خبرگزاری کار ایران

پای حرف‌های یک زندگی‌نامه‌نویس هنری؛

زندگی‌نامه‌های هنرمندان را چه کسانی می‌نویسند/ تاثیر غلو در زندگی هنرمندان

علی شیرازی گفت: متأسفانه و بنا به دلایل فراوان، مثلاً بخش کارنامه هنرمندان در گذشته چندان دقیق نیست و با وجود گسترش انواع فعالیت‌های سینمایی، روز به روز حتی از دقت هم فاصله می‌گیرد. بنابراین می‌توان به روزی نامشخص دلخوش کرد که اهل دلی دست به کار گردآوری دقیق‌تر کارنامه اهل سینما شود.

«سکانس آخر» تازه‌ترین اثر نوشتاریِ علی شیرازی «نویسنده و منتقد سینما» است که در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب رونمایی شد. کتاب که عنوان فرعیِ «سوگ‌نوشت هنرمندان خاموش» را  بر خود دارد، به مرور زندگی و فعالیت‌های تعدادی از هنرمندان‌ِ درگذشته‌ی این سال‌ها که عمدتاً اهل سینما بودند؛ می­‌پردازد. البته برخی هنرمندان موسیقی و شعر نیز که در سینما دستی داشته‌اند نیز در کتاب حضور دارند.  کسانی چونان محمدرضا لطفی، سیمین بهبهانی، بابک بیات، عطاءالله خرم، غلامعلی  پورعطایی، علیرضا خورشیدفر، به همراه هنرمندانی چندکاره که در چندین عرصه می­‌درخشیدند، همچون زنده­‌یاد مرتضی احمدی و سینماگران دیگری مانند زنده­‌یادان ناصر گیتی‌جاه، حسن رضیانی، مازیار پرتو، مسعود بهنام، ژیلا مهرجویی، علی محزون، صابر رهبر، هوشنگ کاوسی و تعدادی دیگر.

سکانس آخر را انتشارات ادریس در ۱۷۲ صفحه با جلد شومیز و در دو قطع مجزای وزیری و رقعی با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه با بهای ۹۰۰۰ تومان به بازار کتاب فرستاده است.

کارنامه‌ هنرمندانِ درگذشته دقیق نیست

شیرازی در رابطه با چگونگی شکل‌گیری این کتاب به خبرنگار ایلنا گفت: از زمانی که دریافتم درخصوص بسیاری از عزیزانی که درمی‌گذرند و حتی بسیاری از زندگان، بیوگرافی‌های به درد بخور و درست و درمانی وجود ندارد. گاه در مواردی حتی میزان اطلاعات درباره‌ی آدم‌های مشهوری از این جمع نیز از حد چند سطر فراتر نمی‌رود. این خلأ به همراه تشویق دوستان باعث شد تا این کار را انجام دهم و در ماهنامه‌ سینمایی فیلم، هنر موسیقی و یکی دو جای دیگری که گاه و بیگاه با آن‌ها همکاری می­‌کردم و می­‌کنم به نوشتن در این زمینه ادامه دادم.

او افزود: در مقدمه‌ کتاب هم توضیح داده­‌ام که از ابتدا هدف از این جمع‌آور‌ی،ضمن برآورده شدن جبران بخشی از آن کمبود، انتشار یکجای چکیده‌های حساس درباره سینماگران – این محبوب‌ترین گروه هنرمندان در میان توده‌های مردم، در کنار مثلاً اهل موسیقی – بود. البته باید درنظر داشت که متأسفانه و بنا به دلایل فراوان، مثلاً بخش کارنامه هنرمندانِ درگذشته چندان دقیق نیست و با وجود گسترش انواع فعالیت‌های سینمایی، روز به روز حتی از دقت هم فاصله می‌گیرد. بنابراین می‌توان به روزی نامشخص دلخوش کرد که اهل دلی دست به کار گردآوری دقیق‌تر کارنامه اهل سینما شود.

