خبرگزاری کار ایران

نگاهی به کتاب‌هایی که با پولِ نویسنده منتشر می‌شوند؛

برخی ناشران فقط دلال‌اند

ناشر در قرارداد مشارکتی، برای انتشار یک کتاب 80 صفحه‌ای در تیراژ هزار نسخه، مبلغی بین دو و نیم تا سه میلیون و نیم از مولف، بابت سهم ‌الشراکت دریافت می‌کند. ناشر در همین مرحله، سود خود را برده و دیگر مراحل یعنی توزیع، معرفی و تبلیغ کتاب، تنها حکم تظاهر و عوام‌فریبی را دارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ دقیقا معلوم نیست از چه زمانی انتشار کتاب با سرمایه‌ی شخصی نویسنده و شاعر در فضای چاپ و نشر ایران جا افتاده است. اما دست‌کم تا همین چند دهه‌ی گذشته گرفتن پول برای چاپ کتاب رایج نبود، هیچ ناشرِ معروفی حاضر نمی‌شد آرم و مهر خودش را بفروشد و اگر کسی این کار را می‌کرد، مورد حمله قرار می‌گرفت.

مساله‌ی رکود بازار نشر و بیم ورشکستگی، این سال‌ها تا جایی پیش رفته که ناشر با بهانه‌ی بازارِ راکدِ کتاب و ریسکِ اقتصادی کار نشر، سعی دارد نویسنده و مترجم را مجاب کند نه تنها از خیرِ حق‌التالیف یا حق الترجمه خود بگذرد، بلکه خودش برای انتشار کتابش، سرمایه‌گذاری کند. به عبارت دیگر ناشر از مولف (نویسنده، شاعر یا مترجم) می‌خواهد هزینه‌ی انتشار کتاب را خودش پرداخت کند. مثلا می‌گوید: انتشار کتاب 80 صفحه‌ای شما، چیزی حدود 4 میلیون تومان هزینه برمی‌دارد که شما باید 2 میلیون آن را در ابتدا و مابقی را بعد از اتمام کار و انتشار کتاب بپردازید. در یک کلام؛ به‌جای اینکه مولف حق‌الزحمه‌ی تالیف و ترجمه‌اش را از ناشر بگیرد، این ناشر است که ادعای حق دارد.

عموما هم کتاب‌هایی که هزینه‌ی چاپ آن‌ها توسط مولف پرداخت می‌شود در حدی نیستند که بتوانند به فرهنگ و سطح کتاب و کتاب‌خوانی جامعه کمک کنند و معمولا 99 درصد آنها با شکست در فروش مواجه می‌شوند و هیچ دستاوردی دربرندارند. این قبیل کتاب‌ها نهایتا در انبارِ خانه‌ی مولف خاک می‌‌خورند و نویسنده‌‌ی مذکور از آن تنها به عنوان کارتِ ویزیت استفاده می‌کند و به دیگران هدیه می‌دهد! برخی هم پا فراتر گذاشته؛ کنار خیابان کتاب‌ها را بساط کرده و سعی می‌کنند پولی را که برای چاپ کتاب پرداخت کرده‌اند، بازگردانند...

 براساس شنیده‌ها؛ آمار این کتاب‌ها برای بعضی ناشران به ۲۰۰ تا ۳۰۰ عنوان (بیش از 90 درصد کتاب‌های چاپی در سال) می‌رسد که درنهایت لابد باید ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومانی سود روانه‌ی جیب این گروه از ناشران بکند. البته در گستردگی چنین شایعه‌ای می‌توان اندکی تردید داشت اما نمی‌توان انکار کرد بخشی از سود حاصل از نشر کشور تنها به این بستر چاپ و انتشار آثار محدود می‌شود. یکی از ضررهای چنین روشی؛ اشباع بازار کتاب و گم شدن آثار خوب در میان آثار ضعیف و بسیار ضعیف است.

بحث مشارکت نویسنده و شاعر در انتشار کتاب بیشتر مربوط به آثار کسانی‌ست که برای اولین بار اقدام به چاپ اثری می‌کنند. این چرخه‌ی معیوب که به گم ‌و گور شدن آثاری که با هزینه‌ی مولف منتشر می‌شوند می‌انجامد، باعث می‌شود برخی استعدادهای احتمالی دچار سرخوردگی و دلسردی شوند.

