خبرگزاری کار ایران

گفتگو با کارگردان مستند "جایی برای زندگی":

محافظه‌کاری دولت و تلویزیون؛ بازار سفارشی‌سازان را داغ کرده‌‌است

استادعلی معتقد است؛ فیلمی که خالی از جسارت باشد به کمک هر نهادی ساخته شود؛ فیلمساز را مبدل به کارمند می‌کند. او می‌گوید تلویزیون همه جای دنیا مهد مستند است اما مستند اجتماعی به خاطر گزندگی‌اش نه مورد توجه مرکز گسترش است؛ نه صداوسیما.

محسن استادعلی تاکنون بیش از ۱۱ فیلم مستند و مجموعه مستند را کارگردانی کرده و جوایز بسیاری از جشنواره‌های  جشنواره فیلم فجر، خانه سینما، کن، آمستردام(ایدفا)، ریودوژانیرو، سائوپائولو، هنگ کنگ، کاسل، دنور، لاف، آوانکا، بوستون، مدیا ویو و اپسالا بدست آورده است. وی که علاقه خاصی به موضوعات اجتماعی دارد؛ توانسته با ساخت مستند "جایی برای زندگی" سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را از سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما و جشنواره سینماحقیقت بدست آورد. "جایی برای زندگی" به تازگی در گروه هنر و تجربه اکران شده و مورد استقبال قرار گرفته است. با استادعلی به مناسبت اکران این فیلم و همچنین وضعیت سینمای مستند اجتماعی گفتگو کرده‌ایم.

ایده ساخت فیلم از کجا می‌آید؟

در بین اطرافیانم، مردان زیادی بودند که یا متارکه کرده یا اصلا ازدواج نکرده بودند و در هر دو صورت تنها زندگی می‌کردند. در حین پژوهش پیرامون این ایده با خوابگاهی مواجه شدیم که در آن تعدادی از مردان مجرد زندگی می‌کنند. بعد از دیدار از این خوابگاه با چند نفر از افرادی که در این خوابگاه زندگی می‌کردند؛ صحبت کردم و متوجه شدم غربتی در این خوابگاه‌ها وجود دارد و این افراد باوجود آنکه کنار یکدیگر هستند؛ اما انگار فردی زندگی می‌کنند. این فردی زندگی کردن  به نوعی  از افسردگی و گوشه‌گیری می‌آید. فضای این خوابگاه به ایده ما بسیار نزدیک بود لذا با هماهنگی که با مسئول خوابگاه داشتیم؛ فیلم را در آنجا ساختیم.

ساخت فیلم با گروه کوچک انجام شده حتی عکاس هم سر صحنه نداشتید؛ چرا؟

اصولا تلاش دارم که در هنگام ساخت مستند مخصوصا فیلم‌هایی همچون جایی برای زندگی با گروهی کوچک همکاری کنم و ‌‌نهایت با ۵ نفر سر صحنه می‌روم. دلیل اصلی اینکه شخصیت‌هایی که در فیلم حضور دارند فکر و حواس‌شان به سمت دوربین نرود تا بتوانیم در فیلم به واقعیت نزدیک‌تر باشیم. دلیل دیگر آن بود که به دلیل محدودیت فضا حضور عوامل زیاد امکان‌پذیر نیست. به همین دلیل با یک دوربین فیلم‌برداری کردیم و در لحظه دکوپاژ کردیم.

به جز چند شخصیت اصلی؛ قطعا افراد دیگری نیز در آن خوابگاه بوده‌اند. انتخاب شما چگونه بود؟

در فیلم تلاش کردیم از گروه‌های مختلف اجتماعی افراد حضور داشته باشند مثلا یک شخصیت روحانی، یک قهرمان سابق تکواندو و چند نفر دیگر را انتخاب کردیم. تلاش کردیم افراد به گونه‌ای انتخاب شوند که بخش‌هایی از زندگی‌شان شبیه همدیگر باشد و با استفاده از مشترکات بتوانیم زندگی آن‌ها را تعریف کنیم. علت انتخاب این شش شخصیت هم این بود که این افراد دو نفره با هم همراه شوند.

رفتارهایی که جلوی دوربین دیده می‌شود؛ طبیعی‌ست یا شما آن را کارگردانی کردید؟

شرط اولم برای ساخت این فیلم با شخصیت‌ها این بود که آن‌ها زندگی خودشان را بکنند؛ ما هم فیلمبرداری کنیم. مستند جایی برای زندگی از گونه مستندهای مشاهده‌گر است یعنی فیلم‌هایی که به دنبال نوعی مشاهده‌ی جامعه و تعامل هستند. این سینما تصاویری را نشان می‌دهد که حتی اگر دوربین هم در کار نباشد؛ باز آن اتفاقات بدون حضور دوربین رخ می‌دهد. در این فیلم هم تلاش کردیم بین دو فضای مشاهده واقعیت و ساخت فیلم مستند؛ تعامل داشته باشیم. خیلی هم تلاش کردم کارگردانی کار دیده نشود. به نوعی خودم را از فیلم حذف کردم.

