خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از حمید ابوطالبی؛

گفت و شنودی متفاوت در ۱۶ آذر

معاون سیاسی دفتر رئیس جمهوری، در یادداشتی به تشریح برخی حواشی و حضور رییس جمهور در دانشگاه صنعتی شریف در روز دانشجو پرداخت.

به گزارش ایلنا، متن یادداشت حمید ابوطالبی به شرح ذیل است:

بختِ نیک، امسال رخصتی داد تا در مراسم گرامیداشت شانزدهم آذرماه در دانشگاه صنعتی شریف شرکت کنم؛ برنامه هنوز کاملا تمام نشده و تنش‌ها و التهاب‌ها به پایان نرسیده بود که با عده‌ای از دانشجویان محترم روبرو شدم که بی‌مقدمه سخن برگشوده و سوالاتی چند مطرح نمودند.

پاسخ رویِ خوش آنان را دادم؛ و اضافه کردم:

من اولین شانزده آذر را در سال ۱۳۵۴ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درک کردم؛ شیشه‌های دانشکده را دانشجویان شکستند، و شعار و شعور بود که سر به آسمان می‌کشید؛ از دانشکده که خارج شدیم گارد ویژه به مقابله پرداخت، که به ضرب و شتم مفصل و دستگیری تعدادی از ما توسط گارد ویژه و نیروهای شهربانی انجامید...

در آن روزگاران ما دو هدف را در سرمی پروراندیم: یکی مقابله با آمریکا به عنوان حامی اصلی شاه و ساواک و سرکوب روشنفکران و دانشگاهیان و مبارزین؛ و دیگری مبارزه با رژیم استبدادی شاه که عامل اصلی سرکوب مردم و مسبب نابسامانی‌ها و بدبختی‌های آنان بود، و همو بود که سه قطره خون اهورایی را در آذرِ از آذر سر برکشیده بر سنگ فرش دانشگاه ریخته بود. هم هدف روشن بود، و هم راه معلوم؛ اگرچه بسی دور و دست نایافتنی.

امروز شما مرا به یاد آن روزگاران انداختید، اما با دو تفاوت: اول اینکه گویا دولت دو ساله تدبیر و امید، نماد تمامی مشکلات و سمبل همهٔ نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی است، و مسبب هرچه محدودیت و محصوریت است، که در جامعه احساس می‌شود؟

همه چیز و هرچیز برآمده از او است، که زورمندانه! بر اریکه قدرت نشسته است؛ نه اسلامی و نه انقلابی، نه رایی و نه اعتمادی، نه انتخابی و نه شور و شوقی ملی، و هرچه فریاد داریم باید بر سر آن بکشیم و بگوییم:

چل سال رنج و عضه کشیدیم و عاقبت تدبیر ما به دست شراب دو ساله بود

و دوم آنکه به جای مقابلهٔ آن زمان ما با گاردویژه، این زمان شما دانشجویان باید بر سروکله هم بکوبید و فریادِ خشمتان و مشتِ آهنین‌تان را بر سر و صورت دانشجو فرود آورید!

به شدت متعجب شده‌ام که جامعه ما را چه شده است که جای اندیشه‌ورزی و سیاست‌دانی در دانشگاه با پرخاش و توهین و ناسزاگویی تعویض شده است؟

آیا دو قطبی شدن، سخن گفتن و سخن نشنیدن، بر سر و روی هم زدن، دانشجویی برای دانشجوی دیگری آرزوی مرگ کردن و آن دیگری برای این تقاضای عقل سلیم کردن، یکی مرده باد بگوید و دیگری زنده باد، یکی این روز را به دانشجوی چاقوکش تبریک بگوید و دیگری بر لبان خود چسب بزند به رنگ بنفش، و...

و همه و همه را فیلم و عکس کردن و بر روی رسانه‌های مجازی و غیرمجازی پخش کردن، و بالاخره نشان دادنِ اینکه این دانشجوی ایرانی است! و این روز دانشجو است! و شانزده آذر یعنی جمع کردن توان یکساله جنبش دانشجویی و زدن در دهان دولت‌ها توسط سخنگویان، آنهم هر دولتی که باشد؛ و کوبیدن بر سر و روی دانشجویان به وسیله خودمان، هر کس که باشد؛ و این را افتخار پنداشتن و خوشحال بودن که ارواح شریف سه آذر اهورایی را پاس داشته‌ایم؟

حاشا و کلًا.

سپس اضافه کردم واقعا امروز سیاست‌ورزی کردیم؟ بر معلوماتمان افزوده شد؟ بر آگاهی و دانشِ دانشجویی‌مان اضافه گشت؟ ما خودِ دانشجو بودیم یا دیگرانی در لباسِ دانشجو؟ یا دیگرانی در درونِ ما و ما در بیرون؟ ما آن‌ها را خواستیم یا آن‌ها ما را؟ ما نوشتیم و خواندیم، یا آن‌ها گفتند و ما نوشتیم یا آن‌ها نوشتند و ما خواندیم؟ چرا قریب به اتفاق متون در این سو شبیه هم و در آن سوی دیگر هم مشابه هم بودند؟

نقد خوب است و ستودنی؛ اما آیا نباید خودمان جامعه خود را هم نقد کنیم؟ دانشجو نباید خود را نقد کند؟ پیش از انقلاب بزرگ‌ترین شاخص جنبش دانشجویی «شناخت» و «وحدت» بود، آیا امروز هم همین است؟ باید فقط اعتراض و انتقاد کرد آنهم پاره پاره، یا اینکه اعتراض و انتقاد هدفدار برآمده از «شناخت»؟ آیا باید «وحدت» دانشجو را به کینه تبدیل نمود، آنهم با مشت آهنین و فریاد خشمگین؟ واقعا سخن مستقل دانشجوی ما چیست؟ دانشجو خودش باید خود را از این مهلکه برهاند.

بگذاریم و بگذریم؛ و اگر چه شانزدهم آذر امسال با شکستن شیشه و زدن گاز اشک‌آور و بی‌احترامی و هتک حرمت و دروغ و توهین در دانشگاه‌ها همراه بود؛ ولی باور کنیم که دانشجوی عزیز ما که به دانشگاه می‌رود این پیرایه‌ها بر او بسته نیست. پس چرا با دانشجویانمان، آن می‌کنیم که نیستند؟ و تصویری می‌سازیم که خود از آن می‌گریزند؟

کد خبر : ۳۲۸۶۷۰