در این شرایط، فضای مجازی نیز عرصه‌ای برای تبلیغات چاپ کتاب به این روش شده است؛ تبلیغاتی که می‌گوید کتاب را با کم‌ترین قیمت و حتی در 10 روز چاپ می‌کند. این نوع چاپ کتاب پیش‌تر به چاپ کتاب‌های مدرسان دانشگاه‌ها اختصاص داشت چون چاپ تعدادی کتاب و ارائه به دانشگاه باعث بالا رفتن رتبه علمی می‌شد؛ اما ظاهرا الان به تمامی حوزه‌ها سرایت کرده است.

مسئله‌ی مهم در مورد چنین قرارداد‌هایی که از اساس یک‌سویه هستند این است که آیا ناشر در عقد این قرارداد، واقعا به تعهداتش عمل می‌کند؟ مولف از کجا می‌داند که ناشر واقعا چند نسخه از کتابش را منتشر می‌کند؟ و اصولا مولف چطور باید همان 500 یا 1000 نسخه از کتابش را پس از انتشار در بازار نشر توزیع کند؟ اصولا مگر ناشران حرفه‌ای برای حمایت از نویسندگان کار اولی چگونه عمل می‌کنند که آن‌ها تن به چنین روشی برای انتشار کتابشان می‌دهند؟

مطابق با دیده‌ها و شنیده‌ها، ناشر در قرارداد مشارکتی، برای انتشار مثلا یک کتاب 80 صفحه‌ای در تیراژ هزار نسخه، مبلغی بین دو میلیون و نیم تا سه میلیون و نیم از مولف، بابت سهم ‌الشراکت دریافت می‌کند. در واقع ناشر در همین مرحله، سود خود را برده و دیگر مراحل یعنی توزیع معرفی و تبلیغ کتاب، تنها حکم تظاهر و عوام‌فریبی را دارد. بعضا حتی دیده می‌شود که ناشر برای اینکه سود خود را به حداکثر برساند و دردسر بازاریابی و توزیع کتاب را نیز از سر باز کند، تصمیم می‌گیرد کلاه گشادی سر مولف بگذارد و به‌جای هزار نسخه، پانصد نسخه از کتاب را به چاپ برساند.

پس از اینکه ناشر متخلف توانست به‌جای هزار نسخه، پانصد نسخه از کتاب را به چاپ برساند، برای اینکه شک و شائبه‌ای برای مولف پیش نیاید، به او می‌گوید صد جلد از کتاب‌ها باید برای کار بازاریابی، تبلیغات و اهدا به رسانه‌ها اختصاص پیدا کند و از آنجا که قرارداد 50-50 است، 50 جلد از این تعداد کتاب را باید مولف بدهد. بنابراین ناشر به‌جای پانصد نسخه، 450 نسخه از کتاب را به مولف می‌دهد و پنجاه کتاب باقی‌مانده را به چند کتابفروشی محدود و معدود، می‌سپارد تا مولف مطمئن شود پانصد جلد از کتاب‌هایش در بازار کتاب توزیع شده است  مولفی که اتاقی از کتاب‌های فروش نرفته روی دستش مانده نیز سرآخر . آن‌ها را برای تخمیر، به قیمت کیلویی 200-300 تومان می‌فروشد.

پول بدهید، نویسنده شوید!

ظاهرا تنها صنفی که با دادن پول می‌توان عضو رسمی آن شد، صنف ادبیات است. به زعم بسیاری از کارشناسان یکی از دلایل مهم وقوع چنین پدیده‌ای صدور مجوزهای فله‌ای برای صنعت نشر است. به عبارت دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا امروز به صورت کیلویی مجوز نشر صادر کرده است به گونه‌ای که در حال حاضر چیزی حدود ۱۲ - ۱۳ هزار مجوز نشر صادر شده که از این ۱۲ - ۱۳ هزار ناشر، تنها ۲۰۰ ناشر کار می‌کنند و باز از این تعداد، ۱۰۰ ناشر حرفه‌ای هستند که واقعاً کتاب منتشر می‌کنند. طبعا بیشترین حق‌التألیف برای چاپ کتاب‌ها توسط همین گروه از ناشران پرداخت می‌شود.

