خبرگزاری کار ایران

شکیبایی در نشست بررسی تحولات یمن:

عربستان به دنبال مهره‌چینی در یمن است

نشست «بررسی تحولات یمن؛ تهدیدها، چالش‌ها و راهکارها» روز گذشته – سه شنبه – به کوشش گروه بین‌الملل خبرگزاری کار ایران (ایلنا) در سالن کنفرانس این خبرگزاری برگزار شد.

«مهدی شکیبایی» کارشناس مسائل خاورمیانه درباره تحولات اخیر یمن گفت: انعکاس جابه‌جایی اشخاصی مانند خالد بحاح، عبدربه منصور هادی و علی عبدالله صالح در صحنه یمن تنها به عنوان یک خبر حائز اهمیت است اما اینکه بخواهیم بگوییم جابه‌جایی شخصیت‌ها می‌تواند در این شرایط حائز اهمیت باشد به نظر تحلیلی نادرست می‌رسد.

شکیبایی در نشست بررسی تحولات یمن با تاکید بر عدم انتشار اخبار صحیح حوزه یمن توسط مخالفان این کشور گفت: باید در خصوص اخباری که در حوزه یمن مخابره می‌شود، حساس باشیم. آنچه که در برآیند گزارش‌ها و اخبار منتشر شده در حوزه رسانه شاهد آن هستیم، روایتی از یک دو قطبی شیعه و سنی است و اینکه ما می‌بینیم مدلی دیگر از تحولات یمن به تصویر کشیده می شود، حتماً باید بر روی آن حساس باشیم و نسبت به آن هوشیار باشیم.

انتشار وارونه اخبار یمن

تحولات یمن حتماً به گونه دیگری روی می‌دهد و کسانی که در پرونده این کشور متضرر هستند، اتفاقات را به درگیری شیعه و سنی تقلیل داده و به طور دیگری منعکس می‌کنند. به عنوان مثال شاید خیلی از مخاطبان در داخل ایران نمی‌دانند که علی عبدالله صالح خودش زیدی است و چنان انقلاب یمن را روبه‌روی علی عبدالله صالح قرار می‌دهند که افکار جهانی تصور می‌کنند این یک جنگ میان شیعه و سنی است در حالی که حوثی‌ها از فرقه زیدی هستند و عبدالله صالح هم زیدی است.

وی ادامه داد: در بد بینانه‌ترین وضع باید می‌گفتند که این یک درگیری زیدی – زیدی است که این کار را نکردند. لذا باید گفت که آنها هدفی را دنبال می‌کنند ولی آن را تقلیل می‌دهند تا نتیجه‌های خودشان را در صحنه‌های مختلف مانند سیاسی و دیپلماتیک بگیرند. بنابراین می‌خواهم موضع متفاوت‌تری را در حوزه یمن ارائه بدهم و آن اینکه اگر آنها دوگانه شیعه و سنی را مطرح می‌کنند، معتقدم اگر بخواهیم در آن سطح اوضاع یمن را تحلیل کنیم، یک دوگانه استبداد و آزادی‌خواهی به تصویر کشیده خواهد شد.

طرح‌های غربی‌ها ریشه در سال ۲۰۰۰ میلادی دارد

زمانی که حوادث نیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد، آمریکایی‌ها فعالیت خود را در آن برنامه‌ای که طراحی کرده بودند، پیش می‌بردند و آن این بود که چند لشکرکشی انجام بدهند. در صحنه منطقه‌ای یعنی آن چیزی که ما از سال ۲۰۱۱ میلادی به بعد آن را به عنوان بیداری اسلامی و به گفته عده‌ای دیگر بهار عربی می‌شناسیم، از مسائل مهمی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد. از سال ۲۰۰۱ به این سو آمریکایی‌ها در منطقه هم پیمانانشان را به دو قسمت تقسیم کردند. به گونه‌ای که ایران، سوریه و کره‌شمالی را محور شرارت شناختند و کشورهایی مانند عربستان، اردن، مصر، مغرب، تونس، یمن و لیبی را جزء کشورهای محور اعتدال یا به لفظی دیگر اعتدالیون خواندند.