این نویسنده همچنین در رابطه با تغییر اسم کتاب از «سوگ‌نوشت سینماگران خاموش»‌به «سوگنوشت هنرمندان خاموش» نیز بیان کرد: همه‌ عزیزانی که در کتاب حضور دارند دست‌کم یکبار در سینما به نوعی نقش‌آفرینی کرده­‌اند و اصلاً خود کتاب نیز بیشتر دربردارنده‌ نوشته­‌هایی از من است که به مناسبت یادکرد از این درگذشتگان در صفحه­‌ای به همین نام به چاپ رسیده است اما وقتی کتاب آماده شد و نخستین بار آن را ورق زدم، به یاد آوردم که این نام فرعی، نمی­‌تواند نام کاملی برای کتاب تلقی شود. چراکه بسیاری از هنرمندان حاضر در کتاب از اساس با عنوان سنیماگر شناخته نمی­‌شدند مانند استاد محمدرضا لطفی و بانو سیمین بهبهانی. این بود که در نهایت به نام فرعی کنونی رسیدیم که همان «سوگ‌نوشت‌ هنرمندان خاموش» است.

شیرازی در پاسخ به این سوال که کارِ بیوگرافی‌نویسی را از چه زمانی آغاز کرده، اظهار کرد: در دهه‌ هفتاد، نخستین مطلبی که از من در مطبوعات چاپ شد، نقد یک آلبوم موسیقی بود به نام «در گذر» که حالا کمتر کسی آن نوشته و حتی آن آلبوم را به یاد می­‌آورم. شاید امروز فقط برخی هنرمندان آن اثر مانند علی صمدپور که با آهنگسازی برای فیلم «ماهی‌ها عاشق می­‌شوند» به شهرت رسید در ذهن­‌ها باقی مانده با­شند. دومین نوشته­‌ام نقد یک برنامه‌ تلویزیونی بود، سومی یک گزارش... تا آنکه رسیدم به یکی از مطلوب‌ترین و مهمترین مقوله­‌هایی که در زمینه‌ روزنامه­‌نگاری در پیش  گرفتم. یعنی بلافاصله به عنوان چهارمین و پنجمین نوشته­‌هایی که از من به چاپ رسید، مروری کوتاه کردم بر زندگی دو تن از هنرمندان موسیقی ملی­‌مان؛ کلنل علینقی وزیری و سیدحسین طاهرزاده. بی‌آنکه حتی خودم بدانم در آینده به‌صورت جدی این کار را در زمان زندگی و مرگ هنرمندان بسیاری انجام دادم و بازخوردهای خوبی هم در طول این مسیر گرفتم.

وی افزود: بعد از آن در بین کارهای مطبوعاتی‌­ام هر جا که ضرورتی احساس می­‌کردم، به نوشتن می‌پرداختم. مثلاً زمانی که سعید راد تازه به کشور برگشته بود و می­‌خواست فیلم «دوئل» را بازی کند، من که خاطرات خوبی از حضور او در فیلم‌های موج نو داشتم ذوق زده شدم و مطلب نسبتاً بلندی در هفته‌نامه‌ فرهیختگان نوشتم. یا مثلاً در زادروز استاد بنان، که همیشه به صدایش عشق ورزیده‌ام، نوشته­‌ای در روزنامه‌ی شرق نوشتم که از آن استقبال شد.

از بابک بیات تأثیر گرفتم

این منتقد در رابطه با تأثیرپذیری از بابک بیات در نگارش این کتاب بیان کرد: قبل‌تر هم درباره‌ اهل موسیقی این کار را به مناسبت‌های مختلف ادامه داده بودم – چه درباره زندگان و چه در خصوص رفتگان – مانند نوشته­‌ام درباره‌ زنده­‌یاد، ایرج بسطامی «صدای از جنس خاک بم» که بعدها در جاهای مختلفی بازنشر شد و در کتاب «صدای گویا» نیز موجود است. یا یکی دیگر از مقاله­‌های مشهورم «نگاهی به چهار صدای شاخص بعد از انقلاب» که شجریان، ناظری، افتخاری و زنده­‌یاد بسطامی را دربرمی­‌گرفت که این یکی هم در کتاب صدای گویا گنجانده شد. در واقع جدای از علاقه و انگیزه‌‌های شخصی­‌ام چیزی که مرا بیشتر به تداوم این کار سوق می­‌داد تشویق‌های خوانندگان مطالبم بود که اهل سینما و موسیقی نیز جزوشان بودند.

