خبرگزاری کار ایران

پروفسور سمیعی در دورهمی چه گفت؟

در 19 سالگی عاشق شدم/ همه ستاره‌های جهان با من عکس یادگاری می‌گیرند

پروفسور مجید سمیعی در برنامه دورهمی گفت: من در 19 سالگی عاشق دخترعمویم شدم و این عشق به ازدواج منجر شد؛ ولی مساله عشق را تا این ثانیه که ما نشسته‌ایم هنوز کسی نتوانسته کشف کند. با تمام امکاناتی که از انظر فیزیولی داریم نمی‌توانید روشن کنید چرا دو نفر عاشق هم شدند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، پروفسور مجید سمیعی، جراح برجسته مغز و اعصاب مهمان شب گذشته (جمعه) برنامه دورهمی بود.

پروفسور مجید سمیعی در ابتدای این برنامه خطاب به مهران مدیری گفت: من آشنایی با شما نداشتم اما دوستان اصرار کردند با شما آشنا شوم؛ حالا هم چند ساعتی بیشتر ایران نیستم اما با خوشحالی قبول کردم که به این برنامه بیایم.

سمیعی در پاسخ به مهران مدیری که گفت «هرجا که خسته شدی می‌توانید گفتگو را قطع کنید» گفت: صحبت خستگی را با من مطرح کردن خیلی بعید است!

مهران مدیری درباره راه‌اندازی مرکزی در هانوفر آلمان و مرکز بزرگی در چین پرسید و گفت « بعضی‌ها اینجا بهشان برخورد که چرا ایران نه؟ و شما بزرگترین مرکز مغز و اعصاب جهان را در تهران کلید زدید» که این جراح مغز و اعصاب در پاسخ به سوال گفت: بیست سال پیش نقشه هانوف را کشیدیم؛ نمایشگاه بین‌المللی بزرگ دنیا را در هانوف داشتیم و من جزو هیات امنای آن تشکیلات بودم. به فکر افتادم که وقتی از تمام دنیا اینجا می‌آیند چرا از نظر ساختمانی چیز جدیدی نباشد؟ به این فکر افتادم که این مرکز شکل یک مغز را داشته باشد و مهندسان آرشیتکت این را طراحی کردند و در سال 2000 هم افتتاح شد.

سمیعی ادامه داد: بعد از ساخت آن، اولین کشوری که به‌صورت جدی با من درباره راه‌اندازی چنین مرکزی بحث کرد، چین بود. مسئولانش دو سالی با من بحث کردند و دیدم جدی هستند؛ من را به عنوان پرزیدنت علوم اعصاب چین انتخاب کردند که قبلا چنین کاری را برای یک خارجی انجام نداده بودند. خودم قرار شد رهبری کنم و جراحان آنجا را تعلیم دهم. که این مرکز در ماه اول نوامبر در پکن افتتاح می‌شود. بعد از آن بودند که آمدند و به من گفتند چرا ایران نه؟

پروفسور سمیعی با بیان اینکه «این صحت دارد که می‌خواهم به چند علت بهترین این مرکزها را در ایران بسازم» گفت: اولین دلیل این است که تجربه بسیار زیادی از هانوف و چین به دست آورده‌ام. از طرف دیگر، در جایی این پروژه می‌خواهد اجرا شود که خانه خودم است. من در همین تهران به دنیا آمدم و به مدرسه رفتم و حالا این امکان را پیدا کردم مرکزی بسازیم که شاید در سراسر دنیا برای همه فوق‌العاده باشد. خوشبختانه افرادی که به من رجوع کردند شرایطم را قبول کردند؛ گفتم می‌خواهم بنیاد تاسیس این مرکز را به ملت ایران تقدیم کنم.

پروفسور سمیعی که با تشویق حاضران همراه شده بود، ادامه داد: بنیادها متعلق به افراد نیستند؛ هیچ‌کس صاحبش نیست. با تغییر وزیر و مسئول کسی نمی‌تواند تشکیلات و بنیاد و فلسفه آن را عوض کند. از این لحاظ خیرین جمع شدند و شهرداری تهران نهایت محبت و همکاری را کرد و دولت هم نهایت همکاری را کردند. البته پول ساخت اینجا را مردم می‌دهند و برای همین هم این مرکز به مردم تعلق دارد. معمولا شهردارها با دولت‌ها رابطه خوبی ندارند اما در این پروژه همکاری بسیار خوبی بین این دو انجام گرفت.

این جراح مغز و اعصاب درباره ابعاد بین المللی این مرکز هم گفت: ساختمان یک قسمت کار است اما نیروی انسانی از آن ساختمان صدها برابر مهم‌تر است. در همان زمانی که نقشه را مشخص و شروع به ساختمان‌سازی کردیم تربیت منابع انسانی را هم آغاز کردیم. سری اول متخصصان را به آلمان فرستادیم و دو سال دوره پی اچ دی را بسیار موفقیت آمیز گذراندند. همچنین اساتید بزرگ علوم اعصاب را از آلمان و کشورهای دیگر تشویق کردم با ما همکاری کنند.

