خبرگزاری کار ایران

روایتی متفاوت از مرگ حسنعلی منصور

گزارش‌های پزشکی قانونی درباره دلایل واقعی مرگ منصور، توسط امیرعباس هویدا که حالا نخست‌وزیر شده بود بایکوت شد.

به گزارش ایلنا، روزنامه ایران نوشت. نخستین جلسه بهمن ماه مجلس شورای ملی در بهارستان به ریاست مهندس ریاضی تازه شروع شده بود. همه نمایندگان منتظر ورود نخست‌وزیر حسنعلی منصور بودند و قرار بود پس از لایحه کاپیتولاسیون، لایحه استعماری دیگری درباره قرارداد مشترک نفت با بیگانگان را تصویب کنند. لایحه‌ای که نخست‌وزیر با خود می‌آورد تا به پارلمان تسلیم کند لایحه‌ای درباره ایجاد کنسرسیوم با پنج شرکت خارجی (از جمله شرکت نفت انگلیس) برای مشارکت در عملیات اکتشاف در حوزه‌های نفتی ایران بود و برای بهره‌برداری و فروش مشترک از منابع نفتی تدوین شده بود.

پیشنهاد دولتمردان این بود که ابتدا اجازه داده شود نمایندگان مجلس شورای ملی لایحه عضویت ایران در سازمان منطقه شرقی را بررسی و تصویب کنند و سپس به این مهم بپردازند.

اما اصرار شخص محمدرضاشاه بر این بود که لایحه کنسرسیوم نفت هرچه سریع‌تر کارش به سرانجام برسد. از این‌رو منصور روانه بهارستان شد تا اوامر شاهانه روی زمین نماند.

ساعت هنوز 10 نشده بود. حسنعلی منصور نخست‌وزیر برای خرید به شرکت تعاونی مصرف ارتش واقع در خیابان سی متری [کارگر جنوبی] رفته بود و آنجا در پاسخ به سؤالات اقتصادی خبرنگاران هم جواب می‌داد تا از انجا راهی بهارستان شود.

در بهارستان محمد بخارایی، رضا صفار هرندی و مرتضی نیک‌نژاد که هر سه مسلح بودند و از قصد نخست‌وزیری برای ورود به مجلس هم آگاه، آمده بودند تا نگذارند قرارداد ننگین دیگری بر مملکت ایران تحمیل شود.

بین آنها بخارایی انتخاب شده بود تا کار نخست‌وزیر را تمام کند و دو نفر دیگر هم به‌عنوان نفرات کمکی در اطراف حضور داشتند. محمد بخارایی 19 ساله درحالی که پیراهن تریکو به تن داشت با دفترچه‌ای در دست بود منتظر ورود حسنعلی منصور بود تا به آن بهانه به نخست‌وزیر نزدیک شود و او را ترور کند.

ساعت ده و یک دقیقه خودروی سیاه رنگ حامل نخست‌وزیر به میدان بهارستان رسید و راننده، آن را مقابل در مجلس شورای ملی متوقف کرد. منصور در را باز کرد و پای راستش را بیرون گذاشت. محمد بخارایی به نخست‌وزیر نزدیک شد و از او که در حال برخاستن از صندلی عقب بود خواست نگاهی به عریضه‌اش بیندازد. منصور عریضه را گرفت و نگاهش به آن بود که ناگهان بخارایی با اسلحه خود گلوله‌ای به سمت گلوی حسنعلی منصور شلیک کرد و نخست‌وزیر با پیشانی نقش بر زمین شد. گلوله دوم هفت تیر بخارایی به شکم منصور اصابت کرد. محمد بخارایی خواست گلوله سوم را شلیک کند که پلیس گارد زیر دستش زد و تیر به دیوار بهارستان خورد. همزمان نیک‌نژاد پنج تیر هوایی شلیک کرد تا حواس مأموران را پرت کند و بخارایی از فرصت استفاده کرده به سمت جنوب میدان و خیابان سیروس فرار کرد. استواری که صحنه را دیده بود به همراه نیروهایش در پی بخارایی دویدند و او را حوالی سرچشمه دستگیر کردند و به کلانتری 9 بردند.

در پارلمان نمایندگان از همه جا بی‌خبر سرگرم تصویب همان لایحه عضویت ایران در سازمان منطقه شرقی بودند. میرفندرسکی که نطقش تمام شد نوبت به نطق معتمد وزیری رسید. داشت درباره فواید عضویت ایران در این سازمان صحبت می‌کرد که سبحانی کارمند مجلس وارد صحن شد و در گوش مهندس ریاضی رئیس مجلس چیزی گفت. رنگ از رخساره ریاضی پرید و همان لحظه گفت: عجالتاً به‌عنوان تنفس، جلسه را تعطیل می‌کنیم. بعد زنگ ختم جلسه را نواخت و از حالت چهره‌اش نمایندگان فهمیدند که حتماً فاجعه‌ای رخ داده است.

همگی به همراه خبرنگاران حاضر در مجلس همراه ریاضی به سمت سرسرا و مقابل در بزرگ مجلس هجوم بردند و آنجا همه فهمیدند که حسنعلی منصور نخست‌وزیر ترور شده است.

پیاده رو بهارستان از خون نخست‌وزیر قرمز شده بود و سر منصور از شدت ضربه‌ای که به زمین خورده بود متورم شده بود. پیکر نیمه جان منصور در حالی روی زمین قرار داشت که او را سوار بر بنز اسکورت شهربانی کردند و روی صندلی عقب نشاندند درحالی که از گلو و سینه‌اش خون فوران می‌زد. در همان میدان گلوله دیگری از سمت شیشه جلو اصابت کرد که با شکستن شیشه مجدداً به نخست‌وزیر خورد. خودروی اسکورت بدون توجه به این شرایط آژیرکشان به سمت بیمارستان پارس در بلوار الیزابت [کشاورز فعلی] حرکت کرد و یک ربع بعد به بیمارستان رسید.

