ایلنا از سهلانگاری بخش درمان گزارش میدهد:
بچههایی که به دنیا نیامده با دنیا خداحافظی میکنند
در بخش زایشگاه این بیمارستان بچهام را به تنهایی در یک اتاق نیمه تاریک به دنیا آوردم / سهلانگاری پرستار پس از زایمان موجب زمین خوردن نوزاد ما از ناحیه پشت سر به زمین شده و باعثمرگ او شد.
با وجود حساسیت موجود در بخش بهداشت و درمان و لزوم توجه ویژه به سلامت جامعه، گزارشهای مردمی از عدم رضایت شهروندان از بخش زایشگاه یکی از بیمارستانهای زاهدان حکایت دارد.
به گزارش ایلنا، «زکیه» مادر ۲۴ سالهای که نه ماه منتظر به دنیا آوردن فرزند خود بود، یکی از اتاقهای منزل خود را برای ورود اولین عضو خانواده آماده کرده و همسرش انتظار سپری شدن سختیها را میکشید، او میگوید: «من و همسرم همه قواعد پزشکی را از اصلاح تغذیه گرفته تا نحوه عملکرد در خانه را تحت نظر یک متخصص گذراندهایم».
او که تاب حرف زدن نداشت، بازگو کردن جریان را به همسرش سپرد، ماجرا از ساعت ۶ عصر یک جمعه تعطیل آغاز میشود، وقتی که مادر در آستانه نخستین زایمان خود قرار گرفته و دردهای زایمان را احساس میکند، او را به بخش زایشگاه یکی از بیمارستانهای زاهدان میبرند، تا پزشک وضعیت او را بررسی کند.
«محمد» همسر ۲۵ ساله بیمار در حالی که لرزش دست و ناراحتی را میشد در اندام او دید، گفت: «ماما پس از معاینه همسرم همه چیز را عادی توصیف کرد و گفت که هنوز زود است، شاید فردا یا هفته بعد! بچه بدنیا آید. او در تشخیص بسیار ضعیف عمل کرد. مادر را با اطمینان کامل به منزل بردیم، مانند همه روزهای گذشته بازهم به آسودگی خوابم نمیبرد استرس همه وجودم را فراگرفته بود، فقط انتظار این میکشیدم که هر چه زودتر به سلامتی، بچه به دنیا بیاید».
او در ادامه به ناآرامی بیسابقه همسرش در بامداد این روز اشاره کرد و افزود: «ساعت ۲.۳۰ دقیقه به سرعت راهی بیمارستان شدیم، بلافاصله ماما همسرم را معاینه کرد و گفت که ضربان قلب بچه و وضعیت مادر نرمال و همه چیز خوب است و الآن وقتشه!».
سریع بیمار را بدون اجازه حضور حتی یک همراه به بخش زایشگاه بیمارستان منتقل کردهاند، آزمایشهای ابتدایی بیمارستان از سلامت کامل نوزاد و مادر حکایت داشت، اصرار خانواده برای حضور بر بالین بیمار افاقه نکرد و «زکیه» باید بدون حضور مادر اولین زایمان خود را به سلامت پشت سر میگذاشت، نفسهای خانواده در سینه حبس شده و همه نگران حال مادر بودند. «اف اف» زایشگاه تنها پل ارتباطی برای آگاهی خانواده از سلامت بیمار و نو رسیده آنها بود.
پرستاران در شیفت شب استراحت میکنند
«محمد» از برخورد تند «ماما» گلایه میکند و گفتههای همسرش را این طور برای ما بازگو میکند: «روی یک تخت تنها من را انداخته بودند در تمام این مدت ۴ یا ۵ ساعته با من به تندی برخورد کردند. وقتی پرستار خواست من را به اتاق ویژه زایمان هدایت کند، من را پای برهنه به دنبال خود میکشید و در یک اتاق درازی که از آن همه لامپ فقط چهارتای آن روشن بود رها کردند و رفتند، همه چیز برایم عجیب و تازه بود، تعجبم وقتی بیشتر شد که پرستارها برای استراحت با یک پوشش راحت به یک اتاق برای استراحت رفتند و من را فراموش کردند».
محمد درحال برخواستن از زمین از رفتار پرستار در آن شیفت شب بیمارستان ابراز نارضایتی کرد و با اشارهای به در اتاق گفت که؛ هر فرد سالمی که از این در وارد اتاق شود، میهمان است و من او را تکریم میکنم، حتی اگر یک کودک هم به این اتاق شما داخل شود با همه ناآشنایی به هیچ وجه به خود اجازه نمیدهم به او بیاحترامی کنم. او در حال راه رفتن و با اشارهای که به وضعیت جسمانی همسر خود میکرد، گفت که؛ یک زن بارداری که وقت زایمانش فرا رسیده را باید اینگونه دلداری داد؟! با این همه تاکیدی که کردیم «اولین زایمانش هست» بگذارید یک همراه کنارش باشد، ولی با تندی پاسخ شنیدیم «نمیشود، مثل خواهر خودمان با او رفتار میکنیم!»