یکی از ناشران با سابقه با اشاره به همین صدور بی‌رویه‌ی مجوز نشر می‌گوید: در حال حاضر ما در کشور دو گروه ناشر داریم: ناشر فرهنگی که خودش کتاب را براساس معیارهایی مشخص و پس از بررسی؛ انتخاب و راهی مراحل تولید و چاپ می‌کند و حق‌التالیف هم به صاحب اثر می‌پردازد. گروه دوم ناشرانی هستند که برایشان مهم نیست چه محتوایی را منتشر می‌کنند و برای اینکه کارشان را ادامه بدهند با پول خود نویسنده، مترجم و شاعر کتاب چاپ می‌کنند.

این ناشر با تاکید بر اینکه اگر کسی خودش هزینه‌های کتاب خودش را پرداخت کند فی نفسه امر قبیح و بدی نیست؛ اضافه می‌کند: خیلی از جوانانی که تازه قلم به دست گرفته‌اند و می‌نویسند (مخصوصا شاعرها) فکر می‌کنند اگر ناشری زیر بار چاپ اثر آن‌ها نمی‌رود کم لطفی می‌کند. در صورتی که گاه اگر ناشری حاضر نیست برای کتابی سرمایه‌گذاری یعنی نسبت به موفقیت و فروش آن کتاب اطمینان ندارد و آن اثر را از نظر محتوایی قوی و کشش‌دار ارزیابی نمی‌کند. هیچ ناشری هم برای انبار و خاک خوردن کتاب منتشر نمی‌کند، هرقدر محتوای یک کتاب خوب باشد تا ناشر تضمینی برای فروش آن احساس نکند مطمئنا حاضر به سرمایه‌گذاری روی آن نمی‌شود. ناشری که برای توزیع و فروش یک کتاب برنامه داشته باشد و نسبت به استقبال از کتاب مطمئن باشد؛ خودش هم برای چاپ آن سرمایه‌گذاری می‌کند در غیر اینصورت اینکه بخواهد صرفا آرم نشر و اعتبارش را به‌نوعی به صاحب اثر بفروشد و با پول او کتابش را چاپ کند؛ قابل قبول نیست.

به گفته‌ی بسیاری از فعالانِ نشر؛ پخش و توزیع کتاب‌هایی که با این روش منتشر می‌شوند عموما به مشکل برمی‌خورند. البته براساس قرارداد ممکن است پخش کتاب به خود صاحب اثر ارجاع داده شده باشد در غیر این صورت ناشر مربوطه تقلای چندانی برای پخش کتاب نمی‌کند و تجربه نیز ثابت کرده 99 درصد این کتاب‌ها در انبارها می‌مانند یا تماما با کارتن در خانه‌ی نویسنده و شاعر خاک می‌خورند. بالاخره ناشر سود خودش را در خلال دلال بازی چاپ کتاب کرده و هزینه‌ها را هم که تمام و کمال گرفته پس هیچ انگیزه‌ای برای ادامه کار ندارد.

محمد واشویی (مدیر نشر ماهی) نیز با مهم دانستن ارزیابی و بررسی آثار ارسالی به ناشران بیان می‌کند: نشر ماهی وقتی بخواهد روی اثری سرمایه‌گذاری کند، باید آن را مورد بررسی و بازبینی قرار بدهد. اگر علی‌رغم تایید ناشر، خود مولف بخواهد هزینه‌ی چاپ آن را پرداخت کند یعنی کتاب با شکست مواجه می‌شود و صاحب‌اثر فقط برای اینکه اهل قلم تلقی شود می‌خواهد کتابی چاپ کند. ناشری هم که زیر بار چاپ کتاب به این روش می‌رود فقط به 20-15 درصد سودی که به واسطه‌ی دلالی عایدش می‌شود فکر می‌کند و اصلا به فروش رفتن یا نرفتن کتاب یا کیفیت محتوایی اثری که اعتبار نشر و آرمش پای آن می‌خورد؛ اهمیتی نمی‌دهد.