این تحلیلگر مسائل منطقه‌ای در تشریح طرح‌های پیاده شده توسط آمریکا در منطقه گفت: اگر بخواهیم مروری کوتاه از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ بر منطقه داشته باشیم، می‌بینیم که اتفاق‌های زیادی رخ داد. آمریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی طبق طراحی‌هایی که داشت، به افغانستان حمله کرد. بعد از آن در ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد. سپس در ۲۰۰۵ شاهد ترور رفیق حریری در لبنان بودیم و از‌‌ همان سال ۲۰۰۵ فشار‌ها بر سوریه صورت گرفت. در سال ۲۰۰۶ شاهد به وقوع پیوستن جنگ اسرائیل و لبنان بودیم. لذا باید بگویم که منطقه آرام نبوده و در‌‌ همان دو محور فعالیت‌های غربی‌ها شروع شده بود.

 یکی از همین محور‌ها یمن بود. به عبارتی که در سال ۲۰۰۰ میلادی یعنی قبل از واقعه ۱۱ سپتامبر ما نظاره‌گر حمله گروه‌های یمنی به ناوشکن آمریکایی یو. اس. اس- کول (USS- COLE) در سواحل عدن بودیم. این نشان می‌دهد که در درون اعتراض‌هایی نسبت به سیاست غرب‌گرای یمن و همراهی با محور مقاومت بوده است. بین همین سال‌ها وقایعی علیه منافع غربی‌ها در یمن اتفاق افتاد. مثلاً به سفارت آمریکا در یمن حمله شد و چندین نفر تلفات داشت. بنابراین اختلافات در یمن را باید از ابتدای سال ۲۰۰۱ میلادی به این سو تحلیل کرد و اینکه یک رگهٔ رویارویی غرب با محور مقاومت در این بین شکل گرفت.

مخالفت با آمریکا، عامل اصلی بروز انقلاب‌ها

وی با تشریح دلایل وقوع انقلاب‌ها در کشورهای منطقه تصریح کرد: دلیل اینکه در کشورهای درون محور مقاومت انقلاب‌هایی به وجود آمد، این بود که در تمامی این کشورها یک حس مخالفت با آمریکا وجود داشته است. تمامی این مسائل را تشریح می‌کنیم به دلیل اینکه بفهمیم محوربندی که از آن صحبت کردم، بی‌دلیل نبوده است. مثلا باید گفت که تونس قوی‌ترین مخالفت را با رژیم صهیونیستی دارد و به نوعی در زمان بن‌علی جمعیت بسیار قوی علیه صهیونیسم و اشغالگری در تونس بوده که در همان زمان هم اجتماعات گسترده‌ای علیه اسرائیل شکل می گرفت.

در کشور مصر هم همین روال برقرار بود. درست است که در زمان حسنی مبارک دولت مصر همسو با منافع غرب در منطقه حرکت می‌کرد، اما در درون مخالفت‌های بسیار زیادی با موضوعاتی مانند توافقنامه کمپ دیوید در مصر یا در تونس صورت می‌گرفت که در نهایت بخش عمده‌ای از انقلاب مصر در سال ۲۰۱۱ مدیون همین دیدگاه‌ها بود.

طرح «ابتکار خلیجی» و تشدید اعتراض‌ها

شکیبایی با اشاره به وقایع رخ داده در یمن خاطر نشان کرد: در سال ۲۰۱۱ همراه با اتفاقاتی که در تونس و مصر رخ داد، در یمن هم وقایعی برای مطالبه انقلابیون رخ داد و این مطالبه ثابت کردن دیکتاتوری علی عبدالله صالح بود. در ‌‌نهایت به رغم تمامی اقدام‌هایی که شورای همکاری خلیج فارس صورت داد و عبدالله صالح با آن ابتکار خلیجی که به وجود آورد به عربستان منتقل شد و عبدربه منصور هادی جایگزین وی شد. منصور هادی از سال ۲۰۱۱ تا سپتامبر ۲۰۱۴ که انصارالله قدرت را در یمن به دست گرفت، بر یمن سیطره داشت. رگه‌هایی از مخالفت‌ها و مطالبات را می‌بینیم که به سه دسته تقسیم می‌شوند:

