اس ام اسی كه حاوی پیام مرگ فرستنده بود

این واقعیت زندگی است كه به فاصله چند ساعت و دقیقه و ثانیه از آخرین دیدار و مكالمه، شاید دیگر نباشیم. دیروز قرار بود همكار (شیما خاكدامن سرپرست خبرگزاری ایلنا در البرز) از كرج بسته ای پستی برایمان بفرستد كه تا آخرین ساعات كاری منتظر آن بودیم و نیامد.

ساعت حدود 5 بعدازظهر طی تماسی از شیما خاكدامن موضوع را پیگیری كردم و او گفت به محض آنكه به دستمان برسد با پیك خواهیم فرستاد و من از طریق تلفن و اس ام اس به شما خبر می دهم.

هنگام رفتن خبری نشد. ساعت از شش هم گذشت و من در دلم غر و لند كنان از خاكدامن دلخور بودم كه چرا خبر نداده و اصلا این بسته به دست دفتر مركزی رسیده است یا نه؟

در مسیر در حادثه ای ناگهانی و تصادفی جزئی، دچار آسیب سطحی شدم اما ظاهرا قضیه جدی تر از این حرفها بود. شب از درد زانو به سختی خوابیدم. تازه خوابم برده بود كه اس ام اسی مرا از خواب پراند. 

اس ام اس از خاكدامن بود. نوشته بود ”بسته را برایتان فرستادم در راه است، نگران نباشید، خدانگهدار“، چون از خواب پریده بودم با ناراحتی گفتم خاكدامن الان چه وقت خبر دادن است. غافل از اینكه اس ام اسی كه خبرنگار ایلنا در كرج برای من فرستاده بود ساعتها پس از مرگش دلیورت داده و به دستم رسیده بود.

بی خواب و بیقرار بعد از اینكه از خواب پریدم، شب را به صبح رساندم و ساعت هشت نشده خبر مرگ شیما خاكدامن به من رسید و من تازه دریافتم كه آن اس ام اس چه قصه عجیبی داشت و چه بسا پیام آور مرگ او بود برای من.

قصه ای كه تا پایان زندگی فراموش نخواهم كرد. امروز خاكدامن در میان ناباوری فراوان دیگر در بین ما نیست و نبودنش درسها دارد برای همه. قدر هم را بدانیم تا زنده هستیم پیش از آنكه دیر شود.

...............................

صدیقه راسخی ماسوله/ دبیر استانها