در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
حضور پر دردِ یک هنرمند در آثارش/تجسم عینی ام اس
بهرام داوری میگوید: اگر از لحاظ روانشناختی به آثار سحر داوری نگاه کنیم او بیشتر مشکلات خودش را مطرح کرده است. تمرکز بیشتر او بر «پا» بوده است چراکه خود پاهایش را از دست داده است. همچنین مفهومِ «حرکت» چرا که دیگر قدرت حرکت ندارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، اوایل اسفندماه سال جاری آثاری از سحر داوری (نقاش و مترجم) پس از 12 سال دوباره در معرض دید عموم گرفت. اولین بار در سال 1374، منصوره حسینی چند اثر از او را انتخاب و با اصرار از نقاش اجازه نمایش آنها را در گالریِ خود گرفت. سحر داوری البته خود غایب بزرگ این نمایشگاه بود؛ چراکه به دلیل بیماری اِم اِس قادر به حرکت نیست و تابلوهای خود را که بر دیوار گالری میخکوب شدهاند را ندید. به گفته داوری دلیل این تأخیر عدم میل به فروش آثارش بوده است اما سرانجام، اینبار به اصرار پدر، آثار او به نمایش درآمده است؛ اما نه همهی تابلوهای او که به بیش از سیصد اثر میرسد. در نمایشگاه «برگهای پاییزی» 60 تابلوی او در گالری جرجانی روی دیوار رفت.
سحر داوری متولد 1356 در تهران است. او در یک خانوادهی اهل هنر و ادبیات متولد شده است. پدر او بهرام داوری طراح، تصویرگر و گرافیستِ شناخته شدهای است و مادر بتول عزیزپور، شاعر. اما او شخصیت هنریِ مستقل خود را حفظ کرده و هیچگاه مایل نبود که زیر سایه خانواده باشد. سحر داوری سال 1368 به پاریس میرود، نزدِ مادرش و بعد از چندماه باز به ایران برمیگردد اما پس از مدتی دوباره عازم فرانسه میشود. اینبار در مقطع دبیرستان در رشته تئاتر ثبتنام میکند. همزمان نیز در کلاسها و کارگاههای نقاشیی که شهرداری پاریس برپا میکرده است، شرکت میکند. بار دیگر به تهران میآید اما اواخر دههی هفتاد باز به فرانسه برمیگردد اما مجدداً با شدت گرفتن بیماریِ اماس که در نوجوانی به آن مبتلا شده بود، به ایران برمیگردد.
جلال سرفراز (شاعر)، درباره سبک کاری سحری داوری میگوید: چرخشهای منبتوار قلم در اجزای کارهای سحر، نشان از وسواس نقاش در توجه به برخی جزئیات، و کندوکاوهای پیوستهاش در تو به توی لابیرنتی بیآغاز و بیپایان، که خود او را درگیر کرده، و حالا منِ تماشاگر را درگیر میکند. تابلوها اگرچه فضایی ساکن را تصویر میکنند، اما به نظر میرسد که در حرکتند. جنبشی شگرف در فضایی ایستا، یا ایستادن در فضایی متحرک، میان امروز و دیروز، میان هست و نیست. میان گذشتهای دور و آیندهای مهآلود.
او با اشاره بر دورانی که هنرمند ساکنِ پاریس بوده، ادامه میدهد: «اغلب تابلوها منظرههایی ذهنی از شهری خاموش را به رخ میکشند، پر از در و دیوارها و اشکال هندسی. شکل ساختمانها، برجها و شیروانیها در تابلوها میتواند معماری قرون وسطایی پاریس را یادآور شود، که کودکی سحر را دربرگرفته است.
سرفراز بر حضورِ رگههایی از خطنقاشی در آثار این هنرمند تأکید میکند و میگوید: «سحر به زبان فرانسه مسلط است. در حاشیهی برخی از تابلوها به نوعی خطنگاری برمیخوریم. واژگانی نه چندان خوانا، که میتواند جملههای شاعرانهایی به زبان فرانسه باشد.» سکون و جنبش دو ویژگی برجستهای هستند که آثار داوری را تشکیل میدهند.
حمیرا نونهالی (بازیگر تئاتر و از نزدیکان هنرمند) دربارهی سحر داوری میگوید: سحر خیلی زود وارد کار حرفهای شد. در 16 سالگی به ترجمه آثار اوژن یونسکو پرداخت. او که در نوجوانی به ام اس مبتلا شده بود همزمان با شدت گرفتن بیماری به ایران بازگشت و دستش میلرزید و نمیتوانست درست بنویسد. متن کتاب را میخواند، ترجمه آن را میگفت و کسی آن را مینوشت. به این ترتیب مجموعه آثار یونسکو ترجمه و چاپ شد. دو بار هم ژاک و اربابش را از میلان کوندرا به فارسی برگرداند که هر دو بار هم گم شد. آثاری هم از یاسمینا رضا و آندری تروایا ترجمه کرد که چندتای آنها چاپ شده است. بعد از آن دیگر ترجمه نکرد. با زحمت زیاد نقاشی میکشید و با خطی کج و معوج از ناتوانی دستش شعرهایی به فرانسه مینوشت. او پنج سال است که با اندک توان جسمی روی تخت خوابیده، گاه حرف میزند و گاه سیگار میکشد.
بهرام داوری (پدر هنرمند و گرافیست) درباره سبک و ویژگی نقاشیهای او میگوید: سحر سبک به خصوصی ندارد، کارهایش کمی سورئالیستیاند و کمی کلاسیک؛ اما رگههای سورئالیستی بیشتر در کارهایش دیده میشود و اصلاً نمیشود گفت پیرو کدام سبک و مکتب است چراکه اصلاً کارهای سحر آکادمیک نیستند. اگر از لحاظ روانشناختی نگاه کنیم او بیشتر مشکلات خودش را مطرح کرده است. تمرکز بیشتر او بر «پا» بوده است چراکه خود پاهایش را از دست داده است. همچنین مفهومِ «حرکت» چرا که قدرت حرکت ندارد.
بهرام داوری با اشاره به وضعیت جسمانی سحر داوری ادامه میدهد: چند سال است که سحر دیگر قادر به حرکت نیست و اکثر مواقع من به او کمک میکنم. برای او تا به حال چندین پرستار استخدام کردهایم اما هربار با مشکلات عدیدهای مواجهه میشویم. شرکتهای ارائه دهنده خدمات و پرستار نیز همکاری و مساعدت لازم را ندارند. به عنوان مثال یکی از مشکلاتی که با این شرکتها تا به حال داشتهایم تعداد روزهای تعطیلی بوده است که پرستار را نمیفرستند اما هزینه آن را دریافت میکنند. برخی از روزهای تعطیل را میشود پذیرفت اما روزهای زیادی بیمورد تعطیل است یا تعطیل میشود که پرستار را نمیفرستند. در چند سال اخیر به دلیل هزینههای بسیار بالای درمان نیز ما قادر به پرداخت مبالغ زیادی در خصوص استخدام پرستار نیستیم و شرکتهای ارائهدهنده نیز مساعدت نمیکنند و از طرفی بیملاحظه نیز هستند. امیدوارم با پیگیریهای اهالی رسانه و مسئولین امر فرهنگی در کشور ما این مسئله برای ما تا حد امکان حل شود.