اول اینکه مستبد بودن حکومت فعلی را ثابت کند و این نشان می‌دهد که این یک موضوع طایفه‌ای و قومی نیست. مطالبه دیگر انقلابیون یمن بحث مبارزه با فساد بود و موضوع بعدی پاک‌سازی تروریست‌ها در یمن بود. دلیل اول در سال ۲۰۱۱ و با رفتن علی عبدالله صالح محقق شد و آستانه تحملشان را تا جایی بالا بردند که منصور هادی جایگزین عبدالله صالح شد. در سپتامبر ۲۰۱۴ قسمت دوم انقلاب مردم یمن صورت گرفت. دلیل این موضوع جاذبه و چسبندگی منصور هادی به سمت عربستان سعودی بود و زمانی که وی به سر کارآمد، همه طیفی را فراخوان کرد و به نوعی می‌خواست گفت‌وگو‌های ملی را راه بیاندازد. این گفت‌وگو‌ها را طرفین پذیرفتند اما نتایج این گفت‌وگو‌ها توسط منصور هادی کنار گذاشته شد و ابتکار طرح خلیجی مطرح شد و آن این بود که یمن به شش اقلیم تقسیم شود.

وی افزود: پس از این ماجرا یمن به دو جبهه دولت و حوثی‌ها تبدیل شد و یکی از دلایل آن قطع یارانه مردم و حاکم شدن اوضاع نامناسب اقتصادی بود. به گونه‌ای که در یمن بیش از ۸۰ درصد مردم فقیر هستند و با این یارانه‌ها زندگی‌شان را اداره می‌کردند. در چرایی این ماجرا باید گفت که حمایت مالی امارات و عربستان از منصور هادی برداشته شد و نتیجتاً کمبود بودجه منجر به رخ دادن این موضوع شد. یارانه‌ها به نفع اداره دولت قطع شد ودر ‌‌نهایت پیشروی انصارالله به سمت یمن را شاهد بودیم که منجر به فرار منصور هادی به عربستان شد.

ردپای تل‌آویو در یمن مشهود است

این کارشناس مسائل خاورمیانه در خصوص نقش اسرائیل در بحران یمن عنوان کرد: زمانی که به موقعیت جغرافیایی اسرائیل نگاه می‌کنید، این را خواهید دید که اسرائیل از همه طرف از سوی کشورهای اسلامی محاصره شده است و تنها دلخوشی‌اش این بود که می‌تواند از دریا فرار کند اما خود را در یک مخمصه بی انتها می‌بیند لذا باید جنگ عربستان با یمن را جنگ نیابتی اسرائیل با محور مقاومت تعریف کنیم.از طرف دیگر، باید این را مطرح کرد که سعودی‌ها تجربه حرفه ای جنگ خاصی را نداشته‌اند بنابراین باید گفت یا خلبانان جنگده‌ها اسرائیلی هستند یا آمریکایی و دلیل این هم اهمیت یمن و باب‌المندب برای امنیت اسرائیل تلقی می‌شود.

وی درباره تاثیر مذاکرات هسته‌ای ایران در پرونده یمن و منطقه افزود: از دو دریچه می‌توان به موضوع مذاکرات هسته‌ای نگاه کرد. نگاه اول نیازمندی ایران به مذاکرات هسته‌ای است. در این نگاه هر اتفاقی می‌افتد. در نگاه اول اسرائیل و عربستان سعودی توانایی تاثیرگذاری در روند گفت‌وگوها را دارند. نگاه دوم، نیاز طرف آمریکایی به مذاکرات است. در نگاه دوم، عربستان و اسرائیل توانایی خاصی ندارند و اگر تمام توان خود را نیز به کار گیرند، نمی‌توانند خللی در مذاکرات ایجاد کنند. اگر ما بپذیریم که آمریکا به واسطه تحولات منطقه به این مذاکرات نیاز دارد، این مذاکرات آخرین فرصت این کشور محسوب می‌شود.