 پیش از این فیلمی با همین مضمون درباره دختران ساخته بودید؛ ‌آیا قصد دارید سومین قسمت آن را هم بسازید؟

بله؛ قصد دارم قسمت سوم آن را درباره زنانی که اعتیاد دارند و در یک منزل زندگی می‌کنند؛ بسازم. در این دو فیلم دنبال این بودم که نشان دهم خانواده بسیار اهمیت دارد و زمانی که خانواده حذف می‌شود یا یکی از اعضای آن ارتباطش با سایر اعضا قطع می‌شود؛ چه مشکلاتی برای افراد به وجود می‌آید.

وجه مشترک "جایی برای زندگی" با "عادت می‌کنیم" تنهایی آدم‌هاست. این تنهایی از کجا ناشی می‌شود؟

تنها بودن با تنهایی زندگی کردن؛ تفاوت دارد. گاهی فرد بنیه‌ی مالی دارد که می‌تواند به کمک آن؛ منزلی برای خود تهیه کند و تنها زندگی کند اما افرادی که در فیلم می‌بینیم؛ کسانی هستند که قدرت مالی بسیار ضعیفی دارند حتی یکی از شخصیت‌ها در فیلم می‌گوید "زندگی در خوابگاه فقط به اندازه تختی‌ که روی آن می‌خوابی؛ آزادی دارد". لذا جنس زندگی تنهایی در خوابگاه‌ها بسیار متفاوت با  زندگی در منزل به صورت تنهاست. زندگی در خوابگاه آنگونه که از نامش پیداست فقط جایی برای خوابیدن است. از طرفی زمانی که کسی در خوابگاه زندگی می‌کند باید با دیگران تعامل داشته باشد.

 اما در فیلم شخصیت‌ها باهم چندان تعامل ندارند یا تعامل‌شان کمرنگ است. چرا؟

این موضوع از کل جامعه و از شهر می‌آید. به همین دلیل می‌بینیم فیلم با تصاویری از شهر شروع شده و با تصاویری از شهر تمام می‌شود. واقعیت این است که ما امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که انگار مجازی شکل گرفته و ارتباطات به مفهوم واقعی و حقیقی در آن وجود ندارد. افسردگی و سرخوردگی‌ای که در شخصیت‌های فیلم دیده می‌شود؛ در بسیاری از افراد این شهر هم وجود دارد.

 علت اصلی این تنهایی؛ آیا اقتصادی‌ست یا مسائل دیگری دخیل‌اند؟

از یک سال‌هایی؛ به‌خصوص بعد از سالهای ۸۷ و ۸۸ یک دیدگاه ماکیاولیستی در بین آدم‌ها شکل گرفت که افراد برای رسیدن به اهداف خود هر کاری می‌کنند. این نوع نگاه باعث می‌شود فرد برای رسیدن به اهدافش حتی اخلاق را زیرپا بگذارد؛ لذا دیگر هنجارهایی همچون خانواده، فرزند، دوستی و رفاقت فاقد ارزش می‌شود. این فردگرایی باعث شده دو مسئله که در بسیاری از جوامع و به‌خصوص ایران به شکل تابو بود و سخن گفتن درباره آنها همیشه بااحتیاط همراه بود؛ دیگر به‌صورت علنی مطرح و قبح آن از بین رفته است. آن دو مسئله؛ یکی خشونت است و دیگری سکس.

خود من فیلمی درباره "بیجه‌"؛ یکی از قاتلان سریالی کودکان در سال‌های دور ساخته‌ام. خاطرم می‌آید در زمان ساخت این فیلم حتی روزنامه‌نگاران این پرسش را مطرح کردند که آیا باید به خبر قتل ۲۰ کودک توسط یک فرد پرداخته شود یا خیر؟ یا در دوره‌ای پخش تصاویر خشن همیشه با اکراه همراه بود یا کسی آنها را پیگیری نمی‌کرد؛ اما امروز شاهدیم مثلا گروهی مانند داعش به خشن‌ترین روش‌ها افراد را می‌کشند و تصاویر آن از طریق شبکه‌های تلویزیونی و اینترنت پخش می‌شود و هیچ واکنش خاصی را برنمی‌انگیزند. انگار این مسئله؛ امری طبیعی شده و خشونت در رفتار به جزئی از زندگی تبدیل شده و همه ما به آن عادت کرده‌ایم. از طرف دیگر کشور ما سیر منطقی تبدیل شدن از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن را طی نکرده و  به‌جای آنکه مسیری را در طول سی سال و به‌صورت کامل طی کند؛ در ۱۰ سال طی کرده است. این امر در ما یک دوگانگی بوجود آورده که ندانیم در کجا ایستاده‌ایم و چگونه باید رفتار کنیم.