واشویی؛ مسئله‌ی رد آثار را فقط مربوط به کار اولی بودن نمی‌داند و می‌گوید: اگر یک اثر ادبی چه شعر یا داستان یا ترجمه از ساختار درست و اصولی برخوردار باشد مطمئنا توسط کارشناسان موسسات انتشاراتی تشخیص داده می‌شود. کار اولی بودن صرفا به معنای رد چاپ اثر یا تقبل هرینه از سوی مولف نیست و اغلب می‌توان با یک قرارداد منصفانه که حق‌التالیف کمتری را شامل می‌شود روی کار نویسندگان کار اولی که اثرشان پتانسیل‌ها و استانداردهای لازم را دارد؛ سرمایه‌گذاری کرد. اساسا یکی از وظایف و کارهای ناشر کشف استعدادهای تازه‌‌کار است و می‌توان بخشی از سهم مولف را با هماهنگی او برای ویرایش و چکش خوردن متن و نگارش صرف کرد نه اینکه هزینه را تمام و کمال از خود مولف گرفت و بدون بررسی و ویرایش عینا آن را منتشر کرد.

موسسه‌ی انتشاراتی یا بنگاه اقتصادی...

فرید مرادی (مدیر روابط عمومی نشر نگاه) معتقد است: اگر ناشری در ازای دریافت پول از صاحب اثری کتاب او را چاپ کرد دیگر از رده‌ی فعال نشر خارج شده و ماهیت یک موسسه‌ی واسط و دلال را پیدا می‌کند. چنین شخصی به جای یک موسسه‌ی نشر یک بنگاه بازکرده برای سودجویی.

مرادی می‌گوید: قبل از هر چیز اول باید ببینیم تعریف ما از یک موسسه‌ی انتشاراتی چیست؟ بسیاری از موسساتی که در قالب ناشر فعالیت می‌کنند صرفا یک بنگاه اقتصادی-فرهنگی هستند که کارشان چاپ و تکثیر نسخه‌هایی از یک کتاب با پول پدیده آورنده و به تعداد توافق شده است. یکی از معیارهایی که می‌توانیم براساس آن موسسه انتشاراتی را از این بنگاه‌های اقتصادی- فرهنگی جدا کنیم این است که یک ناشر واقعی و حرفه‌ای یا خودش سفارش کار به نویسنده و ناشری می‌دهد یا در صورت رسیدن یک اثر آن را مورد بررسی قرار می‌دهد تا ببیند آیا اثر مذکور قابلیت سرمایه‌گذاری را دارد یا خیر؟

از دید مدیر روابط عمومی نشر نگاه؛ شخصی که حاضر می‌شود خودش هزینه‌ی چاپ کتابش را بدهد تلویحا تایید می‌کند اثرش محتوایی ندارد و فروش هم نخواهد داشت تا کسی حاضر باشد برایش سرمایه‌گذاری کند و این افراد فقط برای کسب شهرت و نام است که می‌خواهند کتاب منتشر کنند و در پس ذهن‌شان عموما کیفیت چندان اهمیتی ندارد.

مرادی با این توصیه که بهتر است نویسندگان و شاعران جوان و تازه‌کار اصرار نداشته باشند سریعا و با اولین کار صاحب کتاب شوند؛ پیشنهاد می‌دهد: باید از راه درست وارد عرصه‌ی ادبیات شد. مثلا می‌توان ابتدا شعرها و داستان‌ها را در مطبوعات و مجلات ادبی منتشر کرد. بعد از مدتی که این دست آثار دیده شدند و قلم‌ها چکش خورد؛ ناشر خودش برای چاپ آن سرمایه‌گذاری خواهد کرد. متاسفانه امروز می‌خواهند بنویسند و سریع آن را منتشر کنند و صاحب کتاب شوند. این وسط هم یکسری دلال چاپ و نشر هستند که حتی حاضر به توزیع کتابی که با پول مولف منتشر کرده‌اند؛ نیستند. اصلا چرا باید باشند، وقتی همان ابتدا پول را گرفته و سود خودش را در جبیبش گذاشته؟ برخی از این دلال‌ها هم به واسطه‌ی همین پول‌هایی که گرفته‌اند سرمایه‌ای به‌هم زده و نهایتا از کار نشر بیرون می‌زنند.

عدم حمایت از نویسندگان کار اولی زمینه‌ساز رشد انتشار کتاب با پولِ مولف

آرام روانشاد (نویسنده) با تاکید بر اینکه این شیوه معمولا از سوی ناشران خرده‌پا دیده می‌شود و ناشران حرفه‌ای و صاحب‌نام هرگز با چنین شیوه‌ای فعالیت نمی‌کنند؛ می‌گوید: ناشران حرفه‌ای و شاخته شده حاضر نمی‌شوند آرم و نامشان را بفروشند. اساسا یکی از فاکتورهای مهم در موفقیت یک کتاب همین نام ناشر و برند بودن نام آن است. اما در سال‌‌های اخیر به دلیل مجوزهای فله‌ای که صادر شده؛ تعدادی ناشر کوچک و غیرحرفه‌ای به‌وجود آمده‌اند که کارشان فقط چاپ کتاب با پول صاحب اثر است، آن هم بدون برنامه‌ای برای توزیع و پخش آن.

