خبرگزاری کار ایران

الگوی شهر مجازی در گفتگو با دکتر تقی آزاد ارمکی؛

صاحبان قدرت جامعه‌ی واقعی نباید سکان مدیریت شهرمجازی را به‌دست بگیرند

جامعه‌ی مجازی دیگر امروز در رقابت با جامعه‌ی بیرونی خود؛ ساختار قدرتمند واقعی و قاعده و قانون پیدا کرده و سازمان‌مند شده و مدعی پیدا کرده است.

دکتر تقی آزاد ارمکی؛ استاد گروه جامعه‌شناسی دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی دانشگاه تهران است. با او که در حوزه‌ی نظریه‌های جامعه‌شناسی تجربه‌ی علمی بالایی دارد، از تجارب شهر مجازی سخن گفتن از آن رو اهمیت داشت که می‌شد تجربه‌های زیستی این فضا را از منظر یک جامعه‌شناس به بحث گذاشت. دکتر آزاد؛ زیست در این جامعه را دست‌کم برای تهران فعلی ما چندان عملی نمی‌بیند.

* جامعه مجازی چیست و آیا می‌توان را آن را جامعه‌ای کاملا عقلانی دانست یا برعکس جامعه‌ای خیالی است یا مرکب از هردو که تکثر در آن موج می‌زند؟ در این‌صورت آیا جامعه‌ای نظم‌پذیر است و نظم موجود در آن چگونه به وجود آمده است؟

__ اصطلاح شهر مجازی یا الکترونیک در آغاز؛ در نقد ساحت واقعی و پزتیو ایراد شده و در متن یک جامعه‌ی کاملا سازمان یافته و کنترل شده؛ تکالیف، وظایف، رفتارهای خاص خود را پیدا کرده و تعین یافته است. پس در آلترناتیو یا معارض جامعه‌ی حقیقی؛ مفهوم مجازی شکل گرفته و تبدیل به رقیب یا بدیلی برای یک جامعه‌ی سازمان یافته شده است. لذا اگر به معنای خیلی سفت و سخت حقیقت و مجاز آن را تعبیر کنیم، جامعه‌ی مجازی یک جامعه‌ی خیالی و دروغین و توهمی است. برای درک خیالی و توهمی بودن این جامعه نیز اگر برگردیم به یک جامعه‌ی واقعی، درمی‌یابم که جامعه‌ای است که در آن سازمان‌های مختلف کاملا کنترل شده بر فرد و فرهنگ نظارت می‌کنند لذا مفهوم سلطه از دل آن برمی‌آید. در این فرهنگ؛ چیزی خارج از قدرت فرد، نظام مسلطی را تشکیل می‌دهد که در آن همه چیز سازمان‌یافته و قابل دست‌کاری ازسوی یک یا چند گروه دارای قابلیت نفوذ است. در این جامعه که خیلی پزتیو و کنترل شده و خیلی سازمان یافته است؛ دیگر جا برای نفس کشیدن وجود ندارد.

در چنین فضایی؛ افراد در واکنش به ساحت‌های کنترل شده و برای آنکه شرایطی را برای نفس کشیدن ایجاد کنند، به دنبال فضا یا ساحتی غیرواقعی، مجازی و تخیلی هستند. لذا آغازگران این جریان کسانی هستند که منتقد سلطه‌ی حاکم بر نظام فرهنگی اجتماعی‌اند. جریانی که میزیان حجم عظیمی از آدم‌ها، قواعد، نظام و علایق بوده و خودش اتفاقا به فضای واقعی تبدیل شده است که درواقع شبه واقعی است. یعنی شبیهی از واقعیت که واقعیت محض نیست اما در آن؛ زیست و زندگی وجود دارد. از آن پس؛ هراندازه که ازن ازبود بر حجم و کمیت و کیفیت جامعه‌ی مجازی اضافه شد، آن را از ساحت واقعی برخوردار کرد. در نتیجه این جامعه؛ مجازی است ولی واقعی است.

جامعه‌ی مجازی دیگر امروز در رقابت با جامعه‌ی بیرونی خود؛ ساختار قدرتمند واقعی و قاعده و قانون پیدا کرده و سازمان‌مند شده و مدعی پیدا کرده است.

