رضا تو فیق جو:
زارخاک فیلم من نیست
رضا توفیق جو کارگردان مستند زار خاک با انتشار نامه سرگشاده به وضعیت نمایش فیلمش در جشنواره سینما حقیقت اعتراض کرد.
رضا توفیق جو کارگردان مستند زار خاک با انتشار نامه سرگشاده به وضعیت نمایش فیلمش در جشنواره سینما حقیقت اعتراض کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا متن نامه رضا تو فقی جو خطاب به سید مهدی طبا طبایی نژاد بدین شرح است:
دبیر محترم هشتمین جشنواره سینما حقیقت
سلام.
دورادورشنیده بودم که انسانی دلسوز در حوزهٔ هنر هستید. دورادور شنیده بودم «برنامه» ها و «آمار» های خوبی برای ارائه و معرفی کارنامهٔ دورهٔ هشتم دارید. خب خسته نباشید. خدا قوت.
این خبرها و آمارها همهٔ اهالی مستند و کمی آندورتر را خوشحال کرد. پیش از آغاز جشنوارهٔ سینما حقیقت یکی از همکارانتان در حوزهٔ رسانه مصاحبهای با من داشت و گفت: «به گواه آمارها که آقای دبیر در کنفرانسی مطبوعاتی دادهاند اتفاقات خوبی را امسال شاهد خواهیم بود.» من با مثالی که بداهه به ذهنم رسید به ایشان گفتم از نظر من هنگامی که سالن سینمایی پر میشود آمار خوبی ست. اما فقط آمار. آیا به نظرت مهمتر نیست که چه تعدادی از مخاطبان «راضی» از سالن بیرون میآیند؟ هرگز تصور نمیکردم این مثال پس از دیدن فیلم «زار خاک» در روز سه شنبه، صبح در سینما سپیده مصداق پیدا
کند.
چرا در پرده میگویم سخن را
چرا بر زنده میپوشم کفن را
آنچه امروز صبح در سینما دیدم فیلم من نبود. حتی معتقدم کارگردان این فیلم را باید توبیخ کرد. تماشاگران زیر لب میگفتند «چرا این فیلم انقدر تاریک است؟» آقای دبیر، شما میدانید کارگردان با چه وسواسی پلان به پلان فیلمش را به یک هارمونی میرساند. وسواس او را شاید بتوان به مادری که موهای فرزندش را شانه میکند تشبیه کرد. هر اثر فرزندی ست برای مولفاش و لازم است به شما که من را(احتمالا) کمتر میشناسید بگویم اگر دردی که پگاه امروز در سینما متحمل شدم نبود، اگر موضوع فرزندم در میان نبود، اگر… هرگز دست به قلم نمیبردم. چرا که اطرافیانم میدانند من هیچگاه به خودم اجازه ندادهام به جای اثرم صحبت کنم. اما فیلم زار خاک امروز گنگ، لال و گیج بود. چون جشنوارهای که شما دبیری آن را به عهده دارید فیلم - سابق من - را با نازلترین کیفیت بازسازی کرد.
شما بهتر میدانید(یا دست کم باید بهتر بدانید) که ارائهٔ یک اثر در هر مدیومی چهرهٔ آن است. «هر چهرهای گوید مَکُش». امروز در سینما نه من و نه مخاطبان این فیلم حتی به چشم و گوش لطف نیز نه تصویر دیدند و نه صدا شنیدند. درست است که این رسم در این ملک بدیع و تازه نیست و هر سوژهای که زیباست را زشت میکنند. اما من از سینما و آقای دبیر انتظار دیگری داشتم.
چطور توانستید هنر را که ذاتش زیبایی ست، زشت به تصویر بکشید؟ سخت نبود؟ من از زار خاک نمیگویم. «دلم میسوزد از باغی که میسوزد». چطور پذیرفتید هنر مولفان جشنوارهای که مدعی همپایگی با سطوح بین المللی دارد را با آن کیفیت به روی پرده بفرستید؟ «آمارِ» جشنوارهٔ شما خوب است. غریب به سیصد فیلم را در این جشنواره به نمایش گذاشتید. چقدر همیشه آمارهامان خوب بوده. اما آیا واقعا راضی هم هستید؟ شما به این اکرانها «نمایش» میگویید؟ به آن صداها، صدا میگویید؟ صدایی که دالبی به دفتر شما تحویل داده شد، نه استریو بلکه مونو پخش شد. اجازه بدهید من به نوبهٔ خودم اینجا از تمام تماشاگران زار خاک بابت این اکران عذرخواهی کنم و از آقای دبیر دعوت کنم بیایند و زار خاک را در نمایشگر کوچک میز تدوین من ببینند. فیلمی که تمام عناصرش صدا و تصویر بود و قرار بود مفهوم آن از برآیند این دو عنصر برآید در جشنواره شما کفن شد.
نمیدانم لازم است که بگویم تمام جشنوارهها(از ایدفا تا فجرِ خودمان) شرط حضور و نمایش در جشنواره را داشتن نسخهٔ DCP میدانند یا نه؟ حتما خودتان میدانید.
جشنوارهٔ حقیقت با نوعآوریای که به خرج داد نسخهها را تبدیل به MPEG۲ کرد!(آوانگارد مفهوم دیگری هم داشت که ما نمیدانستیم).
و اما سوال آخر.
از صبح که پایم را به لابی سینما سپیده گذاشتم در میان پوسترهای دیگر این جشنواره که به دیوار نصب بودند پوستر زار خاک را ندیدم. شما اطلاع دارید کجاست؟
وقتی از سینما بیرون آمدم تا همین حالا بیتی از سعدی ذهنم را پر کرده و دائم راه میروم و زیر لب زمزمه میکنم:
سعدی خویش خوانیام، پس به جفا برانیام
سفره اگر نمینهی، در به چه باز میکنی؟