«زکیه» بچه را نیمه جان و بدون «ماما» به دنیا آورد
حوالی ساعت شش صبح شنبه «زکیه» در اتاق به تنهایی نوزاد پسر را به دنیا آورد، متاسفانه او و بچه فشار فراوانی را تحمل میکنند. نوزاد ۳۷ هفتهای بیحال بهدنیا میآید. تلاشهای «زکیه» برای آگاهسازی ماما و پرستار هم در حین زایمان افاقه نمیکند و در اولین تجربه بارداری سختترین تجربه زندگی خود را با مشقت و امیدواری به پایان میبرد. او هنوز خبر ندارد که بچه در حال جان دادن است. پرستار و ماما که انگار تازه از خواب بیدار شده بودند وارد اتاق میشوند و بچه و مادر را میبینند، بلافاصله پزشکی را برای معالجه نوزاد فرامیخوانند، پزشک بخش با احیای نفس، نوزاد نیمهجان را احیا کرد. به گفته محمد «دکتر تمام سعی خود را کرد، زحمت کشید» با همه امید مادر و پدر، سه روز بعد «ابولفضل» فوت میکند. دکتر به خانواده «زکیه» میگوید این بچه اگر زنده هم میماند به دلیل اینکه اکسیژن به مغز نوزاد نرسیده بود تا پایان عمر معلول میماند.
محمد کیخا برادر «زکیه» که کمی تخصصی از سهلانگاریهای موجود در بیمارستان انتقاد میکند، گفت: «اگر فقط پرستار در هنگام زایمان حاضر میشد هیچ اتفاقی نمیافتاد یا اینکه پرستار در هنگام زایمان از روش «شولدس»(دستگاهی که به وسیله آن نوزاد را به خارج از رحم منتقل میکند) استفاده میکرد به هیچ عنوان اتفاقی نمیافتاد، آنها با جان یک انسان بازی کردند، یک نوزاد سالم را کشتند، از همون رفتارهای اولیه باید میفهمیدیم که اینجا چه خبر است، اصلاً خودمان را نمیبخشیم که این بیمارستان را برای اینکار انتخاب کردیم، هرچند جاهای دیگر که از این بدتر است و باید در منزل این اتفاق میافتاد».
برادر زن «محمد» ادامه داد که؛ دو ماه دیگر خانم بنده وضعحمل میکند و نوزاد ما به دنیا میآید، نمیدانم بعداً باید چه بکنیم، همسر من از اتفاقی که برای خواهرم افتاده شوکه شده و بسیار مضطرب و نگران است، او همواره میترسد که نکند بچه ما هم این طور شود، این سهلانگاری اساس و کانون گرم زندگی ما را سرد و لرزان کرد. نباید در این اتفاقات در جامعه تکرار شود. برای اینکه یک شکایت کنیم و موضوع را بررسی کنیم بسیار سنگ جلوی پایمان انداختند، تمام پیگیری و شکایتمان به دلیل این است که جلوی این بیمسئولیتیها گرفته شود.
«کیخا» در ادامه صحبتهایش چند نمونه دیگر اتفاقات ناگوار رخ داده در این بخش از بیمارستان را هم برایمان یادآوری کرد، که بسیار متاثر کننده بود.
بیش از شش ماه است منتظر جوابیه پزشکی قانونی هستم
محمد نارویی(سابکی) یک پدر داغ دیده دیگر این بیمارستان را یافتیم که او بعد جدیدی از بی مسئولیتهای موجود در این بخش بیمارستان را برایمان آشکار کرد. او به خبرنگار ما میگوید که؛ سهل انگاری پرستار بیمارستان پس از زایمان موجب زمین خوردن نوزاد ما از ناحیه پشت سر به زمین شده و باعثمرگ او شد. لباسهای پسرم را هم از ما گرفتند و بر تن او کردند و گفتند که شیرینی بدید بچه کاملاً سالم است ولی پس از مدتی صدای گریه بچه عجیب شد و تحویل بچه ۱۵ دقیقه طول کشید.
نارویی در ادامه میافزاید: «یکباره گفتند که مشکل تنفسی برای بچه پیش آمده است و ناگهان دیدیم که دو پزشک معالج بر بالین نوزاد حاضر شدند. هیچکس پاسخگو نبود. بالاخره دکتر گفت نوزاد شما بیماری قلبی و تنفسی دارد. با سماجت زیاد بچه را تحویل ما دادند. دیدیم پشت سر بچه خیلی نرم شده و انگشت به راحتی تا عمق زیادی به داخل فرو میرود. ما را قانع کردند که اگر شما بخواهید چیزی را اثبات کنید بچه را تیکه تیکه میکنند و کاری هم از پیش نمیرود.
او به انکارهای پرستار اشاره میکند این چنین ادامه میهد که؛ پرستار مسئولیت زمین خوردگی نوزاد را نپذیرفت ولی ماما گفت وقتی بچه به دنیا آمده این مشکل را نداشته است. از طریق دادگاه پیگیری و شکایت کردیم. بیش از شش ماه است منتظر جوابیه پزشکی قانونی هستم. قاضی پرونده از تاخیر پزشکی قانونی خیلی ناراحت شد و گفت شخصاً پیگیری میکنم.
حمید رضا بلوچ زهی هم یک شهروند دیگر زاهدانی است که از شکستگی کتف نوزادش در هنگام زایمان در این بیمارستان به ما میگوید: دو سال قبل پرستاران و پزشکان بیمارستان در هنگام به دنیا آمدن نوزاد موجب شکستگی ناحیه کتف نوزاد شدند. دکتر تشخیص داد هنگام زایمان کتف نوزاد مو برداشته است. خوشبختانه در همان بدو تولد توسط دکتر نوزاد را درمان کردیم.