نظم موجود در جامعه‌ی مجازی نیز یک‌جور نظم نه متضاد با جامعه‌ی واقعی بلکه متوسل و پیوسته و درهم شده با جامعه‌ی واقعی است. که هر قدر فضای اینترنتی افزون و امکان دستیابی به فضای اینترنتی بیشتر می‌شود، جامعه‌ی مجازی هم ساحت قدرتمندتری پیدا می‌کند. تکنولوژی هم نقش عامل پیوستگی جامعه‌ی واقعی و مجازی را دارد که اندیشه‌ها توسط آن بیان می‌شود.

بیایید به چند مثال رجوع کنیم. در جامعه‌ی واقعی؛ محدویت‌هایی برای زیست وجود دارد که یکی از آن‌ها در باب ترافیک است و هزینه‌ی حمل و نقل. امروز برای آمد شد به قسمت‌های مختلف شهر باید وقت و هزینه‌ی زیادی صرف کرد که در زندگی روزمره؛ خود محدودیت بزرگی است اما این محدودیت در شهر مجازی وجود ندارد. شما به سادگی می‌توانید در این شهر؛ مکاتبه کنید و ارتباط داشته باشید بی‌آنکه نگران ازدست دادن زمان باشید. پس تمامی محدودیت‌های جامعه واقعی در جامعه‌ی مجازی توسط تکنولوژی مرتفع می‌شود.

می‌توان گفت که تمام این‌ها از درون جامعه‌ی واقعی به جامعه‌ی مجازی راه پیدا کرده است. چیزی مانند دیوانگان که در جامعه‌ی واقعی زیست می‌کنند اما درواقع در این جامعه زندگی نمی‌کنند بلکه در جامعه‌ی توهمی خود زندگی می‌کنند با این تفاوت که آدم‌هایی که در جامعه‌ی مجازی زندگی می‌کنند، آدم‌های واقعی هستند که یک پایشان در جامعه‌ی واقعی گیر است و پای دیگرشان در جامعه‌ی مجازی.

لذا می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که جامعه‌ی مجازی یک جامعه‌ی بینابینی است. جامعه‌ای کاملا مجازی توهمی و تخیلی و خیالی نیست و جامعه‌ی کاملا واقعی و حقیقی هم نیست. از یک‌طرف کاملا وابسته به جامعه‌ی واقعی است و از یک‌طرف یک آلترناتیو و جایگزین برای جامعه‌ی واقعی است و در ادامه‌ی آن قرار دارد. پس آدم‌ها در چنین جامعه‌ای هم با امور واقعی و هم با امور شبه‌واقعی سر و کار دارند. در این جامعه ما؛ هم با آدم‌های خیلی خیلی خاص واقعگریانه روبرو هستیم و هم با آدم‌های توهمی. لازمه‌ی زیست در این جامعه این است که یک مطالعه از آدم‌ها و نوعی ثقل‌شناسی از مناسبات اجتماعی، خرده‌فرهنگ‌ها، ارزش‌ها و آرزوها در آن انجام گیرد چون این جامعه؛ یک نظام خاص و ارزشی از آدم‌های یکسان ندارد. در اینجا یک مجموعه قواعد هم‌شکل نداریم که یک کانون واحد داشته باشند تا بتوان مفهوم عدالت یا قانون یا فراغت را در آن گذاشت. مجموعه آدم‌هایی نداریم که همه‌ی آن‌ها یکسات باشند. ما در اینجا افراد خل و چل و سرگردان و غیرعقلانی هم داریم آدم‌های خیلی عقلانی هم داریم.

یک جامعه‌ی مجازی با علایق و جنس‌ها، اهداف و فرهنگ‌های متفاوت وجود دارد  پس یک جامعه‌ی شلوغ، متنوع و متکثر است نه یکنواخت. اتفاقا برخلاف شهر واقعی، در شهر مجازی از یکسان‌سازی خبری نیست.

* اگر جامعه‌ی مجازی مثل جامعه‌ی واقعی قابل یکسان‌سازی نیست و در آن نمی‌توان قواعد واحد داشت، پس آیا می‌شود در آن به‌دنبال عدالت و قانون بود؟

__ من می‌گویم این جامعه؛ جامعه‌ی شلوغی است. جامعه‌ای متکثر است. به همین علت هم شما نمی‌توانید به عمق واقعیت دست پیدا کنید. آدم‌ها ممکن است در اینجا با اسم رمز زیست کنند یا اسم واقعی. ممکن است با خیالات با انتظارات نامحدود زیست کنند یا اهداف مشخص و دست‌یافتنی. این جامعه؛ جامعه‌ای است که نه به‌سادگی و سهل قاعده‌مند می‌شود و نه به‌سادگی می‌توان بر آن حاکمیت و قدرت داشت.

