق شدهاند. ما که همیشه با آنها روابط خوب داشتهایم و یهودیان قرنها با آرامش در کشورهای اسلامی زندگی کردهاند، کاری کردهاند که خودشان و مسیحیان را متحد و علیه ما نشان بدهند.
یک نکته دیگر این است که ما نباید در این ماجراها که هدفمان نشان دادن چهره مثبت از پیامبر به عنوان پیامبر رحمت است، تصویر خشنی از مسلمانی نشان بدهیم. اینها گاهی آدم را عصبانی میکنند و بعد میگویند شخصیت اینها همین است.
زمانی که همین جونز یعنی کشیش افراطی قرآن را آتش زد، در تظاهراتی که در افغانستان صورت گرفت، ده نفر کشته شدند. در این زمینه فکر کردم این خبر چه واکنشی در میان مردمان فرهیخته عالم دارد؟ فکر میکنند این مردم در تظاهراتی در یک کشور مسلمان علیه یک کشیش نامتعادل، رفتاری دارند که دولتشان ده نفر را میکشد یا خودشان زیر دست و پا له میشوند؟ بعداً در نقاط دیگر هم این اتفاق افتاد و اخیراً هم باز کسانی در این ماجراها کشته شدند. صد البته دفاع از رسول الله(ص) نیاز به خون دارد، اما باید توجه داشت که اعتراض امری است و خشونت پدیدهای دیگر.
ما باید اعتراض کنیم. محکوم کنیم و با استفاده از انواع روشها این اعتراض را نشان دهیم. حتی سعی کنیم تشکلهای اروپایی و امریکایی نامسلمان را هم بسیج کنیم تا آنها هم اعتراض کنند، اما آنچه که ما را خشن معرفی میکند، انجام ندهیم. البته مقصود من جنگهای داخل افغانستان نیست که آنها به این خاطر یا دلایل دیگر با آمریکاییها درگیر هستند؛ بلکه مقصودم خشونتهایی است که خدای ناکرده بیدلیل عدهای در آنها کشته میشوند. ما باید از توان خودمان در معرفی پیامبر(ص) استفاده کنیم؛ به این معنی که از این فرصت استفاده کنیم. حضرت را معرفی کنیم. در ضمن خباثت این قبیل محافل صهیونیستی را با کارهای تبلیغی و علمی نشان دهیم.
باید برای معرفی پیامبر اکرم(ص) دهها فیلم را طراحی کنیم. کتابهای هنری، تصاویر و حتی از این فرصت در جهت برقراری همکاری با دیگر مسلمانان استفاده کنیم. در این مدت اختلافات مذهبی در میان مسلمانان سر مسائل سوریه و غیره بالا گرفته است. الآن فرصتی است که بتوانیم به وحدت بیندیشیم و حتی میتوان پیشنهاد تشکیل مرکزی برای معرفی پیامبر(ص)، تألیف کتابهای پرحجم، ساخت فیلمهای متعدد و غیره را داد.
این مرکز میتواند یک مرکز بینالمللی معرفی شخصیت رسول خدا(ص) بر اساس مشترکات میان مسلمانان باشد. سرمایهگذاری سنگینی روی آن انجام شود تا بتواند امکانات و استعداد موجود در جهان اسلام را برای شناسایی بهتر پیامبر (ص)حمایت کند. باید ترتیبی دارد که این مرکز گرفتار اختلافات مذهبی نشود و همه مسلمانان مشترکات خود را در آن لحاظ کنند.
آرمان
«اجلاس قاهره و امکان توافق بین چهار کشور» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمدعلی سبحانی است كه در آن میخوانید:
اجلاس قاهره روز دوشنبه با شرکت 4 کشور ایران، مصر، عربستان و ترکیه برگزار شد. البته وزیر خارجه عربستان در این نشست غایب بود و این موضوع جای بحث دارد. اما برای بررسی آنچه از اجلاس قاهره بهدست آمده است، بیشتر باید به واقعیتهای میدانی توجه کنیم تا بر آن مبنا بتوانیم بسنجیم که چقدر امکان توافق بین این 4 کشور وجود دارد. بیشک از میان کشورهایی که در این اجلاس شرکت کردهاند، ایران در یک سوی این ماجراست و عربستان و ترکیه و مصر در طرف دیگر آن است.
بهطور قطع و یقین در این مدت نه ایران از موضعش عقب نشسته است و نه آن 3 کشور. این 3 کشور بهدنبال برکناری حکومت اسد هستند و ایران با این مساله موافق نیست. در این موضوعات تردیدی وجود ندارد. نکته بعدی این است که در روی میدان، کماکان هر دو طرف از امکانات و تواناییهایشان در برخورد نظامی بهره میگیرند و درواقع وضعیت فعلی ترجمان جنگ داخلی است که روزبهروز دارد عمیقتر هم میشود.