شیرازی با اشاره به اینکه همیشه از مرده­‌پرستی بیزار بوده­‌ام. جدای از آنکه دیده­‌ایم در هیاهوهای معمول از این جنس که پیرامون سلبریتی­‌های درگذشته را می­‌گیرد و همه از جمله دوستان‌ دور و نزدیک به این گروه و حتی دشمنان آن عزیز از دست رفته، می­‌کوشند خود را بسیار دوستدار و صمیمی با آن فرد نشان دهند، چیزی که در این روال همیشه تا حد زیادی با غفلت قرین می­‌شود، حقیقت‌ها و واقعیات پیرامونی زندگی، شخصیت و آثار آن هنرمند درگذشته است.

وی افزود: بگذریم که من هنگام ویرایش صحبت‌ها و نوشتارهای دوستانم درباره رفتگان نیز از دیدن اغراق‌های دور از واقعیت و بزرگنمایی­‌ها دچار عذاب روحی می­‌شوم و کاری هم از دستم برنمی­‌آید، چراکه هیچ ویراستاری حق ندارد در بیان و کلام و نوشتار دیگران از نظر «محتوایی» و مضمونی دست ببرد؛ مگر در موارد نادر. از آن گذشته، ما آنقدر در زمینه غلیان احساسات غیرواقعی و دروغین در خصوص درگذشتگان «پیش»رفته­‌ایم و در واقع درجا زده­‌ایم که حالا سوگواری‌های این‌چنینی برای خودش صاحب عرف و سنت و ترجیع­‌بندهای مشخصی شده است.

شیرازی ادامه داد: زمانی که مادرم درگذشت دوستی قدیمی به مراسم تشییع جنازه و بعداً بزرگداشتش آمد که سال‌ها با همدیگر قهر بودیم. من ضمن احترام به آن دوست ته دلم گفتم حتماً باید مادرِ من می­‌مرد تا سراغی از من می‌گرفتی؟ نمی­‌شد مثلاً در عروسی خودم یا تولد فرزندم می­‌آمدی و احوالی از ما می­‌گرفتی؟ البته این آسیب بزرگ در موارد مشابه شامل خود من هم می­‌شود و نمی­‌خواهم یک تنه به قاضی بروم ولی درنظر بگیرید که شاید در اثر انباشت این آسیب‌ها بود که آقای یوسف اباذری در واکنش به مرگ مرتضی پاشایی و پیامدهایش آن حرفها را زد و برخی به اشتباه آن سخنرانی را توهین‌آمیز تلقی کردند.

از صفحه‌ درگذشتگان ایرانی ماهنامه‌ فیلم، کنار گذاشته شدم

این نویسنده و منتقد سینما در پاسخ به این سوال که قصد چاپ و انتشار یکجای نوشته­‌هایتان درباره هنرمندان زنده را ندارید، اظهار کرد: چرا. ضمن اینکه نوشته­‌های من درباره‌ درگذشتگان نیز محدود به همین افراد حاضر در کتاب نیست. قصد دارم این مسیر را چه به هنگام ضرورت‌هایی ناگزیر مانند فوت هنرمندان و چه در زمان پاسداشت زندگان ادامه دهم و البته نشر یکجای این نوشته­‌ها بستگی به شرایط و همت ناشران دارند. کاری که انتشارات ادریس از پس آن برآمد و من هم به سهم خودم قدردان مدیریت و کادر این مؤسسه انتشاراتی هستم.