 پیشنهاد ساخت این فیلم را آیا به صداوسیما دادید یا به مرکز گسترش هم گفته‌اید؟

به صداوسیما که خیر؛ ولی در دوره قبل آن را به مرکز گسترش ارائه کردم که با ساختش موافقت نشد. هرچند در دوره فعلی هم چند طرح ارائه کردم که مورد موافقت قرارنگرفتند. اصولا سینمای مستند اجتماعی که کمی گزندگی هم دارد خیلی مورد توجه مرکز گسترش یا صداوسیما نیست درحالی‌که تلویزیون در همه جای دنیا مهد اصلی فیلم مستند است. واقعیت این است که ارگان‌های دولتی ذیربط رابطه‌ی خوبی با مستند‌های اجتماعی ندارند، زیرا مستند اجتماعی خوب قطعا رگه‌هایی از انتقاد را درون خود دارد که طبیعتا به مذاق بسیاری خوش نمی‌آید.

 یعنی مرکز گسترش بیشتر طرفدار فیلم‌هایی‌ست که دردسر نداشته باشند؟

فیلمسازی در مرکز گسترش؛ اصول مشخصی دارد و مرکز نیز از نگاه محافظه‌کارانه‌ی حاکمیتی مستثنی نیست و از آن تبعیت می‌کند. این نگاه در اغلب تولیدات این سازمان هم قابل رویت است. به هرحال چارچوب‌ها و ضوابط هرچند به صورت تلویحی و غیرمستقیم ولی قابل وضوح در کار‌ها دیده می‌شوند. همین نگاه محافظه‌کارانه در انتخاب برخی فیلم‌های جشنواره سینماحقیقت هم قابل مشاهده است. یعنی به‌طور غیرمحسوس اتفاقی می‌افتد که در یک دوره؛ نگاه فیلمساز و مدیران مرکز در یکسو قرار می‌گیرند و همین امر خطری جدی و بستری نا‌مطلوب را برای عدم رشد اندیشه‌های مستقل در تولید فیلم مستند فراهم می‌کند. ماحصل این روند باعث خنثی‌سازی نگاه‌های متفاوت می‌شود و اغلب فیلم‌های خنثی ساخته خواهد شد که تنها دستاوردش این است که همه چیز خوب است و مشکلات به کوری چشم دشمنان وجود خارجی ندارد. درحالی‌که فیلم مستند اجتماعی خوب؛ فیلمی‌ست که با هر موضوعی ساخته شود بتواند نیشتری به مشکلات بزند. حال اگر یک فیلمساز با کمک مرکز یا هر نهاد حمایت‌کننده دیگری فیلمی بسازد ولی فیلمش خالی از جسارت باشد؛ تنها تبدیل به کسی شده که سفارش ارگان موردنظر را به درستی به سرانجام رسانده و مبدل به کارمند آن سازمان شده است. از طرفی؛ گروهی فیلمساز داریم که دائم‌الطرح هستند. این گروه از فیلمسازان از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در دست خود طرح دارند و هدفشان فقط گرفتن پول از مرکز و ساخت یک فیلم بدون هیچ خلاقیتی و تنها برای رضایت آنجاست. اما مرکز بار‌ها طرح‌های مستندسازان مستقلی چون من را رد یا مشروط می‌کند و این مسئله را درنظر نمی‌گیرد که ارائه طرح فیلمی قابل ساخت، نیازمند پژوهشی هرچند ابتدایی برای نوشتن است و یک مستندساز واقعی نمی‌تواند در لحظه طرح را به یاد آورده، تحقیق کرده و نهایتا به نگارش درآورد! در این‌صورت اندیشه، جهان‌بینی و اعتقادات یک مستندساز کجای کار قرار می‌گیرد؟

 تفاوتی بین رفتار این دولت و دولت گذشته با سینمای اجتماعی مستند به‌وجود نیامده؟

درمورد سینمای دولتی یک دیدگاه کلی و اصلی وجود دارد و آن اینکه فیلمسازی دولتی طرفدار نوعی محافظه‌کاری و خنثی‌سازی است. حال یک دولت مانند دولت گذشته بسیار رک وخشن رفتار می‌کرد و عملا می‌گفت مثلا درباره فلان موضوع حق ندارید فیلم بسازید و ما از آن حمایت نمی‌کنیم. یعنی نه تنها از فیلمساز حمایت نمی‌شد بلکه حتی فیلمساز با بودجه شخصی نیز اجازه نداشت اثرش بسازد اما در دولت جدید اگر حمایتی نمی‌شود؛ حداقل سنگ‌اندازی در حوزه تولید صورت نمی‌گیرد. با همه این مصائب؛ خود من فیلمسازی مستند مستقل را دوست دارم زیرا امر و نهی غیرمنطقی سفارش‌دهنده را نمی‌توانم بپذیرم.

 نمایش فیلم‌های مستند در گروه هنر و تجربه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

فعالیت این گروه تازه آغاز شده و باید از آن حمایت شود زیرا همین مسئله که فیلم‌های زیادی تاکنون پشت چرخه‌ی اکران می‌ماندند؛ به واسطه این گروه امکان اکران پیدا کردند. همچنین بخشی از تماشاگران که تا امروز به دلیل اینکه فیلم‌های روی پرده را نمی‌پسندیدند؛ با آغاز به کار گروه هنر و تجربه؛ به سینما می‌روند؛ کار بسیار بزرگی است.

گفتگو: علی زادمهر

کد خبر : ۲۶۵۰۳۳