نکته سوم هم این است که بالاخره چارچوب کلی حل مساله، هنوز راهحل بینالمللی نیافته است. یعنی روسها و چینیها کماکان بر موضع خود هستند و امکان بردن قضیه به یک حالت دیگر، مثلا خواست به نتیجه رساندن آن از طریق شورای امنیت وجود ندارد. طبیعی است در چنین شرایطی طرحی که مرسی، رئیسجمهور مصر داد و تاکنون جلو آمده است، حاکی از این است که ایران همراه با آن 3 کشور در تلاش برای تعیین راهحلی تعیینکننده و منطقهای است.
سوال این است که آیا این توافق و تفاهم در این بین صورت میگیرد یا نه؟ و اگر این تفاهم صورت گرفته، چه نقشی میتواند در حل نهایی بحران کنونی داشته باشد. معتقدم که این دو تفکر در موضوع سوریه باید دورهم جمع شوند و باهم صحبت کنند. این کشورها باید دغدغه مشترک داشته باشند تا مردم سوریه به آرامش برسند تا این وضعیتی که اکنون در سوریه حاکم شده و در آن امکانات سوریها توسط معارضان نابود میشود، ادامه پیدا نکند. این دغدغه مشترک و این ابتکار مصریها پسندیده است.
این گفتوگو تا همین حدی هم که صورت گرفته، مثبت است. اما اینکه آیا این میتواند یک توافق جدی بین دو طرف حاصل کند، سوال دیگری است که من نظر مثبت به آن ندارم. من خیلی چشمانداز مثبتی در قبال اینکه دو طرف به نگاه واحدی در این موضوع برسند، ندارم.
ما از آنجایی که دیپلمات هستیم و باید بخش مثبت قضایا را ببینیم، سعی میکنیم حس امیدواری خود را حفظ کنیم و منتظر تحول باشیم. واقعیت این است که وقتی ما میبینیم تحولات کشوری اینچنین در شرایط منطقه تاثیرگذار شده و همه کشورهای همسایه را نگران کرده، باید از هر گام کوچکی به جلو را استقبال و تا به نتیجه رسیدن همراهی و حمایتش کنیم.
دنیای اقتصاد
«نشانههای انسجام در سیاست ارزی» عنوان سرمقاه روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است كه در آن میخوانید:
دیروز اعلام شد که بنابر تصمیم کارگروه مشترک دولت و مجلس، در صورت موافقت رییسجمهور، به کالاهایی که در دستهبندی اعلام شده از سوی بانک مرکزی، در اولویت سوم تا دهم قرار میگیرند، از طریق بانکهای عامل، «۲ درصد زیر قیمت بازار آزاد»، ارز اختصاص یابد. اولویتهای سوم تا دهم، تقریبا شامل همه چیز میشود. از خودرو و موبایل و وسایل دیجیتال گرفته، تا ریشتراش و ماشین لباسشویی و یخچال. پیش از این برای واردات کالاهایی که از دیدگاه بانک مرکزی ضروری شناخته و در اولویت یک و دو قرار گرفتهاند (مانند گوشت مرغ، گوشت قرمز و دارو) ارز با نرخ مرجع ۱۲۲۶ تومان اختصاص مییافت؛ اما برای سایر کالاها، سیاست روشنی در زمینه تخصیص ارز وجود نداشت.
اجرایی شدن این تصمیم، به معنای به رسمیت شناختن نرخی است که ارز در صرافیها مبادله میشود. نخستین تحلیلی كه با بررسی این سیاست به ذهن خطور میکند، این است که بانک مرکزی و مجموعه سیاستگذاران اقتصادی با چشماندازی که از توانایی صادرات نفت و کسب درآمد در شرایط جدید پیش روی خود میبینند، به این جمع بندی رسیدهاند، با نرخهایی که امروز بازار ارز تجربه میکند و کاهش طبیعیای که برای تقاضای ارز در نرخهای جدید رخ خواهد داد، قادر خواهند بود پاسخگوی تقاضای ارز بازار باشند.
این خبر برای تحلیلگران اقتصادی و فعالان اقتصادی نویدبخش است و نشان میدهد اقتصاد ملی توانسته است خود را با وضعیت ناشی از آخرین دور تحریمها انطباق دهد و به ثبات نسبی برسد، اما نکتهای که سیاستگذاران باید به آن توجه کنند؛ این است که نرخهایی که این روزها در بازار ارز مشاهده میشود، بیش از اینکه نشاندهنده واقعیات عرضه و تقاضای ارز باشد، نشاندهنده عدم اطمینان فعالان اقتصادی به آینده است.