مهران مدیری از پروفسور سمیعی درباره وضعیت مغز و اعصاب مردم در ایران سوال کرد که پروفسور سمیعی در پاسخ با خنده گفت «باید از خودشان بپرسید» و ادامه داد: من یک چیز می‌بینیم که: فرد فرد ملت ایران با قلبشان من را دوست دارند. آن هم از مغز می‌آید نه قلب. قلب یک ماشین است، اما افراد و مغز ملت ما که یک فرهنگ بسیار بزرگی دارند. شماها خودتان گاهی نمی‌دانید از چه فرهنگی آمده‌اید. اگر بیشتر به گذشته‌ها توجه کنید و ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنید می بینید که ایران در سنوات خیلی پیش، مایه علم و دانش را برای دنیا به وجود آوردند و نمره یک در دنیا بوده اما اروپا و به خصوص امریکا ایران را با کشورهای دیگر قاطی می‌کنند توجه نمی‌کنند که این مردم تربیت و طرز انسانیت را از گذشته یاد گرفته‌اند.

سمیعی ادامه داد: نزدیک پنج میلیون دانشجو در ایران داریم که بالای 60 درصد آنها دختران ما هستند. من وقتی به دانشگاه‌های ایران دعوت می‌شوم لذت می‌برم وقتی می‌بینم اکثریت دانشجویان خانم‌ها هستند. البته این علت دارد چون خانم‌ها بازیگوش نیستند برعکس پسران! خودشان را بهتر برای کنکور آماده کرده و قبول می‌شوند.

او با بیان اینکه «فرهنگ ما برای علم و دانش از همه چیز بیشتر ازش قایل می‌شود.» گفت: من مهمانانی داشتم که وقتی با آنها بیرون می‌رفتم و علاقه‌مندانی را می‌دیدند که می‌خواستند با من عکس بگیرند تعجب می‌کردند که سمیعی ستاره سینما نیست که ایرانی‌ها دوست دارند با او عکس بگیرند؛ مهران مدیری نیست که خودش را در تلویزیون نشان دهد.

سمیعی ادامه داد: بعضی از ستاره‌هایی که همه دنیا می‌شناسند به من می‌گویند اجازه دهید با شما عکس بگیریم. افتخار می‌کنم به شما ملت ایران که چنین فرهنگی دارید که بچه‌ها را از طفولیت تشویق می‌کنید که علم یاد بگیر و برو دانشگاه. این در سراسر دنیا وجود ندارد. این حس را دارم که فرد فرد پدر مادرها به من علاقه‌مندند چون می‌خواهند بچه‌هایشان من را الگو بگیرند. روزانه صد ایمیل از ایران برای من می‌آید که در آن پرسیده‌اند ما چه کنیم بچه‌هایمان شبیه شما شوند و ما را نصیحت کنید.

مهران مدیری از پروفسور سمیعی پرسید «انسان با قلبش عاشق می‌شود یا مغزش؟» که سمیعی در پاسخ گفت: بد لغتی را به زبان آوردی! چون تمام شب می‌توانیم درباره عشق حرف بزنیم و این که عشق از قلب می‌آید یا از مغز؟

او ادامه داد: فلاسفه، مخصوصا یونانی‌ها فکر می‌کردند همه چیز از قلب است. هنوز با مغز آشنا نبودند؛ کم کم متوجه شدند که مغز، مرکز تفکر و مرکز خاطرات ماست. ولی مساله عشق را تا این ثانیه که ما نشسته‌ایم هنوز کسی نتوانسته کشف کند. با تمام امکاناتی که از نظر فیزیولوژی داریم نمی‌توانید روشن کنید چرا این دو نفر عاشق همدیگر می‌شوند چرا کسی عاشق این رشته یا چرا عاشق رنگ آبی می‌شود.

سمیعی با بیان اینکه «این چیزی است که از داخل و یک دفعه به وجود می‌آید و هنوز نتوانسته‌ایم آن را درک کنیم.» ادامه دارد: افراد می‌پرسند ما می‌خواهیم مثل شما شویم من می‌گویم تو عاشق جراحی شدی؟ می‌گویم برو دنبال چیزی که عاشقش شدی. وقتی عاشق شدی سلول‌های مغزی‌ات تراوشاتی دارند که اگر باید ده دفعه چیزی را بخوانی تا وارد شوی، در آن مساله یک دفعه وارد مغزت می‌شود و ثبت می‌شود و تمام. وقتی مردی عاشق زنی می‌شود تلفنش را یک بار بگوید دیگر لازم نیست یادداشتش کند اما شماره تلفن خودش را فراموش می‌کند. مساله عشق اگر پیش بیاید تمام شب می‌شود درباره‌اش حرف زد. البته این را بگیم که من عاشق جراحی مغز و اعصاب بودم و در یازده سالگی عاشق این رشته شدم.

سمیعی درباره عشق گفت: در 19 سالگی عاشق شدم؛ اما عاشق فرد غریبه نشدم. عاشق دخترعمویم شدم. این عشق به ازدواج منجر شد و الان دو فرزند (دختر و پسر) دارم. دخترم اقتصاد خوانده و پسرم مثل خودم جراح مغز و اعصاب است.

کد خبر : ۴۱۵۳۹۸