خبرگزاری کار ایران

روزگار سینمای جوان در گفت‌وگو با شادمهر راستین؛

فیلمسازان ایرانی برای کدام کشورها فیلم می‌سازند/ سایه تردید بر سر جوان ایرانی

راستین می‌گوید: کشورهایی که به این نتیجه رسیده‌اند که پرورش مهمتر از فروش ماده خام است؛ از فیلمسازان جوان ما بهره‌برداری می‌کنند و فیلمسازان ایرانی برای آن‌ها فیلم می‌سازند.

نسلی از فیلمسازان جوان که احتمالا در آینده‌ای نه چندان دور سکان سینمای حرفه‌ای ایران را به دست می‌گیرند؛ امروز نمی‌داند باید دنبال چه باشد؛ یک رابطه قوی و رانتی که بتواند خیالش را در بخش مالی راحت کند، یک قصه که از عناصر اولیه یک فیلمنامه مستند یا سینمایی برخوردار باشد، امکانات فنی و دیجیتال تا دغدغه ساخت را برطرف کند... این نسل باید بیاموزد که از همین امروز روی پای خود بایستد و منتظر پول‌های بادآورده نباشد. شادمهر راستین (فیلمنامه‌نویس) تا امروز چندین دوره جشنواره‌های فیلم کوتاه را داوری کرده و قطعا با وضعیت کمی و کیفی آن آشنایی دارد.

راستین می‌گوید: کار بچه‌های امروز خیلی سخت شده. قبل از انقلاب از فیلمسازان جوان صد در صد حمایت می‌کرد اما همان موقع هم محدودیت‌هایی داشتند چون یا باید به سمت سینمای تجاری می‌رفتند یا اگر قرار بود برای وزارت فرهنگ و هنر کار کنند با سوژه‌های محدودی سروکار داشتند.

بعد از انقلاب چطور؟

بعد از انقلاب حمایت‌ها بیشتر شد اما از آن طرف محدودیت‌ها هم بیشتر شد.الان هم که امکانات دیجیتال بیشتر شده اما دیگر حمایتی نمی‌شود. البته زیرساخت‌های سینمای ایران از بین رفته به نحوی که ما دیگر صنعت سینما نداریم بنابراین با تمام قدمت حدود هفتاد ساله سینما، جوانان امروز برای اولین بار به سینمای دیجیتال متوسل شده‌اند. تنها ژانری که آنها می‌توانند کار کنند یا مضامین اجتماعی و شهری‌ست یا ملودرام و یا تراژدی و کمدی. غیر از اینها هر کاری کنند؛ اولین است. فیلمساز نسل جدید دو انتخاب دارد یا سینمای هنری یا اگر به سینما و گیشه فکر می‌کند یا فیلم‌های اجتماعی. این نوع فضا در سینما شاید با لوکیشن جدید و بازیگران متفاوت یا برداشتن یکسری خط قرمزها کارایی داشته باشد اما در کل نمی‌توان منتظر پیشرفت چشمگیری بود.

به‌نظر این نسل بیشتر به فرم علاقمند است. شما دغدغه فرم و محتوا را در سینمای جوان چگونه می‌بینید؟

به خاطر محدودیت موضوع و نبود صنعت سینما مجبورند به امکانات دیجیتال و نیروی انسانی خود بسنده کنند. محدودیت امکانات در ایران باعث می‌شود ما محدودیت موضوع و ایده‌پردازی داشته باشیم. اگر سینما یک صنعت قوی بود فیلمساز جوان شاید می‌توانست از امکانات جلوه‌های ویژه و تروکاژ و... استفاده کند اما فقط می‌تواند تجربه‌ای در سوژه‌های ملودرام و هنری داشته باشد. بنابراین تنها راه فرار از این محدودیت مرحله ایده‌پردازی یا روایت است. پس طبیعی‌ست که روایت‌ها و ایده‌های عجیب غریبی ببینیم. صنعت سینما و چرخه سینمای امروز هیچ کمکی به این بچه‌ها نمی‌کند به جز بازیگران. بیشترین حمایت از جوانان را بازیگران ما انجام می‌دهند.

