خبرگزاری کار ایران

نشر جهان کتاب منتشر کرد:

گفتگو و گفتارهایی از مهدی آذریزدی در چاپ‌های دوم و چهارم منتشر شد

کتاب «حکایت پیر قصه‌گو» که مصاحبه بلندی با مهدی آذریزدی است به کوشش پیام شمس‌الدینی به چاپ دوم رسید. همچنین کتاب «عاشق کتاب و بخاری کاغذی» که خاطرات مهدی آذریزدی درباره‌ی کتاب، مطالعه و نویسندگی است هر کدام به ترتیب به چاپ‌های دوم و چهارم رسیدند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، «حکایت پیر قصه‌گو» کتابی‌ست به‌صورت پیراسته و پرداخته یک گفتگوی بلند با زنده‌یاد مهدی آذریزدی درباره زندگی و آثارش. این گفتگوی بلند حاصل همکاری پیام شمس‌الدینی با گروه تاریخ شفاهی بخش مدیریت استان یزد از سازمان اسناد و کتابخانه ملی است. این گفتگوها در شش نشست کاری انجام شده که هرکدام نزدیک به 90 دقیقه به طول انجامیده است. مواد آرشیوی این گفت‌وگوها در قالب 9 نوار کاست شصت دقیقه‌ای، شش حلقه فیلم ویدئویی و نیز پنج حلقه دی وی دی تصویری در آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی-مدیریت استان یزد موجود و محفوظ است.

آذریزدی در این گفت‌وگو نه تنها در قامت یکی از بنیان‌گذاران ادبیات کودکان و نوجوانان ایران در دوران معاصر-البته در کنار دیگر چهره‌های شاخص- قرار می‌گیرد، بلکه با ارائه کارنامه‌ی قلمی خود نشان می‌دهد که می‌توان نام او را در فهرست ادیبان سرشناس جست‌وجو کرد.

این کتاب در سال 1391 برای اولین بار منتشر شد و چاپ دوم آن به تازگی از سوی نشر جهان کتاب در 232صفحه و شمارگان 550 نسخه و قیمت 12 هزار تومان وارد بازار کتاب شده است.

ابتدا و انتهای کتاب، شامل روزشمار زندگی آذریزدی و کتاب‌شناسی او می‌شود و حجم میانی آن را گفتگوی بلند با این نویسنده و پژوهشگر شامل می‌شود.

عناوینی که در گفتگوی مذکور مطرح شده‌اند، به ترتیب عبارت‌اند از: کودکی در خرمشاه، در مکتب خانه، حسرت مدرسه، محله خرمشاه، کتاب‌های خانه پدری، شروع کار، رفت و آمد به شهر، در کارگاه جوراب‌بافی، تولد دوباره، گلبهار و گلبهاری‌ها، کتابخوانی شب‌زنده‌داری شاعری، «آینده» و دکتر محمود افشار یزدی، جمع کوچک دوستان، مهاجرت به تهران، در جست‌وجوی کار، چاپخانه حاج محمدعلی علمی، ماجرای اسم و رسم، «حاجی خاور»، «آتشکده» آذر، یادی از نویسندگان قدیم، روزگار «آشفته»، «پروفسور مارچ» فالگیر، کتابفروشی ابن سینا، وزیر تبلیغات!، «مجله علمی» و ذبیح‌الله منصوری، «برزخ یزدی» و حزب توده، مرتضی کیوان، بازگشت به موسسه خاور، «بنگاه مطبوعاتی آذر»، ماجرای کتاب‌های خودآموز طباخی عکاسی و شطرنج، تجربه عکاسی، در «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، روزنامه «اطلاعات» _ شعبه تصحیح، بار دیگر عکاسی، فرزند خوانده، «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»، «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن»، جایزه یونسکو، ماجرای «شعر قند و عسل»، «جایزه چلنگر» نامه جمالزاده و مجله «فردوسی»، درباره تولید چند کتاب، جایزه سلطنتی کتاب، سال‌های خانه‌نشینی، شیراز و کمیته پیکار با بیسوادی، سرنوشت «قصه‌های خوب...»، «مثنوی بچه خوب»، یاد بعضی نفرات، زندگی در یزد، «حیّ‌بن یقظان»، سال‌های اول انقلاب و بازگشت به تهران، «قصه های ساده»، ویراستار: «ابوحامد جوینی»، ماجرای «بیست سال تلاش»، تصحیح مثنوی مولوی، بار دیگر یزد، «گربه ناقلا» و «گربه تنبل»، زندگی روزانه، اهدای کتابخانه.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

