حجتالاسلام واعظی:
توزیع بیش از ۷۰ درصد از بودجه دفتر تبلیغات اسلامی از مسیر طرح قطبهای فکری فرهنگی
رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، رویکرد مساله محوری و نتایج اجرای طرح قطبهای فکری فرهنگی در این دفتر را تبیین کرد.
به گزارش ایلنا، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به عنوان نماد روشنفکری حوزه در افق چشمانداز بیست ساله نظام، تصویر آینده خود را با رویکردی فعال و پویا نسبت به چالشهای پیشرو و معطوف به توسعه دینمداری در جامعه که از ضرورتهای تمدنسازی اسلامی و لازمه تحقق چشمانداز بیست ساله نظام است، ترسیم کرده است به گونهای که مهمترین فراز اصلی آن «اصلیترین تامینکننده نیازهای معرفتی و انسانی (نرمافزاری) عرصه فرهنگ جهت توسعه و تعمیق دین مداری است»
با تصویب هیات امنای دفتر تبلیغات اسلامی، رویکرد مساله محوری در برنامههای این دفتر اتخاذ شد و با انجام مطالعات گسترده در حوزه فرهنگ و با عنایت به ظرفیتهای بالفعل و بالقوه مجموعه، مسائلی کلیدی بهعنوان محور برنامهها و اقدامات این دفتر انتخاب شد.
از اینرو به منظور بررسی ضرورت و روند حرکت به سمت مسالهمحوری و تحول سازمانی و همچنین نتایج حاصل از این حرکت و دستاوردهای تاسیس قطبهای فکری و فرهنگی با حجتالاسلام احمد واعظی رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم به گفت وگو نشستهایم که در ادامه از پیشرو میگذرانیم:
ضرورت حرکت به سمت مسئله محوری در نهادی مثل دفتر تبلیغات اسلامی از نظر هیأت امناء و جنابعالی چه بوده است؟
پاسخ به این پرسش برمیگردد به اینکه ما یک مروری بر تاریخچه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم داشته باشیم که به عنوان یک نهاد انقلابی که در اردیبهشت سال ۵۸ به پشتیبانی امام خمینی(ره) تأسیس شد و در این سالها فعالیتش معطوف به تبلیغ دین و نشر فرهنگ انقلاب در اقصی نقاط کشور و پشتیبانی از جبههها و اعزام مبلغ به جبههها و امثال ذلک شده است و به مرور با توجه به شرایطی که پیش میآمد این نهاد با توجه به وظایفی که تشخیص میداد بخشهایی را تأسیس میکرد و به تعبیر بنده دفتر تبلیغات اسلامی وظیفهگرا بود و حسب وظیفه و نیاز، اقدام به تأسیس بخشها و مراکز میکرد و به تدریج این وظیفهگرایی باعث شد که دفتر در مسیر کارکردگرایی اقتاده به این معنی که برای هر بخش و نهاد و یا مرکز تأسیس شده یک کارکردهایی را تعریف کند.
وقتی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مؤسسه امام رضا(ع) و شعب و نمایندگیهایی تأسیس میشود و مدرسه معصومیه به عنوان حوزه علمیه خواهران و بوستان کتاب و بخش فرهنگی هنری و دیگر مراکز اگر هر کدام از اینها کارکردهایی برایش تعریف میشود تا قبل از تأسیس قطبهای علمی و فرهنگی و مسأله محوری ما با رویکرد وظیفه گرایانه و کارکرد گرایانه در دفتر روبرو هستیم.
تشخیص ما این بود که الان وضعیت دفتر مانند جزایر پراکندهای بود که هر کدام رسالتها و وظایف و کارکردهای خود را دنبال میکنند در حالی که نیاز به تغییر آهنگ دیده میشد؛ آن تغییر این بود که از کارکردمحوری به سمت مسألهمحوری حرکت کنیم. یعنی در مرحله و گام اول تشخیص دهیم که در جامعه امروز ایران چه فهرستی از مسائل مهم و اساسی فرهنگی و علمی وجود دارد و در گام دوم ببینیم که مزیت نسبی دفتر در کجاست و چه بخش از این مسائل را دفتر تبلیغات اسلامی باید عهدهدار شود.
از اینرو در هیأت امنا به کمک مرکز برنامهریزی دفتر مطالعاتی انجام شد و مسائل کشور در حوزه فرهنگ و دین را احصاء کردیم و در میان این سلسله از مسائل، ده دوازده موضوع را انتخاب کردیم و به عنوان مسائلی که دفتر باید در جهت کمک به حل این مسائل تلاش کند در نظر گرفتیم.
