ناگفتههای یک کارگر ساده:
آقای روحانی! لطفا كارگرانِ بازنشسته را دریابید
چگونه است كه مدیران سازمان تأمین اجتماعی با سرمایه همین كارگران و بازنشستگان، املاك و مستقلات و هتل و مجتمع تجاری میخرند و به رتق و فتق امور نامربوط میپردازند اما در مواقع بحرانی با صاحبان اصلی آن چنان رفتار میكنند، گویی دارند به این قشر محترم، زحمتكش و پرتلاش صدقه میدهند.
ایلنا: هنوز سپیده دم نزده كه نانآور خانه باید ترك عزیزان كند و مسیر كار و تلاش را پیش بگیرد. او روزهای سرد و تاریك زمستان و گرم و طاقتفرسای تابستان را یك به یك طی میكند تا نان تازهای بر سر سفره بیاورد، تا شرمنده همسر و فرزندانش نشود، تا دیگر مادر خانه بیمیل نباشد به غذای كمی كه برای بچهها پخته. او قبل از سپیده دم خانه را ترك كرده و حالا بعداز ساعتها شاید هنگام غروب یا حتی آخر شب به خانه بازگردد، خسته اما امیدوار به آینده...؛ كسی از فردا خبر ندارد و كارگر ِ جان بر كف، با هزار امید و آرزو این مسیر دشوار را انتخاب كرده تا شاید فردای بهتری برای خود، خانواده و بلكه جامعهاش رقم بخورد.
امروز 30 سال از خدمات او گذشته و اكنون میخواهد ضمن دریافت مستمریاش -كه آن را طی سالها به عنوان حق بیمه و حتی حق كارفرما پرداخت كرده- كمی استراحت كند؛ اما دریغا... او با این دریافتی مجبور است بازهم مثل دیروزش كار كند، آنقدر كه لااقل از فشار شدید تورم و گرانی بر بنیان خانوادهاش بكاهد. او مثل سایر بازنشستهها نیست، مثل بازنشستههای فرهنگی و نظامی و...! كه بعد از پایان دوره خدمت، برود بنشیند در پارك و طبیعت را نظاره كند یا حتی بزند به كار بیدردسر و نان و آبدار ساختوساز؛ بلكه او مجبور است پس از بازنشستگی، خودروی بازنشستهتری(!) را برگزیند تا به مدد مسافركشی بازهم در گرما و سرما، كمك خرج خانه و خانوادهاش باشد.
سال نو فرا میرسد و دولت اعلام میكند كه براساس نرخ تورم، حقوق همه اقشار باید حداقل بین 20 تا 25 درصد افزایش یابد؛ اما این درصد برای كارگر نزدیك به صفر است. دولت میگوید حق او را بالاخره میدهد، اما معلوم نیست چه وقت!. سرانجام مدیر سازمان مربوطه قول میدهد كه از تاریخ دهم این ماه، مابهالتفاوت حقوق بازنشستگان به حسابشان واریز شده و میتوانند آن را از بانك دریافت كنند.
بازنشسته امروز، به یاد روزهای گذشتهاش در این گرمای عرقریزان و جانفرسا به سوی بانك شتاب میكند تا شاید اینبار وعده و قول آقایان محقق شده باشد، اما پس از دقایق و بلكه ساعتها انتظار در صف بانك، متصدی با طعنهای خاص میگوید كه دولتمردان دوباره وعده تو خالی دادهاند... و هنوز یك ریال از این مابهالتفاوت واریز نشده است. همین طعنه و بیان حقیقت كافیست تا كارگر دیروز و بازنشسته امروز، احساس كند دیگر هیچ جایگاهی برای او در این جامعه نیست. آخر او میداند با گذشت حتی یكروز از پرداخت حقوق كارمندان و بازنشستگان برخی نهادها، زمین به آسمان دوخته میشود و كسی جرأت نطق كشیدن و حقخوری این نهادها را ندارد، اما كارگر و بازنشسته تأمین اجتماعی چه..؟! او كه دیروز با كمترین حقوق، پایههای مملكت را استحكام بخشیده و امروز كمترین جایگاه را دارد.
حرف بسیار است و فرصت كم. تنها نكتهای كه نگارنده در پایان میخواهد خطاب به مسئولان ذیربط بگوید این است كه بدانند سازمان تأمین اجتماعی، یك سازمان و نهاد عمومی است و با پول و سرمایه سالیان دراز همین كارگران بنا شده؛ چگونه است كه مدیران سازمان با سرمایه این قشر، املاك و مستقلات و هتل و مجتمع تجاری میخرند و به رتق و فتق امور نامربوط میپردازند اما در مواقع بحرانی با صاحبان اصلی تأمین اجتماعی چنان رفتار میكنند، گویی دارند به این قشر محترم، زحمتكش و پرتلاش صدقه میدهند.
چه خوش نقل كرد رئیسجمهور منتخب كه؛ «هوا بس ناجوانمردانه سرد است»!. آری! هوا بس ناجوانمردانه سرد است اما زمستان رو به اتمام. هرچند در این زمستان عدهای بدون بلیط و به اصطلاح «اتوبوسی» آمدند و با عدم تدبیرشان؛ امید را از مردم گرفتند، بر ثروت ثروتمندان افزودند و بر فقر فقیران نیز.
سخنی با رئیس دولت یازدهم
و در پایان سخنی داریم با رئیس دولت یازدهم، كسی كه كارگر را سرمایه كشور دانست.
آقای روحانی! بخش كثیری از بازنشستگان امروز، همان كارگرانی هستند كه در دوره سازندگی با تدابیر عالمانه و به حق رئیسجمهور وقت، پایههای مملكت و كشور را بنا نهادند و حالا همگام با نسل امروز، صورت خود را با سیلی سرخ نگهداشتهاند؛ لطفا آنها را دریابید...
یادداشت: علی شریف نژاد