از نظر اندیشه تفاوت این بچه‌ها با نسل‌ گذشته در چیست؟

ایده اصلی که بچه‌های این دوره دارند؛ تردید است. قطعیت دهه هفتاد یا اعتراض دهه 40 را در نسل امروز نمی‌بینیم. این ایده‌ها بیشتر بازخورد فضای اینترنتی و شبکه‌های مجازی است برای همین در تمام آثار تردید در هویت انسانی شکل گرفته و موضوعات همگی سمت تردید در مبنای مسایل انسانی می‌روند.آن‌ها سعی می‌کنند قطعیت را نشان ندهند و تردید را سرلوحه کار خود قرار دهند. مناسبات اجتماعی و اخلاقی یا چندبعدی بودن مسایل و حقیقت‌ها؛ انگار دوباره دارند همه چیز را تعریف می‌کنند.

دیگر اینکه به جنبه زن شهری بیشتر دقت می‌کنند. آنها هویت یک زن را به عنوان یک انسان بیشتر     می‌بینند. از هویت تقدسی و جنسی دور شده و فرد را به شکل یک انسان می‌بینند و این مرهون حضور کارگردانان، عوامل و بازیگران زن در پروژه‌هاست.

آیا این امر ربطی به روانتر شدن مکالمات  بین مرد و زن در کل جامعه ندارد؟

بنظرم این راحتی در قدیم هم بوده مثلا مکالمات زمان قاجار را خیلی باید سانسور کنید. یک زمانی در سینما زن یا خانه‌دار بود یا کافه‌ای اما به مرور زن صاحب شغل شد و به شخصیت نزدیک شد. اینکه می‌بینید؛ زن‌ها دارای جایگاه شده‌اند و خود تصمیم می‌گیرند؛ پنجاه سال طول کشیده. این بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی بوده که زن‌ها در جامعه حضور پررنگی داشته باشند. بنابراین وقتی جامعه تحصیلکرده زن وارد سینما می‌شود نقش و جایگاه زن از صور مثالی به جایگاه حقیقی تبدیل می‌شود.

جشنواره‌های فیلم کوتاه تنها تریبون ارائه آثار این نسل از سینماست. آیا این تریبون برای دیده شدن آنها کافی‌ست؟

نه ولی وقتی تلویزیون اعتنایی به این فیلم‌ها ندارد؛ چاره‌ای نیست. درواقع تلویزیون فیلمساز جوان نمی‌خواهد بلکه همان فیلمساز 60 ،70سال پیش یا یک فیلمساز جوانی می‌خواهد که مانند همان موقع فکر کند. در نتیجه اینها جوان نیستند. نوآور نیستند. کسانی نیستند که اشتباه بکنند. جمله پولانسکی که می‌گوید من تا اشتباه می‌کنم؛ جوان هستم به همین امر اشاره دارد. ذاتا به خاطر محدودیت‌هایی که در تلویزیون ایران وجود دارد؛ این نسل نمی‌تواند فضایی برای دیدن آثارش داشته باشد.

پس تمام بروز بیرونی این نسل یا محافل خصوصی می‌شود یا سینما تک‌ها و درنهایت همین جشنواره‌ها. ازطرفی همین جوان‌ها به جشنواره‌ها اعتبار می‌دهند. چون فیلمسازان ایرانی نه تنها به جشنواره‌های خارجی بلکه به جشنواره‌های داخلی هم اعتبار می‌دهند. اگر ما بتوانیم انقلاب دیجیتال را شکل بدهیم؛ یعنی اگر بشود مردم با گوشی‌های تلفن همراه خود فیلم بسازند؛ مطمئن باشید آینده این نسل طلایی خواهد شد.

البته در این بین بعضی جشنواره‌ها نگاه کاسبکارانه دارند و به اسم جشنواره‌ مستقل از این نسل سوءاستفاده می‌کنند حتی در پرداخت جوایز هم بدحسابی می‌کنند.

خوشبختانه جشنواره‌های ایرانی خیلی رو حمایت می‌کنند اما جشنواره‌های خارجی پیچیدگی‌های زیادی در قوانین درونی خود پیاده می‌کنند. جشنواره‌های ایرانی که خارج از کشور برگزار می‌شود بیشتر به خاطر کمبود فضای نمایشی در ایران است. عدم رعایت دفترچه سیاست گذاری‌های خود وزارت ارشاد است که باعث سوءاستفاده‌های بعضی از جشنواره‌ها می‌شود.