این نویسنده به نمایشگاه کتاب هم گریزی زده و اضافه می‌کند: در نمایشگاه کتاب امسال نزدیک به 1500 کتاب فقط از شاعران کار اولی داشتیم که 90درصد آن‌ها با هزینه‌ی مولف منتشر شده‌اند. هزینه‌ی چاپ این کتاب‌ها هم عموما خیلی بالاست و برای یک کتاب 100صفحه‌ای حدود 4میلیون تومان دریافت می‌شود. این کتاب‌ها نهایتا در همان نمایشگاه دیده می‌شوند و بعد آن به کتابفروشی‌ها راه پیدا نمی‌کنند. وقتی ناشری خودش سرمایه‌گذاری می‌کند برای فروش هم برنامه دارد چون سودش در همان پخش است اما وقتی خود نویسنده هزینه‌ی چاپ کتاب را پرداخت کرده؛ ناشر انگیزه و مسئولیتی برای توزیع و پخش کتاب احساس نمی‌کند. متاسفانه با این روش استعدادهای ادبی زیادی سوخت می‌شوند و از طرف دیگر سطح کیفی کتاب‌ها هم روز به روز کاهش پیدا می‌کند.

روانشاد در پاسخ به این سوال که چنین پدیده‌ای چقدر ناشی از عدم حمایت ناشران حرفه‌ای از نویسندگان کار اولی است، می‌گوید: ناشران حرفه‌ای عموما تمایلی برای چاپ و انتشار نویسندگان و شاعران تازه‌کار یا کار اولی ندارند.  مثلا مروارید اصلا ریسک نمی‌کند یا ثالث خیلی کم حمایت می‌کند، اما ناشرانی مثل چشمه و افق هم هستند که به کار اولی‌ها میدان می‌دهند. در حقیقت ناشران باید یک تیم بررسی و منتقد حرفه‌ای داشته باشند تا اثر را از نظر محتوایی مورد بررسی قرار بدهند و کار خوب را برای هر نویسنده‌ای که بود؛ منتشر کنند که بیشترِ ناشران به دلیل نبود چنین تیمی هرگز ریسک نمی‌کنند.

حاضر نیستیم مرز بین آماتور و حرفه‌ای را طی کنیم

سینا دادخواه (نویسنده) چاپ کتاب با پول مولف را پدیده‌ای جدید نمی‌داند و می‌گوید:‌ این مسئله در اصل یک فاجعه است و برنامه‌ی جدیدی هم نیست. از 15-10 سال پیس که به طور جدی وارد فضای ادبی و فرهنگی کشور شدم این قضیه وجود داشت و از آنجا که قیمت پشت جلد یک کتاب 7-6 برابر قیمت تمام شده‌‌ی آن است، چاپ کتاب با هزینه‌ی مولف یک سود 100درصدی برای ناشر به همراه می‌آورد. البته ناشران برند و خوشنام چنین کاری نمی‌کنند و عرف 15-10 درصدی را برای مولف درنظر می‌گیرند. ناشران غیرحرفه‌ای و کوچک با چنین شیوه‌هایی کتاب منتشر می‌کنند که نهایتا هم از پس توزیع و پخش آن برنمی‌آیند.

از دید خالق «زیباتر» چون نیاز به مجوز و ممیزی در کشور وجود دارد؛ ناشر به عنوان واسطه عمل می‌کند تا امکان چاپ کتاب را فراهم کند و همین حلقه‌ی معیوب است که چنین مشکلات و نابسامانی‌هایی به وجود می‌آورد. تا زمانی هم که دست دولت در نشر و تولیدات فرهنگی دیده می‌شود وجود چنین معضلاتی در این حوزه چندان هم عجیب نیست.