* در این‌صورت آیا این جامعه را اساسا می‌توان کنترل کرد؟ می‌شود برایش یک ناظر گذاشت یا شب و روز تعیین کرد؟

__ شب و روز در این جامعه با جامعه‌ی واقعی متفاوت است. همان‌طور که این مفاهیم در جامعه‌ی دیروز یک معنا داشت و امروز یک معنای دیگر. دیروز شب‌ها یک نوع رفتار خاص و واکنش خاص به‌دنبال داشت و امروز یک رفتار و معنای خاص دیگر. بله؛ در این جامعه می‌توان جهت رفتار را تغییر داد اما اینکه آیا آن‌قدر قاعده‌مند و ساحت یافته و ساختارمند است که می‌توان آن را به کنترل درآورد، خیر. برای همین در بسیاری از مواقع برای آن‌ها که نگران کنترل آن هستند و خواستار تسلط بر آن، چاره‌ای جز نابودی این جامعه باقی نمی‌ماند. نمونه‌اش را ما هم تجربه کرده‌ایم. وقتی حاکمیت می‌خواهد بر همه چیز کنترل داشته باشد، تمام ابزارها را قطع می‌کند. یعنی تنها کاری که صورت می‌گیرد؛ این است که تکنولوژی نابود می‌شود و همه چیز قطع می‌شود.

در این جامعه؛ نظارت و کنترل به معنای نابودی آن است. این جامعه؛ به یک معنا خیلی خطرناک است و به معنای دیگر خیلی خوب. اما اگر در جامعه‌ی بیرونی پدر؛ برای تربیت فرزندش او را تنبیه می‌کند آن‌هم از سر رافت، در اینجا پدر؛ فرزند را می‌کشد آن‌هم از سر نفرت یا ترس.

وقتی جامعه‌ی مجازی وقتی به‌پا می‌شود، دیگر نمی‌شود با آن مثل جامعه‌ی واقعی برخورد کرد. برای همین در این جامعه ممکن است یک‌باره تصمصم به نابودی آن گرفته شود به معنای مرگ جامعه‌ی مجازی. نظارت و کنترل بر این جامعه؛ تنها به این شکل انجام می‌شود لذا جامعه‌ی پیچیده و پنهانی است و در بسیاری از مواقع خودش را به حاشیه می‌برد تا در امان بماند. هرچه کنترل بر آن بیشتر شود، جنبه‌ی پیچیدگی، رقابت و تزاحمی آن بیشتر می‌شود. کم‌کم کار به جایی می‌کشد که اتفاقات و ماجراهای اجتماعی و واقعی از اینجا بروز پیدا می‌کند و کسی هم نمی‌داند چگونه ظهور و بروز پیدا کرده است. جنبش مصر از همین طریق بروز پیدا کرد و سازمان یافت.

پس در پاسخ به پرسش شما که آیا قابل کنترل هست، می‌گویم قابل نظارت از نوع نظارت فرهنگی نیست اما برای نظارت امنیتی راه این است که پیوندی بین شهر و جامعه‌ی مجازی و شهر و جامعه‌ی واقعی داشته باشیم و این دو متصل به هم باشند تا موجب اختلال هم یا رقیب هم نشوند.

* وقتی نظم و کنترل در جامعه‌ی مجازی چنین پیچیده و تو در تو می‌شود، وقتی در اینجا تکثر بی‌حد و حصری از آدم‌ها و علایق آن‌ها وجود دارد، روابط آدم‌ها با هم و برخورد آن‌ها با قانون چگونه شکل می‌گیرد و این‌همه برای ایران شدنی است؟

__ جامعه‌ی ایران هنوز در بروز بیرونی و واقعی خود دچار مشکلات بسیار است. ما هر بحثی که در جامعه‌ی مجازی داشته باشیم یک‌جور به نقد جامعه‌ی واقعی می‌پردازیم. اشکال اساسی هم اینجاست که ما در ایران به‌جای سامان دادن به شهر مجازی باید اول جامعه‌ی واقعی را سامان دهیم. نه اینکه برای فرار از مشکلات به جامعه‌ و شهر مجازی پناه ببریم. خیلی از آن‌ها که مدافع شهر مجازی هستند؛ می‌گویند حمل و نقل سخت است پس باید شهر مجازی داشته باشیم تا مکاتبات و مراسلات ما در آن فضا صورت بگیرد. این حرف درستی است اما در صورتی‌که ما به نهایت تلاش و سامان‌دهی در جامعه‌ی واقعی رسیده باشیم بعد دنبال ظرفیت بیش از این باشیم و به جامعه‌ی مجازی برسیم نه آنکه ظرفیت‌های موجود را هم کار نکرده باشیم.