چین محور نگرانی غرب

یکی از دلایل حضور آمریکا در خاورمیانه، چه در زمان لشکرکشی به این منطقه و توزیع بحران و چه در زمان حال که به ادعای خود به دنبال آرام کردن منطقه است، روند رو به رشد اقتصاد چین است. آمریکا در سه دوره سند امنیت ملی منتشر شده خود، اذعان داشته است که در صورت ادامه همین روند توسط کشور پهناور شرقی، چین عنوان اقتصاد اول دنیا در سال ۲۰۲۰ میلادی را ازآن خود می‌کند. حجم زیادی از مواد اولیه مورد نیاز چین از خاورمیانه تامین می‌شود. آمریکا در سال‌های حضور خود در جنوب‌ غرب آسیا به دنبال مختل کردن این شبکه ارتباطی با خاور دور بوده است. حداقل دستاورد موفقیت آمریکا در این طرح، تاخیر انداختن روند صعودی چین به سمت رتبه اول در اقتصاد جهان است. آمریکا با موفقیت در این طرح بزرگ‌ترین رقیب استراتژیک خود را عقب رانده است. اگر چین بتواند رتبه اول را کسب کند، به طور ناخواسته به یک قطب نظامی قدرتمند نیز تبدیل می‌شود زیرا این کشور منابع انسانی بی‌نظیری در اختیار دارد.

آمریکایی‌ها به این مذاکرات نیازمند هستند و می‌خواهند به هر نحو آن را به نتیجه برسانند. به نتیجه رساندن از نظر ما، به رسمیت شناختن قدرت منطقه‌ای ایران است. تمام تلاش‌های عربستان و اسرائیل برای تخریب مذاکرات، به همین موضوع ارتباط دارد. زیرا در صورت به رسمیت شناخته شدن قدرت ایران، جایی برای عرض اندام آل‌سعود و رژیم صهیونیستی باقی نمی‌ماند.

نگرانی عربستان از قدرت ایران  

شکیبایی درباره رویکرد عربستان در قبال ایران بیان داشت: عربستان از هر موضعی که احتمال قدرت گرفتن ایران را بدهد، وارد می‌شود. مذاکرات هسته‌ای ایران یکی از همین موارد است. ریاض می‌گوید که در صورت حاصل شدن توافق و قدرت گرفتن ایران، عربستان به عنوان اولین تولید کننده نفت چه جایگاهی در خاورمیانه خواهد داشت. این موضوع درباره سوریه و عراق نیز مصداق دارد. عربستان تمام توان خود را در بحران سوریه و عراق به کار گرفت اما ناکام ماند. گفتمان جمهوری اسلامی از سال‌ها پیش در لبنان وجود دارد و این کشور را از دست سعودی‌ها خارج کرده است. یمن نیز جدیدترین نمونه این ناکامی است. این به معنای تصرف این کشورها توسط ایران نیست بلکه نفوذ عربستان سعودی در کشورهای پیرامون در حال کاهش است.

یمن حوزه نفوذ سنتی آل سعود

یمن از سال‌های گذشته حوزه نفوذ سنتی و حیاط خلوت عربستان بوده و در امنیت ملی این کشور تعریف شده است. امروز سعودی‌ها شاهد برقراری گفتمان جمهوری اسلامی در یمن هستند. ایران نیز زمانی فکر نمی‌کرد که بتواند گفتمان خود را به نوعی در یمن مطرح کند اما این اتفاق امروز افتاده است. قبول تمام این تحولات برای سعودی‌ها دشوار است. از یک طرف، نفوذ عربستان به عنوان اولین تولیدکننده نفت و ثروتمندترین کشور جهان کاهش یافته است. از طرف دیگر، آمریکا به دلیل ملاحظات خود و به دلیل رقابت با چین و روسیه در حال مذاکره با ایران است. عربستان تمام تلاش خود را به کار برده است تا آینده خود را در منطقه تضمین کند.

بازتولید انقلاب در یمن می‌تواند بار دیگر موتور انقلاب در کشورهای عربی را به حرکت درآورد. این موضوع مایه وحشت عربستان و هم‌پیمانان آن است. زیرا آن‌ها جریان انقلاب‌ در کشورهای عربی را به نفع خود مصادره کردند. در برخی مانند تونس، لائیک‌ها مجددا اداره کشور را به دست گرفتند و در برخی دیگر مانند مصر و لیبی، وضعیت جنگی حاکم است. بازتولید انقلاب در یمن باعث ناکامی مجدد سعودی‌ها می‌شود. اول، از بین رفتن یک حوزه نفوذ دیگر و مورد دوم، کشیده شدن این انقلاب به درون عربستان است.