« جد سوم من زرتشی بود. نامش هم رشید بود. حالا من نمی‌دانم چرا رزتشی‌ها نام «رشید» را که یک کلمه غریب است روی بچه‌شان می‌گذارند! الان هم همینطور است و زرتشی‌ها رشید هم دارند. بعد همین جد سوم ما که اسمش رشید بوده، آمده و مسلمان شده. حالا چرا؟ بالاخره مثل خیلی‌ها که می‌آیند مسلمان می‌شوند. معمولاً کسانی که مسلمان می‌شوند اسمشان را عوض می‌کنند و اسم‌های اسلامی روی خودشان می‌گذارند: محمد، علی و... اما در این مورد گفته‌اند که نه، رشید اسم بدی نیست و اسمش همین بماند. بعد، این آدم به مکه می‌رود و می‌شود حاجی: حاجی رشید. پسر او هم اسمش حسن بوده، رفته به مکه و شده حاجی حسن. حاجی‌های بی‌پول خانواده‌ی ما! عرض می‌کنم که بعد پسر همین حاجی حسن هم بابای من بود، یعنی علی‌اکبر؛ او هم به مکه رفت و شد حاج علی‌اکبر.

کوچه‌ای که ما در آن زندگی می‌کردیم، بیشتر زرتشتی‌نشین‌ بود. خانواده‌ی ما به دلیل مذهبی یا به هر دلیل دیگر، خانواده‌ای منزوی بود. ما با هیچ‌کس حشر و نشر نداشتیم. یادم نمی‌آید که هیچ‌وقت در خانه‌مان مهمان داشته باشیم یا اینکه به جایی مهمانی رفته باشیم. هرگز یادم نمی‌آید. ما جدا بودیم، از مردم اصلاً جدا بودیم. زندگی خاصی داشتیم. مثل اینکه در روستایی زندگی می‌کردیم که تنها یک خانواده در آن زندگی می‌کرد! هیچ رفت و آمدی با مردم نداشتیم.»

عاشق کتاب و بخاری کاغذی

این کتاب با نام «عاشق کتاب و بخاری کاغذی» (گفتارهایی از مهدی آذریزدی) شامل مجموعه‌ای از مقالات زنده‌یاد مهدی آذریزدی است که در سال‌های 1374 و 1375 در ماهنامه‌ی «جهان کتاب» با عنوان «خاطرات کتابی» منتشر شده است.

چاپ اول این کتاب در اردیبهشت سال 1389 بود، چاپ دوم آن مرداد 1389، چاپ سوم آن سال 1390 و چاپ چهارم آن در 115 صفحه با شمارگان 550 نسخه و قیمت 6 هزار تومان وارد بازار کتاب شده است.

در این نوشته‌ها، آذریزدی خاطرات جالب خود را که همگی با کتاب و مطالعه و نویسندگی و نشر و کتاب‌فروشی ربط دارد، با قلم‌ طنز‌پردازش بازگو می‌کند. مقدمه‌ای در بیان شرح حال آذریزدی، چند قطعه شعر و نوشته‌هایی منتشر نشده از او و نیز کتاب‌شناسی آثارش از دیگر بخش‌های این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب با عنوان «کتاب طباخی و شولی یزدی»:

«کتاب نوشتن برای کسی مایه‌ی ننگ و عار نیست بلکه باید مایه‌ی آبرو و اعتبار هم باشد، اما در دنیا هزاران کتاب هست که با امضای مستعار چاپ شده و نویسنده خودش را در پشت سر یک نام عوضی مخفی کرده است و علت این کار گاهی پنهان‌کاری سیاسی است تا در یک رژیم زورگو زبان سرخ سر سبز را بر باد ندهد، گاه علت آن تردید نویسنده در مقبول واقع شدن کتاب است و می‌خواهد آن مختصر آبرویِ تصوری خود را از دست ندهد، گاه نویسنده خودش به مندرجات کتابش معتقد نیست و قصدش تنها به دست آوردن ریال یا دلار است، گاه مؤلف بخت خودش را در یک زمینه آزمایش می‌کند و می‌خواهد اگر نشد به کار دیگری برسد و خودش را سنگ روی یخ نکرده باشد، گاه ناشر کاری را به یک آدم بیکار سفارش می‌دهد و می‌خواهد مؤلف را با یک عنوان دهن پرکنِ بازار پسند‌تر معرفی کند؛ و گاه علل دیگری دارد که شمردن همه آن‌ها در این‌جا منظور نیست.»

کد خبر : ۲۸۵۳۴۳