خشایار دیهیمی:
داستایفسکی بنیانگذار و پدر فلسفه اگزیستانسیالیسم است
دیهیمی: شما نمیتوانید متوجه شوید کدام یک از شخصیتهای داستان بیان کننده نظرات نویسنده است. اعتقاد دارد انسان جمع نقیضین و حامل خیر و شر همزمان در وجود خود است. از نگاه او شخصیت خوب مطلق و یا بد مطلق وجود خارجی ندارد.
ایلنا: نشست تخصصی «نگاهی اجمالی به نثر داستایفسکی» با حضور خشایار دیهیمی مترجم آثار ادبی و فلسفی؛ روز گذشته(8 آذر) در موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، خشایار دیهیمی ابتدا با اشاره به سخن ادوارد واسیولیک یکی از مهمترین داسایفسکی شناسان جهان گفت: کسی نیست با ادبیات جهان سرکار داشته و اثری از این نویسنده بزرگ را مطالعه نکرده باشد.
وی ضمن بیان اینکه افراد بسیاری آثار او را در ابعاد گوناگون مورد بررسی قرار دادهاند اما باید ببینیم این نویسنده برای امروز ما چه دارد، ادامه داد: با اینكه جنبههایی از فلسفه اگزیستانسیالیستی در آثار داستایفسكی هم مشاهده میشود اما همه کییرکه گور را به عنوان بنیانگذار این فلسفه میشناسند، شاید نتوان نویسندهای را در حوزه داستان و ادبیات مثال زد که به اندازه داستایفسکی فیلسوف بوده باشد؛ برخلاف آنچه درباره کییرکهگور گفته شده، داستایفسکی بنیانگذار و پدر فلسفه اگزیستانسیالیسم است.
دیهمی با اشاره به اینکه نویسندهای در دنیا وجود ندارد که تا این حد درباره او و آثارش کتاب نوشته شده باشد درخصوص نظام اخلاقی موجود در آثار این نویسنده، بیان كرد: نظام اخلاقی حاکم بر آثار داستایفسكی را حتی میتوان با نظام اخلاقی کانت مقایسه کرد كه آلبرت کامو هم بسیار تحت تاثیر او(داستایفسكی) بوده است.
وی با بیان اینکه داستایفسکی اگزیستانسیالیست به معنای رایج نبوده است، افزود: این نویسنده درباره چیزهایی مشخص صحبت میکند. سوالهایی ماننداز کجا آمدهایم، به کجا میرویم، هدف چیست، اضطراب چیست و... در آثار او مطرح میشود.
مترجم آثار داستایفسكی، تصریح كرد: پاسخ دادن به این سوالها عملا مقدور نیست و افرادی که به این سوالها پاسخی دادهاند بیشتر از فضای فکری نهیلیستی آمدهاند، اما داستایفسکی برای رسیدن به حقیقت میان این تفكر و اگزیستانسیالیزم پلی میزند كه میتوان گفت كامو از این جنبه بسیار به او نزدیک بوده است.
دیهمی با اشاره به کتاب برادران کارامازوف و شك و ایمانی كه همواره در آثار داستایفسكی جریان دارد، اضافه کرد: ایوان یک شکاک است و آلیوشا مومن مطلق؛ وقتی ایوان درباره شکنجه کودکان در این دنیا سوال میکند، آلیوشا نمیتواند پاسخ بدهد که چطور خداوند عادل در این دنیا حوادثی را رقم میزند که کودکان شکنجه میشوند.
وی ادامه داد: اما داستایفسکی خود به این سوال پاسخ میدهد و بیان میکند رنجهایی که کودکان تحمل میکنند همه توسط افراد بشری تولید شده است، نه خداوند.
این نویسنده و مترجم با تاكید بر نظام خلاقی داستایفسكی، اظهار داشت: تمام افرادی که شاهد این ماجرا هستند مسئولند و اگر قرار است جهان عادلانه باشد این بشر است که باید عدالت را برپا کند. عدالت مطلق الهی در جهان دیگر جاری میشود.
وی با اشاره به بخشهای دیگری از نظام و فسلفه اخلاقی این نویسنده مشهور روس، بیان کرد: کانت میگوید احکام بیچون و چرایی وجود دارد که برای انسانها وظایفی تولید میکند كه نمیتوان از آنها شانه خالی کرد. اما کانت به شیوه عقلی این فلسفه را طرح میکند، درحالیکه داستایفسکی از طریق وجدان و قلب به این تئوری میرسد.
