یادداشت//
خشونت تروریستهای سلفی در سوریه و تبعات آن در منطقه
در این میان آمریکا و متحدان منطقه ایاش در پی آن هستند تا سناریوی افغانستان را این بار در مورد سوریه تکرار کنند. آنان به پیروی از نظریه «دشمن دشمن ما دوست ماست» قصد دارند تا با تهییج و تقویت گروههای تندروی سلفی از آنان برای اقدامات تروریستی در مقابل ارتش سوریه استفاده کنند.
ایلنا: دو سال از بحران سوریه میگذرد و آن کشور هر روز بیش از پیش در ورطه جنگ قومی و فرقهای و قدرت نمایی قدرتهای منطقهای از جمله ترکیه، عربستان سعودی و قطر فرو میرود.
انتشار خبر نبش قبر اخیر آرامگاه «حجر بن عدی» از صحابه پیامبر اکرم (ص) و از یاران حضرت علی (ع) که توسط معاویه به شهادت رسیده بود یک پیام آشکار سیاسی از سوی نیروی تندروی سلفی سوریه بود. آنان با این اقدام به گروههای مختلف مذهبی در سوریه از جمله علویان، شیعیان، دروزیها، مسیحیان و کلیمیها این پیام را دادند که در صورت به قدرت رسیدن به تصفیه حساب با آنان دست خواهند زد، امری که ممکن است به «پاکسازی قومی»ای مشابه با رواندا و بوسنی و هرزگوین بیانجامد. اینک این حفظ جان انسانهای بیگناه است که به دغدغه اصلی در سوریه تبدیل شده است. به طور مثال اخیرا بیش از ۱۲ هزار نفر از مسیحیان شهرک «القصیر» در نزدیکی شهر «حمص» از ترس کشته شدن به وسیله گروههای سلفی مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدهاند.
گروههای تندرو همواره در بستر بحران و آشوبهای سیاسی و اجتماعی رشد و امکان عرض اندام پیدا میکنند. تجربه فاشیسم موسولینی در ایتالیا و نازیسم هیتلری در آلمان خود به خوبی موید این موضوع است. سوریه نیز از این قاعده مستثنی نیست.
رشد سلفیگری در سوریه تهدیدی علیه تمامی گروههای قومی و فرقهای غیر سنی در آن کشور است. این گروهها که علاوه بر جبهه «النصره» که به گفته دستگاههای اطلاعاتی غربی با گروه القاعده در ارتباط است چندین گروه و سازمان دیگر را نیز شامل میشوند نشان دادهاند که در صورت در دست گیری قدرت فاجعهای را خواهند آفرید.
در این میان آمریکا و متحدان منطقه ایاش در پی آن هستند تا سناریوی افغانستان را این بار در مورد سوریه تکرار کنند. آنان به پیروی از نظریه «دشمن دشمن ما دوست ماست» قصد دارند تا با تهییج و تقویت گروههای تندروی سلفی از آنان برای اقدامات تروریستی در مقابل ارتش سوریه استفاده کنند تا از این طریق روند سقوط حکومت در سوریه را سرعت بخشند، غافل از آنکه در بلند مدت این اقدام به بیثباتی کل منطقه خواهد انجامید، امری که آمریکا خواهان آن نیست و در راستای منافع ملی آن کشور نخواهد بود.
در دهه ۸۰ میلادی آمریکا به منظور تضعیف اتحاد جماهیر شوروی و جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم در منطقه به تعلیم، تربیت و تجهیز گروههای تندرو در افغانستان پرداخت تا با نیروهای ارتش شوروی به جنگ و مقابله بپردازند. این نیروها در نهایت با انشعاب از مجاهدین افغان گروه افراطی «طالبان» را تشکیل دادند و یک دهه بعد کابل را به اشغال خود درآوردند و سالها ظلم و ستم بیامانی را علیه مردم افغانستان روا داشتند. با این حال از دیدگاه زمامداران آمریکایی این وضعیت به نفع آنان بود.
سالها پس از پایانه جنگ سرد، خبرنگار روزنامه «نول ابزرواتور» از «زبیگنیو برژینسکی» مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا پرسید که آیا با مرور وقایع گذشته، از اقدامات آمریکا در تعلیم و تربیت نیروهای تندروی افغان پشیمان نیست؟ وی در پاسخ با خونسردی اظهار داشت «باید دید در تاریخ جهان اهمیت چه چیزی بیشتر است؟ طالبان یا سقوط امپراتوری شوروی؟»
گزارشات رسیده از سوریه از جمله به گروگان گرفتن اتباع کشورهای مختلف اروپایی توسط تروریستهای سوری که در میان آنان خبرنگاران کشورهای مختلف نیز حضور داشتهاند خود نشان از اوج وخامت بحران سوریه دارد. «آنتونیو گوترز» کمیسر عالی امور پناهندگان سازمان ملل متحد ماه گذشته هشدار داد که در صورت ادامه بحران در سوریه «فاجعهای انسانی» در آن کشور بوقوع خواهد پیوست. سلفیهای سوریه با کمک مالی و نظامی عربستان سعودی از سویی و نیروهای «اخوان المسلمین» سوریه که از سوی قطر و ترکیه تغذیه میشوند و خواهان حذف تمامی فرقههای قومی غیر سنی سوریه هستند بحران در آن کشور را تشدید نمودهاند. آنچه مشخص است آنست که تنها راه پایان دادن به بحران کنونی در سوریه مذاکره نمایندگان معارضین سوری معتقد به لزوم گذار مسالمت آمیز سیاسی از طریق انتخابات با مقامات دولت سوریه است تا از این طریق گروههای تندروی حامی مبارزه مسلحانه به حاشیه رانده شوند. چرا که همانگونه که «بشار اسد» رییس جمهور سوریه نیز در سخنرانی اخیر خود اظهار داشت ادامه بحران سوریه میتواند به کل منطقه تعمیم یابد و تبعات جبران ناپذیری را برای سایر کشورهای خاورمیانه داشته باشد.
محمد سالاری