آتش بس در کار نیست

وی درباره طرح‌های پیشنهادی توسط کشورهای مختلف برای رسیدن به آتش‌بس در یمن گفت: زمانی که حملات سعودی‌ها به یمن صورت گرفت، چند روز بعد اجلاس سران عرب برگزار شد و در آنجا نماینده الجزایر طرح آتش‌بس را مطرح کرد که اتفاقاً بیشتر بندهای آن به نفع سعودی‌ها بود اما این طرح با مخالفت روبه‌رو شد که البته در بندهای آن آمده بود که انصارالله صنعا را ترک کند و سعودی‌ها هم حملات را متوقف کنند. پس از آن عراق هم طرحی را پیشنهاد داد که عربستان سعودی حملاتش را قطع کند و آشتی ملی در یمن صورت گیرد که این اتفاق توسط انصارالله در حال پیگیری بود که مجدداً این طرح توسط عربستان رد شد. طرح پیشنهادی بعدی توسط روسیه ارائه شد و بیشتر نزدیک به طرح عراق بود.

ایران و طرح گفت‌وگوی سیاسی

 جمهوری اسلامی ایران همیشه برای مسائلی که به منجر به بحران می‌شود، طرح گفت‌و‌گوهای سیاسی را مطرح می‌کند. به گونه‌ای که سال ۲۰۱۱ طرح ایران برای سوریه پیشنهاد شد و کسی آن را قبول نکرد و در ‌‌نهایت در سال ۲۰۱۴‌‌ همان مخالفان به این نتیجه رسیدند که راه حل تنها گفت‌و‌گوهای سیاسی است. در حالت کنونی هم روسیه و هم چین از این گفت‌وگو‌ها حمایت کرده‌اند اما اینکه تا چه حد این موضوع مورد قبول کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا قرار بگیرد، بستگی دارد به اینکه سعودی‌ها تا چه حد از آن‌ها درخواست داشته باشند. لذا باید دید چه جایگاهی از سوی عربستان درخواست خواهد شد.

سعودی‌ها منزوی‌تر از همیشه

این تحلیلگر مسائل حوزه خاورمیانه در خصوص اقدام‌های عربستان در شرایط فعلی گفت: وضعیت عربستان به صورتی شده است که تمامی کشورها به آن پشت کرده‌اند و یک دو دستگی میان کشورهای عربی رخ داده است یعنی به کشورهای بزرگ‌تر و کوچک‌تر تقسیم شده اند و همین باعث دو دستگی در میان کشورهای عربی شده است. بنابر این اگر شورای امنیت بخواهد خود را درگیر این ماجرا کند با سیاست‌های آمریکا در منطقه هم‌سویی نخواهد داشت و اگر قرار بود اقدامی نظامی صورت گیرد، باید در همان سال ۲۰۱۱ اجازه مداخله نظامی را می‌داد هرچند توزیع بحران در این موضوع به نفع آمریکایی‌ها است.

با توان نظامی «صفر» می شود یمن را زمین گیر کرد؟

تمامی شلوغ کاری‌های عربستان در یمن به این دلیل است که توان نظامی برای گرفتن خاک یمن را ندارد و تلاشش این است که قدرت‌های دیگر را در این ماجرا درگیر کند و هواداران سعودی را وارد صنعا کند تا قدرت را بین جریان سعودی و طرفدارانش تقسیم کند. بنابراین عربستان می‌داند که دستش به کل یمن نخواهد رسید و توان نظامی این کار را هم ندارد پس با درگیر کردن کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا که به نفت عربستان وابسته هستند، تلاش می‌کند فشارهایی را از طریق آنها به شورای امنیت وارد کنند یعنی اتفاقی که در لبنان روی داد را مجدداً صورت دهد.

وی در پایان بیان کرد: تلاش عربستان این است که جریانی مانند پرونده لبنان را در یمن پیاده کند. لذا حداقل و حداکثر تمایل عربستان در یمن این است که بتواند مهره‌های خودش را به صورت مساوی در ساختار سیاسی یمن تقسیم کند و دخالت بدهد.  

گفت و گو: محسن صالحی‌خواه و فرشاد گلزاری

کد خبر : ۲۷۰۴۳۱