این مسائل عبارتند از فرق انحرافی و باورهای انحرافی در جامعه، ضعف اخلاق فردی و اجتماعی، مسائلی که در رابطه با نظام سیاسی اسلامی وجود دارد، مسائل اجتماعی ایران اسلامی، بحث علوم انسانی اسلامی، بحث تقویت علوم اسلامی، بحث تحکیم نظام خانواده، بسط فرهنگ قرآنی و موارد دیگری فهرست شد و گفتیم که دفتر تبلیغات اسلامی باید به سمت کمک به حل این مسائل برود.
در مرحله بعد برای هر تعداد از مسائلی که به هم نزدیک بود یک قطب درست کردیم و برای هر مسأله یک میز تخصصی درست شد که در این میزها از افراد صاحبنظر از میان مدیران دفتر و از میان هیأت علمی و افراد صاحبنظر بیرون از سازمان دعوت کردیم و حول هر مسئله صاحب نظران حدود 6 ماه بحث و گفت وگو کردند و رفت و برگشت میان صفهای دفتر و این میزها فراهم آمد و یک بسته جامع اقدامات 5 ساله برای هر مسأله طراحی شد.
ضرورت این که به این سمت حرکت کنیم به خاطر بحث تجمیع قوای خودمان و به خدمت گرفتن صفهای متکثر برای اهداف مشخص بود؛ زیرا پیش از این که مسأله محوری اتفاق بیفتد هر صف و هر مرکز کارکردهای خودش را دنبال میکرد ولی الان این اتفاق افتاده است که بخشهای مختلف دفتر پراکنده نباشند و برای حل مسائل خاصی تجمیع شوند. مثلا وقتی میگوییم باید برای تحکیم نظام خانواده کار کنیم، مسأله آن میز شد بحث طلاق و این که ما کاری کنیم که طلاق در کشور کاهش پیدا کند؛ که این کار هم احتیاج به کار پژوهشی دارد و هم نیاز به کار آموزشی و کادرسازی دارد و باید مبلغانی آموزش ببینند و برای این منظور در بدنه جامعه کار کنند که در این جا پای معاونت فرهنگی و تبلیغی به میان میآید.
از طرف دیگر لازم است از ظرفیت هنر هم استفاده شود که در این جا پای مرکز فرهنگی و هنری به میان میآید و همچنین باید از ظرفیت فضای مجازی هم استفاده شود که پای اداره کل تبلیغ نوین به میان میآید؛ یک وقت میبینیم که برای یک مسأله بخشهایی که قبلا با هم کاری نداشتند الان با هم کار میکنند.
مثلا در رابطه با مبارزه با فرق انحرافی وقتی مسأله وهابیت و جریانهای تکفیری مطرح شد ما طراحی کردیم که 5 سال در این زمینه در کشور کار کنیم که هم کار پژوهشی و هم کار آموزشی و هم کار تبلیغی و هم کار هنری و هم کار در فضای مجازی باید صورت بگیرد یعنی در واقع مسأله محوری حلقه وصل شد که بخشهای مجزای دفتر که در گذشته جزایر پراکندهای با وظایف و کارکردهای خاص بودند الان حول یک مسئله با هم همکاری کنند.
روند حرکت به سمت تحول سازمانی دفتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
واژه تحول سازمانی با مسأله محوری فرق دارد. تحول سازمانی ابعاد و ارکان مختلفی دارد؛ مثلا برای تحول در سازمان باید بهرهوری را در آن سازمان افزایش دهیم که یک ضلعش چابکسازی است و باید سازمان خود را از حالت بسط ناروای تشکیلاتی و ساختاری و بدنه لش و کم تحرک و گسترده به سازمانی چابک تبدیل کند. ضلع دیگرِ تحول سازمانی بحث یادگیرنده بودن سازمانی است و ضلع دیگر هم بحث اصلاح فرایندها است؛ یکی از ابعاد تحول سازمانی این است که سازمان قوانین و فرایندهای خود را اصلاح کند که اگر بروکراسی گسترده در آن سازمان وجود دارد با اصلاح فرایندها آن بروکراسی تعدیل شود و جای خود را به فرایندهای مؤثر و سریع و دقیق بدهد؛ بنابراین برای تحولات سازمانی باید اتفاقات متعددی بیفتد ولی فکر ما این است که مقوله مسأله محورکردن سازمان گام بسیار بلندی به سمت تحول سازمانی است.
