کارگردان نمایش «دربارهٔ اِل اِی»:
برای به صحنه بردن یک تئاتر باید کفش آهنین داشته باشی
در وضعیتی به سر میبریم که برای به روی صحنه بردن یک تئاتر باید کفش و عصای آهنین داشته باشی! نگرانی هزینهها و درآمد از یک طرف و دغدغه مجوزها و اجازهها و...
ایلنا: «دربارهٔ اِل اِی» نمایشی ست که این روزها در تماشاخانه پارین به روی صحنه رفته است. بهزاد مرتضوی طراح و کارگردان این اثر دانش آموخته تئاتر از دانشکده هنر و معماری ست و پیشتر نمایشهایی چون آدمهای خیس، پیشخدمت، و یک تنبیه باشکوه را به روی صحنه برده است. او هم اکنون مدیر تماشاخانه تازه تاسیس پارین است که به تازگی در موزه زمان واقع در زعفرانیه آغاز به کار کرده است. گفتگو با وی را در زیر میخوانید.
* چطور شد که بعد از نمایش «تنبیه باشکوه» که اثری به شدت مدرن و برای عامه کمتر قابل هضم بود، به سمت نمایشی قصه گو رفتید؟
__ «یک تنبیه باشکوه» یک دغدغهٔ چند ساله بود و در مکانی اجرا میشد که اکثر مخاطبین آن تئاتر بینهای حرفهای بودند. شان مکان و خصوصیات سالن ایجاب میکرد که اثری با ویژگیهای تئاتر مدرن در آن اجرا شود. اما تماشاخانه پارین محلی است که بیشتر مخاطبین آن مردم عادی و محلی هستند. طبیعتا «یک تنبیه باشکوه» نمیتوانست در این محل اجرا شود همانطور که «دربارهٔ الای» در تالار حافظ پاسخگوی آن تماشاگر خاص نخواهد بود.
* چرا «دربارهٔ الای» برای اجرا انتخاب شد؟
__ کتاب خانوادهٔ نیک اختر را که تنها اثر از این نویسنده است که پس از انقلاب در ایران چاپ شده، به صورت اتفاقی تهیه کردم و از خواندنش لذت بردم. قصهاش جذاب بود و دغدغهٔ امروز خودم. کاراکترها باور کردنی بودند و قصه هم آنقدر جذاب بود که همان شب اول تمامش کردم. همانجا تصمیم گرفتم در فرصتی که برای اجرای خودم در تماشاخانه پارین در نظر گرفته بودم به روی صحنه ببرمش که با مساعدت امید سهرابی (مشاور) و امیررضا طلاچیان (نویسنده) مقدور شد. گرچه این نمایشنامه امیررضا طلاچیان دیگر کمتر شباهتی به داستان خانوادهٔ نیک اختر دارد و به نوبه خود اثری مستقل محسوب میشود.
* چه چیز «خانوادهٔ نیک اختر» توجه شما با جلب کرد و یا دغدغه شما بود؟
__ نویسنده در این کتاب به وضعیت خانوادهای ایرانی در لسآنجلس یا همان اِل اِی میپردازد که دچار مشکلات عدیدهٔ مالی، فرهنگی و اجتماعی هستند. از آن گذشته ضعفهای شخصیتی و بداخلاقیهای ایرانی معاصر که متاثر از بیاخلاقیهای انسان معاصر نیست، در این اثر به خوبی نشان داده شده بود. اینها دغدغه من بود که تمایل داشتم در اثری به آنها بپردازم و به نقد بکشانمشان. تاثیرپذیری بیش از حد فرهنگی، سودجویی، منفعت طلبی، دروغگویی، بیاعتمادی و غیره مواردی است که متاسفانه همگی درگیر آن هستیم. امیررضا طلاچیان به خوبی توانست این جوهره اصلی متن اول را در نمایشنامه اقتباسی وارد کند و تقریبا قصه جدیدی از آن بسازد.
