داریوش مهرجویی در نشست نقد رمان «در خرابات مغان»:/۱
صحبت از تفكیك جنسیتی در دانشگاهها نگرانكننده است
مهرجویی گفت: مردم ما بسیار زیرك و باهوش هستند و من ناراحتم كه امروز در قرن 21، صحبت از مسالهی تفكیك جنسیتی در دانشگاهها میشود و گویی ما به 200 سال قبل برگشتهایم.
ایلنا: جلسهی نقد و بررسی رمان «در خرابات مغان» عصر دیروز(پنجشنبه 31 مردادماه) با حضور داریوش مهرجویی، شیوا مقانلو، امیرعلی نجومیان و علی اصغر محمدخانی در موسسهی شهر كتاب برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علیاصغر محمدخانی (نویسنده و معاون موسسهی شهر كتاب) این نشست را با توضیحاتی دربارهی داریوش مهرجویی و آثار او شروع كرد و گفت: او به ثروت عظیم ایران در حوزههای فرهنگی و هنری توجه داشته و رد پای این مساله در تمام آثار او دیده میشود. همچنین او به غیر از فرهنگ و هنر این سرزمین، به هنر شرق دور و كشورهایی مانند ژاپن و چین هم توجه دارد.
او ادامه داد: یكی از مسائلی كه مهرجویی در كارهایش دنبال میكند، مسالهی عرفان است. او در عین اینكه در جهان مدرن زندگی میكند، به عرفان و متافیزیك هم علاقهمند است. او همچنین در جریانهای فكری اسلامی از سهروردی، عطار و مولانا به تحقیق پرداخته و با آنها نیز آشنایی دارد. شاید به دلیل آشنایی او با «داریوش شایگان» و به تبع آن آثار «هانری كربن» و همنشینی او با «غلامحسین ساعدی»، «محمود دولتآبادی» و «گلی ترقی»، باعث این شده كه ردپای ادبیات در آثار سینمایی او هم دیده میشود. ضمن این، او با نویسندگان خارجی هم در ارتباط است.
محمدخانی از كتاب «جهان هولوگرافیك» یاد كرد و گفت: تاثیر این كتاب بر آثار بعدی مهرجویی كاملآ مشخص است.
وی در پایان و در توضیح كتاب «در خرابات مغان» گفت: كتاب داستان یك دانشجوی ایرانی است كه بین سالهای 1979 تا كمی بعدتر از حملات 11 سپتامبر در فیلادلفیای آمریكا زندگی میكند و با وجود اعتقادات مذهبی، مدتی در یك كازینو مشغول به كار میشود.
داریوش مهرجویی؛ كارگردان، مترجم و نویسندهی كتاب «در خرابات مغان» در شروع صحبتهای خود گفت: سناریوی تمام فیلمهایی كه تا امروز ساختهام را خودم نوشتهام و از قدیم با انس خاصی با كلام و شیوههای نگارش دارم و سعی كردهام بهترین آثار ادبیاتی ایران و جهان را مطالعه كنم. البته ما باید یاد بگیریم كه كارها را صرفآ برای خود آنها انجام بدهیم.
وی در ادامه به بالا رفتن سطح تفكر و هوش مردم در نسلهای جدید اشاره كرد و گفت: مردم ما بسیار زیرك و باهوش هستند و به خصوص نسلهای جدید خیلی موشكاف و زیرك هستند و من خوشحالم كه میتوانم از طریق آثارم با این مخاطبان ارتباط داشته باشم، اما امروز نارحت هم هستم. صحبتهایی كه در مورد تفكیك جنسیتی در دانشگاههای ایران مطرح شده و گویی ما به 200 سال قبل بازگشتهایم. این حرفها كه دختران حق تحصیل در بعضی از رشتهها را ندارند و مثلآ نمیتوانند در رشتهای مثل مهندسی معدن تحصیل كنند، دیگر در دنیای امروز جایی ندراد. نباید فراموش كنیم كه ما در قرن 21 زندگی میكنیم و این رفتارها به هیچ وجه شباهتی به این زمان ندارند.