 وارد شهر مجازی شدن ایران از این بابت غلط است بلکه باید اجازه دهیم جامعه به سر ریز و اپتی‌موم خود برسد؛ بعد آنجا؛ دستور انتقال به شهر مجازی یک امر درست خواهد بود اما چون این ظرفیت و امکان امروز کامل نشده، ما شاهد این هستیم که شهر مجازی بیش از آنکه در فعل واقعی وجود داشته باشد در فعل و مسیر انحرافی وجود دارد. شما می‌بینید که خلوت و امور غیراخلاقی آدم‌ها وارد شهر مجازی می‌شود و بروز و ظهور پیدا می‌کند، گل‌کوئیست‌ها و هرمی‌ها حضور پیدا می‌کنند، سیتسم فحشا یا شایعه و تخریب نظام فکری و نظام اجتماعی بروز پیدا می‌کند.... این همه برای چیست؟!

 چون ما از یک عدم بلوغ در جامعه‌ی واقعی به یک عدم کاربری درست در شهر مجازی رسیده‌ایم. من همچنان معتقدم جامعه‌ی ایرانی هنوز به سرریز اجتماعی خود دست پیدا نکرده تا شهر مجازی را به‌پا کند. شما هنوز وقتی از منزل خارج می‌شوید، مقابل درب منزل خود زباله می‌بینید. هنوز مشکل چراغ قرمز، آلودگی و ترافیک حل نشده... ما در شهر واقعی داریم راه به غلط می‌رویم پس در شهر مجازی هم راه به اشتباه می‌رویم. دروغ می‌گوییم و واقعیت‌های جامعه را در دیدن بسترهای غیرواقعی دور می‌کنیم. من به این معنا می‌گویم وقتی در جامعه‌ی واقعی علیل هستیم، در شهر مجازی هم یک نوع علیل بودن در آدم‌ها و نوع حضورشان ظهور و بروز پیدا می‌کند و آن‌ها که قانون‌شکن هستند، اصل و اساس جامعه‌ی مجازی را تشکیل می‌دهند.

بیایید مثال دیگری بزنیم. یک بحث در دولت آقای احمدی‌نژاد شروع شد تحت‌عنوان دورکاری. دورکاری یکی از فعل‌های شهر مجازی است اما دورکاری به مفهمومی که امروز انجام می‌شود، یک نوع اخراج کارمند است از محل کارش. یعنی شما یک مجموعه از آدم‌ها را نمی‌خواهید و آن‌ها را بیرون می‌گذارید. آیا اسم این روش را باید دورکاری گذاشت یا یک تقلب در سیستم اداری کشور که بعد در شهر مجازی اسم آن دورکاری در شهر الکترونیک می‌شود؟ آخر در کجای این شهر مشاغل پیچیده‌ی اداری وجود دارد که شما متوسل به دورکاری بشوید؟!

 دورکاری برای اساتید و متخصصان قابل استناد است اینکه یک استاد با دانشجویان یک شهر دیگر از این شهر مجازی؛ جلسه‌ی درس و رفع مشکل تشکیل دهد حال‌آنکه در واقعی نظام آموزشی ما با اشکالات بی‌شمار حتی در گچ و تخته‌ی کلاس‌ها روبروست. یا دورکاری باید زمانی باشد که رابطه‌ی میان دو اداره و سازمان را فراهم کند و آدم‌ها را از سرگردانی میان سازمان‌های مختلف نجات دهد. حال خود بررسی کنید که ماجرای شهر الکتروینک با دورکاری با شیوه‌ی امروزی آن چیست؟

در جامعه‌ و موقعیتی که ما با آن سر و کار داریم، یک‌جورهایی آدم‌های قاعده‌شکن، سیاست‌گذاران ضدقاعده ‌و مباحث غیرواقعی پیش می‌آید (بی‌آنکه بگویم همه‌ی آدم‌ها در این شهر ضدقانون هستند اما پذیرفته‌ام که دسته‌ی اول نقش عمده‌تری در این فضا دارند)، که ادامه‌ی جریانات خود را در شهر مجازی می‌جویند.