دادخواه با اشاره‌ به تفکر رایج درباره‌ی اثر ادبی و هنری ادامه می‌دهد: نکته‌ی مهمتر اینکه نویسندگان، شاعران و قلم به دستان جوان ما به دلیل تفکری که بازار، فروش و مخاطب داشتن را مذموم می‌شمرد فقط چاپ و تولید کتاب برایشان مهم است و اصلا به توزیع و خواننده داشتن فکر نمی‌کنند. صرف اینکه کتابی را به عشق خودت منتشر کنی؛ یک ارزش شده است. اما اینکه این کتاب چقدر مخاطب پیدا می‌کند و چقدر می‌فروشد؛ مهم نیست. بازار فرهنگی در کشور ما ضعیف است و به همین دلیل مدام درخواست حمایت داریم و می‌گوییم. ناشر، وزارت ارشاد، فلان نهاد دولتی، شهرداری و ... باید حمایت کند. اگر برای کتاب هم به عنوان یک کالا مخاطب متصور شویم و برای فروش و توزیع آن هم برنامه داشته باشیم؛ این سازوکار اصلاح می‌شود. اگر کتابی ارزش چاپ شدن دارد دیگری باید بیاید سرمایه‌گذاری کند نه اینکه خود نویسنده پول بگذارد تا کتابش را منتشر کنند.

این نویسنده که سابقه‌ی فعالیت پژوهشی در بازار  نشر آمریکا را نیز دارد، می‌گوید: در امریکا 90درصد بازار نشر دست 6 ناشر است و هیچ نویسنده‌ای ابدا مستقیما با این ناشران در ارتباط نیست. بنگاه‌های ادبی هستند که آثار داستانی یا شعر را گلچین می‌کنند و بعد از صحبت با صاحب اثر برای چاپ به ناشر واگذار می‌کنند. این بنگاه‌های ادبی در کارگاه‌ها، دانشگاه‌ها و محفل‌های مختلف داستانی و ادبی می‌گردند تا استعدادهای نویسندگی و شعر را پیدا کنند. بعد از یافتن نویسنده‌ی جوان هم وایراستار حرفه‌ای بالای کار می‌ایستد و برای تغییر و اصلاح متن کمک می‌کند. ملاک را هم مخاطب قرار می‌دهند.  برای حمایت آثاری که در کارگاه‌ها یا دانشگاه نوشته می‌شود دز حد 200 تا 500 نسخه حمایت می‌شود اما وقتی پای ورود به بازار در میان باشد بسیاری حرفه‌ای عمل می‌کنند. اگر روال چاپ و نشر کتاب حرفه‌ای باشد ناشر نباید زیر بار چاپ کتابی که کمتر از پنج نوبت چاپ بخورد برود. وقتی چرخه‌ی اقتصادی نشر به قدری معیوب است که ناشر یا امانی کار می‌کند یا از خود نویسنده پول می‌گیرد تا کتابش را منتشر کند؛ نگاه صحیح فرهنگی به کتاب امکان ندارد. چرا نویسنده‌ی کار اولی باید با ناشر تراز اول کار کند؟ اگر کار زمین بخورد کل اعتبار کتاب و نشر از بین می‌رود. به دلیل همین اهمال کاری‌هاست که کتاب‌های داستانی در ایران به چاپ‌های متعدد نمی‌رسند. نویسنده‌ی کار اولی ما چقدر حاضر است کارش شلاق ویراستاری بخورد تا به سرانجام درستی برسد؟ اصلا آیا ویرستار حرفه‌ای داریم که غیر از نقطه و ویرگول مخاطب را هم درنظر بگیرد. وقتی سقفِ چاپ کتاب 200 نسخه است؛ امکان ندارد به تیراژ 100000تایی یک کتاب با کیفیت برسیم.

بسیاری از کارشناسان فرهنگی از اینکه حوزه‌ی نشر در سال‌های اخیر، از سوی برخی ناشران که اتفاقا شماره آنها در حال افزایش است و تنها با اندیشه‌ی شهرت و منفعت‌طلبی وارد این حوزه شده‌اند، آلوده شده؛ ابراز تاسف می‌کنند. ناشرانی که شاعران و نویسندگان را به چشمِ شکار و طعمه می‌نگرند. ناشرانی که در شبکه‌های اجتماعی، سایت‌ها و وبلاگ‌ها به دنبال نوجوانان و جوانانی علاقمند به ادبیات می‌گردند تا خام‌شان کنند و...

کد خبر : ۲۸۹۵۷۵