«تاکسی سمند» نقد و بررسی شد
فرم در داستان میتواند نقش حساسی را ایفا کند؛ چرا که بدون آن معنی و محتوا به اضمحلال دچار میشود و هدر میرود. همه جذابیتهای داستان خواندن به نحوه پرداختن نویسنده به فرم است و تعلیق را، فرم میتواند به وجود آورد.
ایلنا: سومین جلسه برنامه «باهم بخوانیم» روز دوشنبه ساعت ۱۷ با حضور توزنده جانی در فرهنگسرای فروس برگزارشد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای فردوس در این جلسه کتاب مجموعه داستان «تاکسی سمند» اثر «جواد افهمی» مورد بررسی قرارگرفت.
توزنده جانی گفت: جواد افهمی متولد بجنورد از ۱۳۴۳کار نویسندگی را شروع کرده. اولین رمان او سوران سرد نام دارد. داستانهای او درباره انسانهایی است که در شرایط سختی گرفتار شدهاند. راننده تاکسی سمند هم یکی از آنها است.
داستانهای مجموعه «تاکسی سمند»، حال و هوای اجتماعی دارند و زمان و راوی، دو عنصری است که نویسنده در این مجموعه روی آنها تاکید بسیار ورزیده است.
توزنده جانی درباره مجموعه داستان «تاکسی سمند» گفت: همه این داستانها با محوریتی مشترک نوشته شدهاند و تاکسی سمند، تقریبا موضوع مشترک همه آنهاست. این در حالی است که هر داستان به طور مستقل پیرامون موضوعی مانند تاکسی سمند شکل گرفته. البته آنچه بیشتر به داستان مربوط میشود، نقشِ راننده تاکسیِ سمند در هر داستان است.
وی با اشاره به وجوه استفاده از فرم در این مجموعه داستان توضیح داد: افهمی در این داستانها سعی داشتهکه از فرم استفاده به موقعی داشته باشد. بازیهای زبانی نیز در بیشتر بخشهای داستانها اهمیت داشتهاند.
وی افزود: به اعتقاد من فرم در داستان میتواند نقش حساسی را ایفا کند؛ چرا که بدون آن معنی و محتوا به اضمحلال دچار میشود و هدر میرود. همه جذابیتهای داستان خواندن به نحوه پرداختن نویسنده به فرم است و تعلیق را، فرم میتواند به وجود آورد.
مجموعه داستان تاکسی سمند در برگیرنده ۵ داستان به نامهای «خنده روباه» «قوس قزح» «راننده تاکسی» «دشت خار» و «یک اتفاق ساده» است.
روی هم رفته «جواد افهمی» توانسته مجموعه داستان متفاوتی کارسازی کند، دست کم از نظر محتوا و مضمون. نگاهی که نویسنده به زندگی و شرایط اجتماعی و معضلاتش دارد کمتر دستمایه داستانگویی داستان نویسان معاصر قرار گرفته است و از این نظر کم وبیش میتوان آنها را موضوعاتی بکر به حساب آورد. حادثه و اتفاق نقش اساسی را در داستانهای «جواد افهمی» بازی میکنند و شخصیتهای «جواد افهمی» بار گذشتهشان را به دوش میکشند؛ گذشتهی که انگار روی سرشان هوار شده است و آنها را از آن گریزی نیست.