به تجارت ایران دقت کنید. آیا تجارت ایرانی؛ تجارت باقاعده و مبتی بر نظم و شیوه و سرعت بالایی است که ما برای سامان دادن آن از سیستم الکترونیک استفاده کنیم؟

 خیر، یک‌نوع به‌هم ریختگی در آن وجود دارد. در تجارت الکترونیک؛ زمان بسیار مهم است. شما کالایی را تولید می‌کنید و می‌خواهید به سرعت به بازار برسانید. اما اینجا مگر چه چیزی تولید می‌شود که بخواهیم آن را به سرعت به بازار برسانیم؟ اصلا چرا تولیدکننده کارش را سرعت بدهد؟ فقط این سرعت باید در بخش غذا و میوه صورت بگیرد درغیر این‌صورت عجله‌ای وجود ندارد. به بازار تهران نگاه کنید؛ طلا باشد یا فرش یا هر بازار دیگری. دو روز تعطیل سنتی خودمان است دو روز هم تعطیل اروپا و غرب. پس 4 روز در هفته با دنیای تجارت جهانی رابطه قطع است. تاجر ما همین را هم نمی‌خواهد بلکه برایش کافی است که 9 صبح مغازه‌اش را باز کند و 4 و 5 بعدازظهر ببندد. هیچ عجله‌ای در کار نیست. اصلا چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد؟ مگر من کجای جامعه‌ی جهانی هستم؟

اگر ما رقابت جهانی بازار را داشیتم، آن‌وقت زمان برایمان مهم بود چون آنجا پول و اقتصاد جایگاه برتر دارد و در این سیستم است که من برای هماهنگ کردن خودم با جهان نیازمند سیستم الکترونیک و شهر مجازی هستم.

به حوزه‌ی سیاست دقت کنید. وقتی سفیر ما در یک کشور؛ برای اظهارنظر (اولا که سفیر ما معمولا جایی اظهارنظر نمی‌کند بلکه آدمی هست که تازه می‌خواهد زبان یاد بگیرد و زندگی‌اش را بسازد) باید منتظر تصمیم دایره‌ی کانونی باشد، دیگر نیازی به لحظه به لحظه ارتباط با دنیا ندارد.. وقتی این آدم توانایی برای امر سیاسی در جهان ندارد، سرعت عمل سیاسی برای چه می‌خواهد؟

در حوزه‌ی علم هم قد علم می‌کنیم و می‌گوییم همه‌ی علوم دنیا غلط است و ما باید از اول آن را بسازیم پس بازهم نیازی به ارتباط با علم دنیا لحظه به لحظه نیست.

درنهایت ما نه برای امر اقتصاد و نه سیاست یا فرهنگ یا علم عجله‌ای نداریم و همه را مطابق سلیقه‌ی خودمان می‌سازیم. پس اختلال به جامعه‌ی بیرونی بازمی‌گردد و در این فضا هم آدم‌ها در جامعه‌ی مجازی؛ دنبال فراغت، فرار از اقتصاد، تخریب، عشق و حال یا صفا کردن هستند. اینجاست که می‌گویم اثرات تخریبی این جامعه گاه بیش از سازندگی آن است.

* از دیگر مصادیق تخریب مانند تبعیض هم در این جامعه خبری هست یا چون امنیت دامنه‌ی وسیع‌تری دارد، برابری اینجا حرف اول و آخر را می‌زند؟

__ خیر، اینجا هم تبعیض هست اصلا بشر هرکجا باشد، تبعیض، نابسامانی و در عین حال میل به عدالت هست. اگر شهر مجازی؛ بشری هست، همه‌ی این عوامل در آن هست اما اگر جامعه‌ی بشری نیست، این ویژگی‌ها هم در آن نیست.

به یک معنا؛ شهر مجازی اتفاقا چون بشری‌تر و اجتماعی‌تر است، دعوای برابری در آن دعوای اصلی است. چون اینجا هم دامنه‌ی قدرت وجود دارد. یک عده‌ای مسلط‌تر بر این تکنولوژی هستند، یک عده اول‌تر آمده‌اند، یک عده دامنه و میدان عمل بیشتری دارند، یک عده فقط تماشاچی هستند، یک عده فقط بزک می‌کنند، یک عده خوب کار می‌کنند و ... پس همه تولیدکننده و همه اثرگذار نیستند. اما اینجا؛ آدم‌ها؛ نابرابری را احساس نمی‌کنند به‌خصوص در مراحل آغازین که هنوز ساختارمند نشده و آدم‌ها احساس رهایی از جامعه‌ی واقعی دارند و نابرابری موجود در جامعه‌ی واقعی را حس نمی‌کنند به‌خصوص وقتی یک خبر یا رویدادی وارد می‌شود، کل مناسبات انسانی و اجتماعی به‌هم می‌ریزد مثل ماجرای ویکی‌لیکس.