دقایقی بعد وزرا، معاونان نخست‌وزیر، مادر و همسر و بستگان حسنعلی منصور، فرماندهان انتظامی و امرای ارتش در بیمارستان حاضر شدند. شاه که در آن موقع برای تفریح به پیست آبعلی رفته بود پس از شنیدن خبر ترور منصور به هتل آبعلی رفت تا به صورت تلفنی در جریان امور قرار بگیرد.

بیمارستان به کلی قرق شد و فقط بستگان درجه یک و مقامات لشکری و کشوری حق حضور در بیمارستان را داشتند.

انتقال منصور به بیمارستان پارس در شرایطی صورت گرفت که در آن روزگار مجهزترین بیمارستان تهران، سینا بود. در دو روز اول از بیمارستان ارتش و بیمارستان پهلوی برای نخست‌وزیر خونAB می‌آوردند. چون دو گلوله به آرتر (شریان گلو) و طحال اصابت کرده بود و بیش از حد ممکن تن بی‌جان نخست‌وزیر محتاج خون بود. چون گروه خونی AB نادر بود به سختی تأمین می‌شد. از جمله کسانی که گروه خونی‌شان با نخست‌وزیر یکی بود پیرنیا استاندار فارس بود که به همراه تنی چند دائماً در بیمارستان پارس حضور داشتند.

در آن سو در ساعت 11 دکتر عاملی وزیر دادگستری، دکتر فیلسوفی دادستان تهران، بازپرس ویژه دادسرا و نیز دکتر طباطبایی رئیس پزشکی قانونی در محل حادثه حاضر شدند تا تحقیقات لازم را از حاضران، مأموران و شرایط جغرافیایی محل انجام دهند.

همزمان تیمسار سپهبد نعمت‌الله نصیری رئیس شهربانی کل کشور به همراه تیمسار سرتیپ وثیق فرمانده پلیس تهران در کلانتری 9 حاضر شدند. پس از آن ضارب با اتومبیل پلیس از کلانتری 9 به اتاق تیمسار سرتیپ صمدیان رئیس اداره اطلاعات شهربانی منتقل شد تا بلافاصله بازجویی از او شروع شود.

پس از مراحل بازجویی مشخص شد آنها از اعضای جمعیت فدائیان اسلام هستند که بلافاصله بسیاری از اعضای‌شان از جمله صادق امانی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی هم دستگیر و شکنجه شدند.

دو روز بعد از ترور حال نخست‌وزیر وخیم شده بود و نیاز فوری به خون گروه AB احساس می‌شد. در بیمارستان پارس گروه خون AB وجود نداشت و درخواست‌های مکرر از سایر مراکز هم بی‌جواب بود. در ساعات شب حال منصور وخیم‌تر شد. در این لحظه منوچهر صیادی خبرنگار کیهان که با مهارت خود را در تیم پرستاری قرار داده بود با یک جیپ استیشن به بیمارستانی در جنوب شهر رفت و از آنجا توانست چند سی سی خون AB تهیه کند و خود را به بیمارستان پارس برساند. رسیدن خون به نخست‌وزیر علایم حیاتی را به او برگرداند. اما با سپرده شدن مسئولیت تیم پزشکی و گروه جراحان به دکتر منوچهر شاهقلی وزیر بهداری با توصیه امیرعباس هویدا وزیر دارایی، اهمال بیشتری در خون‌رسانی و جراحی صورت می‌گرفت. چرا که او تنها یک جراح ترمیمی بوده و بیمارستان پارس هم برای شرایط بحرانی چون نجات نخست‌وزیر شرایط مناسبی نداشت. حتی وقتی که کاری از دست دکتر شاهقلی برنیامد و پروفسور فرانسوی سبگار را به تهران آوردند، او پس از دیدن حسنعلی منصور گفت که به دلیل اهمال پزشکانی که می‌توانستند حیات را به نخست‌وزیر برگرداندند اما چون تخصص نداشتند از عهده‌اش برنیامدند امید چندانی به زنده نگهداشتن نخست‌وزیر نیست.

در نهایت حسنعلی منصور در روز ششم بهمن ماه 1343 در بیمارستان پارس به دلیل خونریزی مغزی و نه عمیق بودن زخم حاصل از گلوله، درگذشت.

گزارش‌های پزشکی قانونی درباره دلایل واقعی مرگ منصور، توسط امیرعباس هویدا که حالا نخست‌وزیر شده بود بایکوت شد.

چهار ماه بعد در 4 اردیبهشت 1344 پرونده ترور منصور که به دادرسی ارتش احاله شده بود پس از تکمیل پرونده برای متهمان زیر قرار نهایی را صادر کرد: محمد بخارایی، رضا صفار هرندی، مرتضی نیک‌نژاد، محمدصادق امانی همدانی، محمدمهدی ابراهیم عراقی، هاشم امانی همدانی، عباس مدرسی‌فر، حبیب‌الله عسگراولادی (معروف به عسگری)، ابوالفضل حیدری، محمدتقی کلافچی، حمید ایپک چی، محمدباقر محی‌الدین انواری و احمدشاه بوداغلو (معروف به شهاب). به موجب رأی دادگاه تجدیدنظر 4 نفر اول به اعدام، 4نفر به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شدند که حکم اعدام در سحرگاه 26خرداد 1344 در میدان تیر حشمتیه تهران اجرا شد.

کد خبر : ۴۵۱۶۸۰