وقتی سازمانی مسأله محور شد یعنی زمینه یادگیرنده بودن سازمان را فراهم کرده ایم زیرا سازمان وقتی میخواهد یک مسئله را حل کند با محیط و فعالیتهای متنوع درگیر میشود و میتواند از محیط یاد بگیرد و با آزمون و خطا دانش سازمانی خود را بالا ببرد. وقتی سازمان را مسأله محور میکنید مجبور به اصلاح فرایندها میشوید؛ زیرا فرایند انجام امور بر اساس کارکردگرایی با مسألهمحوری فرق دارد و باید اصلاح فرایند کنیم و بخشهای زائد را حذف کنیم و بخشهایی را پر تحرک کنیم؛ به نظر من گرچه تحول سازمانی مقولهای فراتر از مسأله محوری است ولی مسأله محور کردن سازمان، دالانی است که تحول سازمانی را تسریع میکند و زمینههای تحول سازمانی را ایجاد میکند.
راهاندازی سامانه قطبهای فکری فرهنگی در دفتر به چه صورتی انجام گرفت؟ تدابیر شما به منظور کاهش آسیبها و یا مخالفتهای احتمالی چه بوده است؟
به طور کلی هر وقت در هر سازمانی که شما بخواهید ایده و طرحی نو را پیاده کنید طبعاَ سازمان خو گرفته به نظم موجود مقاومت میکند که اصطلاحا به آن change resistance یعنی مقاومت در مقابل تغییر میگویند که حتی در زندگی فردی افراد هم وجود دارد و چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی سازمانی، افراد وقتی به یک روش خو میکنند و وقتی ایده نو و طرحی نو ارائه میکنند، افراد مقاومت میکنند و در این صورت به ناچار باید اقناع سازمانی صورت بگیرد.
مسأله محوری یک ایده نخبگانی بود و در هیأت امنا پخت و پز شد و در زمانی که بنده تصمیم گرفتم این ایده را اجرایی کنم که در اوایل سال 93 بود. یک خلاقیتهایی را به خرج دادیم و ایده قطبها را مطرح کردیم و گفتیم که در قالب میزهای تخصصی اجرا شود؛ این طرح قطبها کاملاَ بدیع است و هیچ جا مسبوق به سابقه نیست و کاملا بومی و ابتکاری است و از درون خلاقیتهای محیطی دفتر تبلیغات اسلامی جوشیده است و با یک همفکری جمعی خاص غنا پیدا کرد تا وقتی که برای خودمان ابعاد این طرح جدید روشن شد و یک ذهنیت جمعی روشنی پیدا کردیم و به یک وفاقی رسیدیم و در مرحله بعد ما رؤسای قطبها را تعیین کردیم و آنها هم به این قصه ورود پیدا کردند و تدریجاَ کار را به جلو بردیم.
وقتی کار برای خودمان روشن شد باید مدیران را قانع میکردیم که این کار زمان برد و طبیعی بود که این کار زمان ببرد زیرا وقتی افرادی که با کارکردهای خاص خو گرفتهاند را شما بخواهید در فضای جدیدی بیاورید که کار کنند در مقابل این کار موضع میگیرند؛ به طور کلی فرایند اقناع سازمانی حدود 6 ماه طول کشید و مدیران ارشد را دو روز به وسف بردیم و جلسات فشردهای داشتیم و کم کم بدنه مدیریتی دفتر با این ایده آشنا شد و همراه شد و سعی کردیم کار را پیش ببریم و بحمدالله الان در مجموعه جا افتاده است و البته ممکن است نارساییها و ضعفهایی داشته باشد ولی به عقیده بنده که مجری این طرح هستم تا کنون نتیجهبخش بوده است.
یکی از هدفگذاریهای اصلی هیأت امنا در بحث قطبها این است که روزی برسد که هفتاد درصد برنامههایی که در دفتر اجرا میشود قطبی باشد و الان طبق آمار رسمی مرکز برنامهریزی ما از ۷۰ درصد عبور کردیم و بیش از ۷۰ درصد از بودجه دفتر از مسیر قطبها صورت میگیرد و الان هیچ برنامه جدیدی در دفتر اجرا نمیشود مگر این که از مسیر قطبها باشد؛ یعنی ما از برنامههای پراکنده به سمت برنامههای جهتدار حرکت کردیم و باید تلاش کنیم این برنامهها بتواند بیشتر اثربخش باشد.