اما ادامه‌ی زیست در شهر مجازی چندان هم آسان و خوشایند نیست. اگر امروز همه‌اش بزن و بکوب و صفاست، چون آدم‌ها از جامعه‌ی سنتی خود خارج شده‌اند اما به‌تدریج درمی‌یابند که صاحبان قدرت اینجا نامرئی‌ترند.

* جایگاه دانش و تخصص در اینجا کجاست و اصلا آیا دامنه‌ی تاثیرگذاری آن بالاست؟

__ بله در اینجا دانش مقدم بر قدرت است. باید دانش داشته باشی تا قدرت به دست آوری. این اتفاقا تمام هم و غم مدرنیسم بود تا دانش و تخصص را مقدم کند بر قدرت و پول اما نشد و نتوانستند. با این وجود در شهر مجازی وقتی صاحب دانش باشی می‌توانی صاحب قدرت باشی درحالیکه در شهر واقعی چون صاحب قدرت هستی، می‌توانی صاحب دانش بشوی.

دقت کنید یک نماینده‌ی مجلس؛ وقتی نماینده می‌شود؛ لیسانس و فوق‌لیسانس بیرون می‌آید. وزیر؛ دکتر بیرون می‌آید. یعنی از قدرت به دانش و نفوذ می‌رسند اما در جامعه‌ی مجازی بیشتر از تکنیک و فن و علم است که قدرت بیرون می‌آید. در شهر واقعی؛ دعوا بین قدرت و پول است اما اینجا بازیگر اساسی علم است. این دو روند، سیر دو گفتمان متفاوت را در جامعه‌ی واقعی و مجازی به وجود می‌آورند.

پس در اینجا بازهم نابرابری هست اما خیلی پنهان و بیان آن هم علمی و دانشی است و احساس شما این است که اینجا کسی که هوشمندتر است و  اطلاعات بیشتر دارد، همیشه بر راس است و دیگران همیشه تابع هستند.

اینجا آدم‌ها احساس بی‌عدالتی نمی‌کنند چون پولی رد و بدل نمی‌شود ولی آن‌ها که صاحب دانش هستند، احساس بی‌عدالتی می‌کنند چون دانش و تحخصص و ابزار رد و بدل می‌شود. اینجا جمع بسیار بزرگی مصرف‌کننده است و جمعیت کمی؛ نخبه و تولیدکننده.

* مدیریت بر شهر مجازی چگونه شدنی است آیا الگوی آن جامعه‌ی بیرونی و واقعی است یا از الگوی دیگری تبعیت می‌کند؟

__ اصولا وقتی از شهر مجازی سخن می‌گوییم اگر تصور شود همان‌ها که در شهر واقعی مدیریت می‌کنند؛ باید شهر مجازی را مدیریت کنند پس تمام نابرابری‌های شهر واقعی عینا در شهر مجازی بازتولید می‌شود ولی اگر مدیریت آن فرق داشته باشد؛ نابرابری یا برابری آن‌هم متفاوت می‌شود.

مشکل مدیریت شهری ما این است که فکر می‌کنیم؛ همان‌ها که مدیریت شهری را دارند، شهر مجازی را هم می‌توانند مدیریت کنند خوب اگر این‌طور باشد که همین دعواهای شهر واقعی به شهر مجازی هم منتقل شده و در آنجا تکرار و دنبال می‌شود. یعنی اگر ارشاد و تلویزیون و سازمان تبلیغات اسلامی و سازمان فرهنگی هنری شهرداری که مدیریت فرهنگی جامعه را در دست گرفته‌اند، وارد مدیریت شهر مجازی بشوند که عین واقعیت امروزی جامعه‌ی واقعی به شهر مجازی منتقل می‌شود و نواقص و مشکلات هم ادامه می‌یابد.  

ما وقتی به شهر مجازی با همین نگاه مدیریت شهری نگاه کنیم، مشکل عدالت که در اینجا وجود دارد به آنجا هم منتقل می‌شود. صاحبان قدرت و سیاست اینجا دنبال امتیاز و قدرت هستند؛ آنجا هم. پس هیچ مشکلی حل نمی‌شود حال آنکه قرار بود جامعه‌ی مجازی که دنیا روی آن بحث دارد، ارتقابخشی کند و نابسامانی‌ها را مرتفع کند.

گفتگو از: زهرا حاج محمدی

کد خبر : ۲۸۸۹۰۶