شخصی فیلم تولید کرده و می‌خواهد دیده شود اما ذات جشنواره‌ها در تمامی کشورهای دنیا دیدن فیلم‌های غیرهالیوودی است. دلیل حمایت خود آمریکایی‌ها از جشنواره‌ای مثل جشنواره مقاومت نیز پرداخت به فیلم‌های غیرهالیوودی است. جشنواره دولتی به این شکل خیلی در دنیا کم است که بیشتر در کشو‌رهای ایدیولوژیک رواج دارند. جشنواره سایتی است که بخش خصوصی در کنار اکران فیلم‌های غیرهالیوودی می‌خواهد درآمدی را بدست آورد که بسیار هم ناچیز است اما بعد رسانه‌ای جشنواره‌ها بسیار قوی‌ست چون هنری است. اما چون آگاهی پایین است در فهم جشنواره‌ها دچار سوءتفاهم می‌شویم. باید کارگروهی تشکیل شود و فقط به مدیران یاد بدهد که سینما چیست؟

بنظرتان در مرحله داوری عدالت برای این بچه‌ها رعایت می‌شود یا کفه سنگین ترازو به سمت سلیقه است؟

داوری جشنواره روی سلیقه می‌گردد. در بحث داوری هنری هیچ عدالتی وجود ندارد. معمولا در هر جشنواره 5 داور انتخاب می‌شوند و امیدوارند که کمترین سلیقه تبعیضی و بیشترین سلیقه هنری در داوری‌ها لحاظ شود. عدالت در عرصه هنر وجود خارجی ندارد. مفهوم عدالت به معنای عام آن عدالت در مباحث اقتصادی و اجتماعی است. اصولا هنر را یا دوست دارید یا نه. اگر به فیلمی هیچ جایزه‌ای تعلق نگیرد اما مردم آن را دوست داشته باشند؛ آیا فیلم بدی است؟ نه. همه جشنواره‌ها جایزه‌هایشان را بدهند به یک فیلم، اما مردم آن را نبینند؛ آیا فیلم خوبی است؟ نه. هنر با عدالت هیچ قرابتی ندارد.

در فیلم‌های این نسل آیا خودشناسی هم دیده می‌شود یا بیشتر بر پایه هیجانات لحظه‌ای شکل می‌گیرند؟

ترکیب هر دو. شادابی سینمای جوان از همین جاست. جذابیت سینما به همین است. اگرسینمایی خیلی معقول و فکر شده باشد که دیگر سینمای جوان نیست.

برخورد شرکت‌های سینمایی و سایت‌های اجاره تجهیزات با این جوانان چگونه است؟

یک آدم باهوشی که در عرصه تجارت فعالیت می‌کند از این همه انرژی که جوان‌ها دارند؛ می‌تواند بهره‌برداری اقتصادی دوطرفه کند. بیشتر مدیران دولتی ما از این شم بری هستند و ترجیح می‌دهند از بودجه بگیرند و کار تولید کنند. شرکت‌هایی هستند که از این انرژی و توان بهره‌برداری مناسب می‌کنند و به خوبی می‌توانند هم به جوانان سرویس بدهند و هم برای خودشان اعتبار و درآمد کسب کنند.

این امر باعث به وجود آمدن احترام به جوانان می‌شود و با قرار دادن اختیار انتخاب موضوع به جوانان می‌توان شاهد رشد پرمنفعت و معتبری بود. درست برعکس مدیران دولتی ما که می‌خواهند به جوان آموزش بدهند. این احترام باعث می‌شود سینمای جوان تماشاچی خودش را هم داشته باشد. این جوانان باید با احترام در چرخه آینده‌نگری قرار بگیرند که البته نیازمند آموزش و سرمایه‌گذاری است. اما عجله‌ای که در همه بخش‌های کشور ما وجود دارد؛ باعث کمرنگ شدن این فرآیند‌ها می‌شود. همه می‌خواهند میوه آماده را بفروشند. کسی حوصله پرورش ندارد بنابراین کشورهایی که به این نتیجه   رسیده‌اند که پرورش مهمتر از فروش ماده خام است؛ از این فیلمسازان بهره‌برداری می‌کنند و فیلمسازان ایرانی برای آن‌ها فیلم می‌سازند.

کد خبر : ۴۱۸۰۶۵