به بیان دیگر، بازار ارز، با مطالعهای ساده از وضعیت واردات و صادرات کالاها قابل تحلیل نیست و اخبار و تحولات سیاسی و اثرات میدانی تحریم بر توانایی صادرات نفت کشور و پیشبینیای كه در مورد آینده وجود دارد، نقش اصلی را در تعیین قیمت ارز در ذهن فعالان بازار ایفا میکند. بنابراین تیم اقتصادی دولت باید تصمیمها و رفتار هماهنگ و همسویی در این خصوص داشته باشند.
نکته آخر، اینکه بانک مرکزی و مجموعه سیاستگذاران اقتصادی باید به شدت از بیثباتی در تصمیمها و سیاستها در شرایط فعلی اجتناب کنند؛ زیرا شنیده شدن صداهای ناهماهنگ از دستگاههای مختلف سیاستگذاری و اتخاذ تصمیمهای ناپایدار، از یک سو ذهن بازار را آشفته میکند و از سوی دیگر، اعتبار سیاستگذاران و سخنان آنها را نزد فعالان اقتصادی کاهش میدهد؛ بنابراین، پیشنهاد میشود بانک مرکزی تنها در صورتی دست به اجرای این تصمیم بزند که از توانایی خود در پاسخگویی به تقاضای بازار مطمئن باشد.
گسترش صنعت
«فرصتی دیگر برای تولید» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سید علیرضا شجاعی است كه در آن میخوانید:
دستیابی به هشتدرصد رشد سالانه برای نیل به اهداف سند چشمانداز ۱۴۰۴ بیش از هر زمان دیگری ضرورت توجه به تولید ملی را به رخ میکشد. در چنین شرایطی حمایت از تولید برای افزایش بهرهوری و کاهش قیمت تمام شده بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. اما سوال اینجاست که در چنین شرایطی که بنگاههای تولیدی به دلایل مختلف از کارایی لازم برخوردار نیستند چه نوع حمایتی میتواند به رونق در این بخش کمک کند. در صورتی که اگر نگاه سطحی به مشکلات بخش تولید داشته باشیم اعطای تسهیلات ازسوی بانکها را میتوانیم تنها راهکار رفع مشکلات در این بخش عنوان کنیم.
در حالی تنها راهکار حمایت از تولید و دستیابی به رشد هشت درصدی اقتصاد اعطای تسهیلات ازسوی بانکها اعلام میشود که در سالهای گذشته بخش زیادی از فعالیتهای تامین مالی بر دوش نظام بانکی بوده و فشار زیادی بر این دسته از نهادهای مالی وارد شده است. این موضوع سبب شد تا بانکها از فعالیت اصلی خود که تامین مالی نیازهای کوتاهمدت و تامین سرمایه در گردش شرکتهاست، منحرف شده و وارد سرمایهگذاریهای بلندمدت شوند.
این موضوع منجر شد تا نظام اقتصادی کشور به سمت نظام بانک پایه سوق یابد. در حالی نظام تامین مالی در کشور ما مبتنی بر نظام بانکی است که در بازارهای مالی دنیا ابزارهای مالی بسیار متنوعی برای کمک به بخش تولید وجود دارد.
البته در سالهای اخیر تلاشهای فراوانی صورت گرفت تا ابزارهای جدیدی مطابق با موازین شریعت اسلام طراحی و عرضه شود تا باری از دوش بانکها در تامین مالی برداشته شود.
در این میان برخی بر این باورند که ایجاد بسترهای لازم برای رشد و توسعه بازار سرمایه بهعنوان رکن مکمل نظام تامین مالی، فرصتهای مناسبی را پیشروی بنگاههای اقتصادی فراهم کرده تا نیازهای تامین مالی خود را به صورت مناسبی از این محل انجام دهند.
برخورداری از ظرفیتهای زیاد به همراه امکان تامین مالی بلندمدت شرکتها، جهتگیری کلی اقتصاد را به سمت نظام مالی بازار پایه سوق میدهد. از طرفی اوراق اجاره (صکوک اجاره) و مشارکت نیز فرصتهای مناسبی را برای تامین مالی از طریق بازار اوراق بهادار فراهم کرده است. در مجموع با توجه به نامگذاری امسال از سوی رهبر معظم انقلاب، نهادهای مالی قابل اعتماد در سایه نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار و با تعامل سازنده نظام بانکی کشور، ابزارهای جدید مالی و اقتصادی را هر چه بیشتر به تولیدکنندگان معرفی کنند تا گامی بلند در جهت ارتقای نظام تامین مالی کشور برداشته شود. امید است با توجه خاص و تعامل نهادهای تصمیمگیر در این مقوله حیاتی، علاوه بر تامین نیازهای نقدینگی صنایع کشور، برای سرمایههای خرد مردمی نیز ابزارهای متنوع سودآور و مطمئن سرمایهگذاری طراحی و راهاندازی شود.