وی همچنین در رابطه با کناره‌گیری از صفحه‌ درگذشتگان ایرانیِ ماهنامه‌ فیلم بیان کرد: واقعیت این است که من کناره نگرفتم، شاید به نوعی کنار گذاشته شدم. یعنی از ابتدای سال گذشته یکی از مسئولان مجله مدام به من سفارش درگذشتگان جدید سینمای ایران را می­‌داد و من به یکباره پس از چهار پنج ماه متوجه شدم که تمام نوشته­‌هایم‌ در این مدت کنار گذاشته ­شده­‌اند. بعد هم دیدم که اصلاً لوگوی این بخش، حذف شده است. البته شاید همانطور که شما صفحه را پرطرفدار می­‌دانید، دلیل حذف ناخواسته و بدون اطلاع من موفقیتم بوده باشد! (این را باید بگویم که من به تنهایی عامل موفقیت بخش درگذشتگان در آن سال‌ها نبودم و خیلی‌ها حتی از میان سینماگران در توفیق این بخش دخیل بودند). پارسال پس از راه‌اندازی برنامه‌ شب آواز ایرانی نیز وقتی موفقیت این برنامه به همگان و ازجمله حامی رسمی این برنامه ثابت شد، من مجبور به کناره‌گیری از برنامه ابداعی خودم شدم...!

از کتاب موسیقی فیلم ایرانی چه خبر؟

شیرازی همچنین با اشاره به کتاب «موسیقی فیلم ایرانی» گفت: بیراه نیست اگر بگویم که همیشه دوست داشتم موسیقی فیلم ایرانی نخستین کتابی باشد که از من روی پیشخوان کتابفروشی‌ها می­‌آید. دوبار هم کتاب تا مرز انتشار رفت که بار اول متأسفانه به دلیل بدهی‌های ناشری که با هم صحبت کرده و قرار و مدارها را گذاشته بودیم متوقف شد و بار دوم نیز به دلیل دیگری موفق به این کار نشدیم. از ابتدا هم استادم در رشته‌ نقد موسیقی فیلم یعنی تورج زاهدی عزیز مرا بسیار تشویق کرد و حتی مقدمه‌ای هم بر کتاب نوشت. اما از شما چه پنهان در گذر زمان، حالا صاحب کتاب دیگری با همان نام موسیقی فیلم ایرانی شده­‌ام و همچنان پیگیر چاپ و انتشار آن هستم.

وی ادامه داد: قصد دارم چند قطعه‌ آواز را ضبط و در فضای مجازی منتشر کنم. صحبت‌هایی هم با سردبیر یک برنامه رادیویی داشته­‌ام تا شکلی از آواز کارگاهی را به صورت صحبت‌های تخصصی توأم با اجرا و خوانندگی برای شنوندگان به پیش ببریم. البته همه اینها شرطش سلامت صدای من است و آلودگی هوا که مدت‌هاست به اندام‌های تنفسی خوانندگان آسیب وارد کرده است. چندی قبل هم دوستم هومن ظریف هشت سروده از فرخی یزدی را ارائه کرد و من در سرعت کوتاهی آن‌ها را به آواز و یکی دوتایشان را هم به قطعات ضربی تبدیل کردم که با رضایت کارگردان، به مرحله ضبط رسید و در فیلم مستند فرخی یزدی از آن‌ها استفاده شده است.

این نویسنده و منتقد در پایان سخنان خود با اشاره به کارهایی که در حوزه ی کتاب مشغول آن است، بیان کرد: کتابی درباره‌ی ایرج خواجه امیری در دست نگارش دارم.  نامش هم«صدای معیار»است ولی این کتاب خیلی کُند پیش می­رود. استاد متأسفانه مدتی است که بیمار است و هرچند اخبار امیدوارکننده­ای از وضعیت سلامتی ایشان به گوش می­رسد ولی بهتر است کمتر مزاحمشان شویم تا دوران نقاهت را به خوبی به پایان برسانند. به هر روی این کتاب از سوی من یک نوع ادای دین به استاد غیرمستقیمم در هنر آواز است که حتماً آن را به سرانجام خواهم رساند. قول هم می­دهم در کیفیت اثر ذره­ای کوتاه نیایم و در حد وسع و بضاعتم کتابی درخور نام بزرگ ایرج که صدایش صدای معیار نام گرفته عرضه کنم.

کد خبر : ۳۷۹۰۴۱