دیهمی با تاکید براینکه شاید یکی از مهمترین کتابهای نوشته در طول تاریخ کتاب کوچک «یادداشتهای زیرزمینی» باشد اظهارداشت: این کتاب پیچیدگیهای انسان را مطرح میکند و اساس منطق را به هم میریزد.
وی ادامه داد: منطق میگوید جمع نقیضین محال است اما داستایفسکی میگوید انسان نمونهای برای رد این تئوری است و موجودی است که دقیقا جمع نقیضین است و عشق و نفرت را همزمان در وجود خود دارد، خشم او توام با مهربانی و خوبیاش توام با بدی است.
این مترجمه و نویسنده ضمن اشاره به جنبههای راوکاوانه آثار داسایفسکی به وجوه سیاسی مستتر در آثار او اشاره کرد و گفت: این نویسنده درآغاز دوره جوانی تحت تاثیر گوگول بود كه اشارههایی از آن را میتوان در رمان بیچاره گان مشاهده كرد. داستایفسكی در این اثر به جهان از دریچه یک سوسیالیست نگاه میكند. اما پس از رفتن به زندان روح داستایفسکی دچار تغییر میشود و از سوسیالیست به یک ناسیونالیست تبدیل میشود که مطالعه کتاب «خاطرات خانه اموات» بهترین منبع درک این چرخش داستایفسکی است.
وی همچنین ضمن اشاره به چاپ کتاب پنج جلدی درباره آثار داستایفسکی افزود: در جلد پایانی این کتاب به این نتیجه میرسیم که گویی داستایفسکی پیشاپیش انقلاب بلشویکی روسیه و سرانجام آن را پیشبینی کرده و استالین را پیشاپیش دیده است.
دیهمی ضمن اشاره به وجوه زیباشناختی و ادبی آثار داستایفسکی، اظهار کرد: در همان دوران این نویسنده را با تولستوی مقایسه میکردند اما ادبیات داستایفسکی نثر چکشی و متفاوت از تولستوی دارد.
وی افزود: در کل آثار این نویسنده توصیف طبیعت نمیبینید، هرچه است درباره خیابانها، فضای سنگی شهر و انسانهایی است که در آن زندگی میکنند که از این منظر سبک یگانه خود را دارد.
دیهیمی در انتها با اشاره به عبور داستایفسکی از دوره نخست نویسندگی یعنی دورانی كه تخت تاثیر گوگول بوده است درباره دوره دومؤ گفت: دوره پس از بازگشت داستایفسکی از سیبری مساوی است با نفوذ طنز در آثارش، اما این طنز بسیار تلخ و ویژه خود این نویسنده است.
وی افزود: مثلا شخصیت استفانوویچ در رمان تسخیرشدگان شخصیتی پوچ و بیمسوولیت را به نمایش میگذارد که بسیار خندهدار است اما داستایفسکی اعتقاد دارد این شخصیت چنانکه میبینیم کاملا سیاه و بد نیست و جنبههای مثبتی در وجود او است که تا به حال کسی نتوانسته آن را استخراج کند. از این منظر باید گفت، داستایفسکی درباره هیچ کدام از کاراکترهای آثار خود قضاوت مستقیم و صریح نمیکند. شما نمیتوانید متوجه شوید کدام یک از شخصیتهای داستان بیان کننده نظرات نویسنده است. اعتقاد دارد انسان جمع نقیضین و حامل خیر و شر همزمان در وجود خود است. از نگاه او شخصیت خوب مطلق و یا بد مطلق وجود خارجی ندارد.
در این جلسه همچنین مهدی سنایی مدیر موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) در سخنان کوتاهی از برنامه این موسسه برای تمرکز بیشتر بر موضوعات فرهنگی و ادبی سخن گفت.
وی تاکید کرد: در ایران نگاه ما به روسیه بیشتر از زاویه سیاست بوده است درحالیکه بخشی از مشکلی که در زمینه شناخت روسیه داریم، از اینجا ناشی میشود که شناخت از فرهنگ و جریانات ادبی و فرهنگی روسیه به خصوص در دوران معاصر کم است.