مهرجویی در پایان صحبتهای خود در قسمت اول گفت: گاهآ بحث سینما پیش میآید و میگویند چرا این اثر را به صورت فیلم كار نكردهای؟ من حتی این اثر را برای نمایندگیهای مختلف در خارج فرستادم تا این اثر ساخته شود. اما گفتند كه سیاسی است و آن را رد كردند. بنابراین ترجیح میدهم آن را در ادبیات بنویسم و در آرزوی این كه فیلمی از آن ساخته شود، بمانم. من این كتاب را نوشتم، چون در سینما امكان انجام این كار نیست. حرف اصلی «فروید» این است كه فرهنگ زادهی بیماری و مرض است و تا بیماری نباشد، فرهنگ نیست. سینما پر از سرمایه است، بگیر و بیار دارد. اما در ادبیات راحتتر میشود آنچه را كه میخواهی اجرا كنی.
در ادامهی این نشست، شیوا مقانلو (نویسنده و منتقد) در شروع صحبتهای خود گفت: كار نقد این كتاب مقداری سخت میشود، زیرا دیدن اسم «داریوش مهرجویی» روی جلد یك كتاب باعث میشود حتی یك تحلیلگر منصف هم سختگیرانهتر به كتاب نگاه كند و من هم در مورد نقد این كتاب سختگیرانه به قضیه نگاه كردم. بحث را با راوی و انتخاب آن آغاز میكنم.
وی ادامه داد: راوی این كتاب اول شخص است. راوی اول شخص، راوی خوبی است، زیرا نیاز به تغییر لحن ندارد و همه چیز از زاویه و زبان او دیده و نقل میشود. این راوی پاشنهی آشیلی هم دارد. چون خط و ربط و انسجام ماجراهای داستان برای خود راوی مشخص است، ممكن است تصور كند كه این مساله برای مخاطب هم صادق است و در جایی كمگویی و در جای دیگر پرگویی كند. اینجاست كه اهمیت ذهن تدوینگر مشخص میشود و بتواند خرده روایتهای داستان را به شكلی رویاتگرانه و با انسجام خوب نقل كند. این مساله در سینما و حتی سینمای كلاسیك (پیش از جنگ دوم جهانی) هم خیلی مهم است كه كجا خرده روایتهای ما كامل میشود و كجا به خرده روایت بعدی برویم. اما آنچه شاید نقطه قوت این اثر نباشد، این است كه تدوینگر درونی اثر نتوانسته این خوردهروایتها را به هم مرتبط كند. بعضی از جاها اثر كاملا مستند میشود. اگرچه جذاب است، اما اطلاعات مستند گونه است و در برخی جاها كار فانتزی است.
مقانلو دربارهی شخصیت در این رمان گفت: اكثر وقتها ما رمانها و فیلمهای محبوب را براساس شخصیتهای آنها به یاد میآوریم. مهرجویی در ساخت شخصیتهای ماندگار موفق است، اما این رمان ماجرا محور است و شخصیت در درون ماجرا قرار میگیرد.
وی افزود: این مكانیكیترین روش برای نشان دادن وجود یك تدوینگر برای این كتاب است. ادبیات حیطه دست تنهایی است. برخلاف سینما كه یاریهای زیادی دارد. بنابراین خود نویسنده باید همه كارش را انجام دهد. در این اثر اینكه خورده روایت كجا كامل میشود و كجا باید به سراغ روایت بعدی برویم، خیلی مهم است. ما با كتابی روبرو هستیم كه قصهگو است، رئالیستی است و به صورت فلشبك روایت میشود. فكر میكنم دقیقا نقطه قوت این رمان از جذابیت خورده روایتها است كه حرفی پشت آنها است و این كار به شدت تصویری است.