کلیشه جنسیتی
این سالها به قدری درباره اش شنیده، خوانده و دیدهایم که گشودن بابی نو از آن سخت به نظر میرسد. با این حال کثرت سخن گفتن از اسیدپاشی و قربانیانش تکرار مکررات نیست، برای این است تا جامعه بیدار بماند و خطیری امر را فراموش نکند،مبادا که در پیله غفلت آن را به کناری زند تا در بزنگاه دیگر برخود بلرزد و انگشت حسرت بگزد.
پرتو فرزانکیا؛ پژوهشگر مسئله زن؛ مطالعات میدانی حاکی از این است که اکثر قربانیان اسیدپاشی زنان هستند. این آمار و ارقام مبین واقعیتی است که تعمیق و تحلیل آن ضروری به نظر میرسد و چه بسا راهکاری که بتواند پاسخگوی این معضل باشد باید به این ریشه و زمینه توجه کند و آن را مرتفع سازد. اسیدپاشی اقدامی است که ظاهر و بیشتر چهره فرد را هدف قرار میدهد. از دیگر سو این عمل غالبا از جانب افراد سرخورده در مناسبات عاشقانه مشاهده میشود. این امر اثبات کننده این است که مبنای چنین عملی اهمیت ظاهر است چراکه ظاهر و زیبایی مولفهای اساسی در تعاملات عاشقانه و عاطفی است.
از سوی دیگر این اقدام غالبا در جوامعی دیده میشود که انگارهها و تابوهای جنسیتی در آن شایع و رایج می باشد و فرهنگ برابری جنسیتی در آنها نهادینه نشدهاست. بنا بر اهمیتی که زیبایی در این جوامع و بنا بر تابوهای فرهنگی دارد استفاده از اسیدپاشی برای ضربه زدن به زنان بعید به نظر نمیرسد. در این جوامع زیبایی زنان رکنی از زنانگیشان تلقی میشود چراکه مبنای پذیرش آنان در حیات خصوصی و عمومی است. انگاره"زن باید زیبا باشد" حیات فردی و جمعی را به همراه تمام موهبتهایی که در پی دارند از آن زیبارویان میداند و خنثی ظاهرها و زشترویان را از چنین موهبتها و حیاتی محروم میکند. منشا این انگاره از روابط خصوصی زنان ناشی می شود چرا که زنانی از مهر مردان بهرهمند میگردند که زیبایند و از آنجا که پیوستن با مردان _بهتر است بگوییم ازدواج با آنان_ تنها گزینه زندگی زن در چنین جامعه ایست این معیار به عرصه ها و حوزه های دیگر تسری می یابد و معیار پذیرش زنان در هر دو حوزه خصوصی و عمومی _که در حقیقت در دیده مردان است _"زیبایی" میشود. این انگاره حتی برای خود زنان نیز درونی میگردد؛ به گونه ای که به جا آوردن، حفظ و کسبش دغدغه اولای زنان میگردد و در گذر ایام بدل به حصاری می شود که رهایی از آن سخت مینماید.
حال همین فرهنگ که زیبایی را در این حد میستاید برای تنبیه زنان بار دیگر به سراغش میرود و مبنای توجه خودش به زن را از او میگیرد تا بی هویتش سازد. گرفتن این مولفه نه تنها جراحتی بر جان زنان وارد میکند بلکه زنانگی آنان را_به همان تعریفی که خود از زنانگی ارائه میکند_ نیز مورد هجمه قرار میدهد. از این رو پشت سرگذاشتن چنین تجربه ای و احیای روانی برای زنان سخت میشود.
ملاحظات فوق باعث می شود در کنار تمهیداتی که به منظور کمک به بزهدیدگان و مجازات مجرمان در نظر میگیریم تغییر و اصلاح چنین فرهنگی را در مرتبه اولی قرار دهیم چراکه خود میتواند از دست یازیدن این مرتکبان به این حربه _که هزینههای شخصی (اعم از روانی وجسمی) و اجتماعی فراوانی دارد_ ممانعت به عمل آورد و هم چنین در بهبود حال بزهدیدگان موثر افتد. چنین رسالتی پیش از هر نهاد و مرجع دیگر بر دوش دولت است. دولت با اهرمهای تقنینی، اجرایی وقضایی میتواند فرهنگ سازی لازم را انجام دهد و با افزایش کیفی فرهنگ برابری موجبات کاهش و امحا وقوع اسیدپاشی را فراهم کند. براندازی کلیشههای جنسیتی و در صدر همه آنان زیبایی میتواند تمسک به حربه اسیدپاشی را از نظر مرتکبین دور سازد و از طرف دیگر نقش زیبایی را در هویت سازی زنان کمتر نماید. تکوین و اجرای برنامههای آموزشی، تصحیح نمودهای رسانهای و سینمایی از زنان (کاهش توجه به مولفه های ظاهری) و... مثالهایی از اقداماتی است که از دولت انتظار می رود.
از سوی دیگر اسیدپاشی و تمام ملاحظات پیرامونش مبین و مثبت نکته ای دیگر است که مهم مینماید. مورد هدف قرار دادن ظاهر و زیبایی زنان بار دیگر خاطر نشان میسازد که مسائل زنان در حوزه خصوصی ولو در ارتباط با جسم و بدن آنان جنبه عمومی دارد و توجه و دغدغه مندی عموم را میطلبد و منفعت عمومی در گرو آن است. واقعه اسیدپاشی و آنچه سرنوشت مرتکبین و قربانیانش میشود به خوبی تفکیک عمومی و خصوصی را به سخره میگیرد و ابعاد عمومی مسائل شخصی زنان را عیان می سازد. فرهنگی که تا این مرتبه به ظاهر زنان توجه کردهاست و آن را به معیاری برای مقبولیت در تمام حوزه ها مبدل ساخته حال نمیتواند حمله به آن را صرفا خصوصی و شخصی بداند. برهمخوردن مرز عمومی و خصوصی بار دیگر نقش دولت را در زمینه سازی برای کاهش وقوع این پدیده پررنگ میکند. جنبههای عمومی عمل اسیدپاشی نیازمند لحاظ آن در سیاستهای دولت است.
از سوی دیگر و برای یک بار دیگر مسئله اسیدپاشی، اشتراک تجارب زنان را باز مینماید و یادآور میشود؛ خشونتهایی که بر زنان میرود تا چه میزان بین آنان مشابه است و از این طریق میتواند عاملی برای نزدیک شدن زنان به یکدیگر و مبنای شکلگیری مای جمعی آنان باشد.
منبع: داتیکان