* نمایش شما برای ترمیم این ضعفها چه درمانی را پیشنهاد میکند؟
__ بازگشت به فرهنگ اصیل ایرانی. «خانعمو» ی نمایش من راه چاره را در بازگشت به فرهنگ ایرانی متبلور در اشعار حافظ میداند. او که یک ادیب و معلم است مدام شخصیتهای نمایش را به بازگشت به خویشتن و وطن ترغیب میکند و سعی میکند به آنها قناعت و راضی بودن به داشتههایشان را یاد بدهد. به نظر من مسبب تمامی این ضعفهای انسان امروزه و آسیبهای اجتماعی، کنده شدن از فرهنگ، زیاده خواهی و تجمل گرایی است که شخصیتهای نمایشم هم به آنها دچار هستند.
* استقبال مخاطب و میزان رضایتشان از این اثر با توجه به عوامل جوان نمایش چطور بوده؟
__ استقبال تماشاگر را به دلیل فصل اجرا و مکان تماشاخانه پارین متوسط ارزیابی میکنم. در موقعیت و فصلی بهتر احتمالا میتوانستیم موفقتر از این عمل کنیم. احتمالا در نهایت فقط هزینههای شش هفت میلیونی نمایش تامین خواهد شد! اما خوشبختانه کمتر تماشاگری از نمایش اظهار نارضایتی کرده. با وجود زمان نسبتا زیاد نمایش که بعضا تا ۹۰ دقیقه طول میکشد اما قصه و نمایش میتواند تماشاگر را تا انتها با خود بکشاند و آنها را راضی به منزل روانه کند.
* دلیل رضایت تماشاگر را در چه میبینید؟
__ در وهله اول وجود یک قصه به معنای واقعی آن در نمایش است. مخاطب ایرانی قصهای که از «یکی بود یکی نبود» شروع شود و به «کلاغه به خونه ش نرسید» را دوست دارد و از آن لذت میبرد. در وهله دوم کاراکترهای باور پذیر که میتوانید همه آنها را کمابیش در کوچه و محل خودمان هم ببینیم اثر را برای تماشاگر باور پذیر کرده. من هم در این اثر سعی کردم به فضای رئالیستی بیشتر پایبند باشم و از میزانسهای آن چنانی و تکنیکهای آرتیستیک دوری کردم. به نظرم همذات پنداری با قصه و آدمهای نمایش بیشترین دلیل رضایت تماشاگر در این اثر است. عوامل جوان نمایش هم همه سعی و تلاششان را برای به ثمر نشستن اثر کردند و به نظرم در جایگاه خود موفق بودند.
* برای اثر بعدی چه خواهید کرد با توجه به اینکه مدیریت تماشاخانه پارین هم به عهده خودتان است؟
__ با اوضاع فعلی اصلا نمیدانم میتوانم به این زودی سراغ تئاتر بروم یا خیر! در وهله اول بدهکاریهای مالی که از دو اجرای پشت سر هم به خصوص «یک تنبیه باشکوه» گریبانم را گرفته بسیار فشار میآورد. گرچه اقبال تماشاگر نسبت به هنر تئاتر بیشتر از قبل شده، اما درآمدهای تئاتر کفاف هزینههایش را نمیدهد! تئاتر به معنی هنری آن با صرف بلیط فروشی نمیتواند به حیات خود ادامه دهد. مرکز هنرهای نمایشی هم کمکهای مالی خود را مختص سالنهای تحت پوشش خود کرده و سالنهای دیگر از این کمکها بیبهرهاند. از طرف دیگر نوع نگاه مسئولین فرهنگی کشور، حتی مدیران مربوط به تئاتر، این باور را برایم قوت میبخشد که قصد مختومه کردن پرونده تئاتر در کشور است! گرچه در طول این سالها به دوندگیها و دردسرهای کار تئاتر عادت کردهایم، اما حالا در وضعیتی به سر میبریم که برای به روی صحنه بردن یک تئاتر باید کفش و عصای آهنین داشته باشی! نگرانی هزینهها و درآمد از یک طرف و دغدغه مجوزها و اجازهها از طرف دیگر. بنابراین تصمیم گرفتم فعلا صبر کنم و فرصت اجرا در تماشاخانه را به دیگر دوستان بدهم تا ببینم چه پیش میآید.