اکنون بعد از گذشت چند سال از اجرای طرح قطبهای فکری و فرهنگی و استقرار این سامانه نتایج تحول را چگونه ارزیابی میکنید و چه نمرهای به خود و مجموعه میدهید؟
اگر بخواهم فهرستی از دستاوردهای این طرح بدهم اولینش پویش سازمانی و تحرک سازمانی و مقابله با روزمرگی است؛ تمام نهادهای انقلابی و سازمانها به شکل طبیعی در معرض رخوت، رکود و روزمرگی هستند و همیشه این طور است که سازمانهای انقلابی و نهادهایی که بر اساس اهداف ایدئولوژیک و اهداف انقلابی تأسیس میشوند اولش گرمی و حرارت و شور و نشاط است و آرام آرام این شور و نشاط کم میشود و روز مرگی و نخوت حاکم میشود؛ بنابراین بر عهده مدیران ارشد این نهادها است که روح تحرک و نشاط و پویش را در مجموعه بدمند و به نظر من کمترین کارکرد مسأله محوری و قطبهای فکری و فرهنگی در دفتر تبلیغات اسلامی این بود که به سمت حل مسائل جامعه بروند و فکر کنند و طرح بدهند و ایدهپردازی کنند؛ بنابراین ما هیأت علمی و مدیران ارشد و میانی و صفها را پای کار آوردیم که برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی از قبیل افزایش طلاق و فرق انحرافی و ضعف اخلاق فردی و اجتماعی تلاش کنند و این یک تحرک و پویش است و یکی از دستاوردهای مهم مسأله محوری در دفتر تبلیغات اسلامی محسوب میشود.
دستاورد دیگر توجه بیشتر به حوزه فرهنگ عمومی جامعه است؛ دفتر تبلیغات اسلامی در طول تاریخ تأسیس خود همیشه بین نخبه گرایی و عطف توجه به فرهنگ عمومی در نوسان بوده است؛ در یک برهههایی این دفتر بیشتر نخبهگرا شده یعنی در پژوهشها و آموزشها به سمت کارهای آکادمیک و مخاطبین نخبه رفته است. به نظر من این مسأله محوری کمک کرد که کفه فرهنگ عمومی و کار دفتر برای فرهنگ عمومی به کفه نخبه گرایی و کار برای مخاطبین نخبه و خاص بچربد. نه این که ما فتیله نخبه گرایی را در دفتر خاموش کنیم بلکه آهنگ رشد نخبه گرایی را کند کردیم زیرا باز هم دفتر تبلیغات اسلامی محصولات زیادی را برای فضای نخبگانی تولید می کند ولی با مسأله محوری به سمت حوزه فرهنگ عمومی جهت دارتر شد و این که ما بیشتر به آسیب های اجتماعی و مسائلی که بدنه فرهنگی جامعه با آن درگیر است توجه کنیم،
دستاورد دیگر مسأله محوری که خیلیها از آن غفلت میکنند کادرسازی و تقویت بعد راهبردی مدیران است؛ در فضای وظیفهگرایی و کارکردگرایی مدیر عطف توجه میکند به وظایفی که بر عهدهاش هست و آن کار را انجام میدهد ولی ما کاری کردیم که مدیران میانه به فضای تفکر راهبردی بیایند و در فضای طراحی جهت کمک به حل مسائل راهبردی کشور کمک کنند و این باعث میشود که به مرور و ممارست بین اینها خود به خود بر اساس یادگیرنده بودن سازمانی ما کادر سازی میکنیم و الان من به جرأت میگویم که من خودم رشد را در مدیران خودم ملموس میبینم که وقتی اینها در جلساتی بیرون از مجموعه شرکت میکنند به لحاظ تجربهای و دید راهبردی نسبت به گذشته تقویت شدهاند و این نتیجه طبیعی است.
یک دستاورد دیگر حذف و توقف کارهای کم اثر در مجموعه است؛ ما برای این که فعالیتهای دفتر را به سمت برنامه های قطب ها و میزهای تخصصی و برنامه های مسأله محور سوق دهیم، مجبور بودیم که در برنامههای جاری خودمان تجدید نظر کنیم و دستور دادیم به تمام مراکز خودمان که کارهای خود را اولویت یک و دو کنند؛ مثلا اگر مجموعه ای 6 نشریه در یک برهه بیرون می داد الان که نشریات مخاطب ندارند بخشی از این نشریات را حذف کردیم و با توجه به این که جامعه و ذائقه و نیازهای آن تغییر کرده، چرا باید راهی را که در یک برهه خوب بوده و الان کارآیی ندارد الی الابد ادامه دهیم.
مثلا ما در دانشگاه باقرالعلوم(ع) گروه معارف را تعطیل کردیم زیرا در سال ۸۴ که به این نتیجه رسیدیم که دانشگاه باقرالعلوم(ع) دانشجوی معارف تربیت کند به درخواست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها قرار بود که کمک کند که این نیاز در کشور تأمین شود ولی بعدها نهاد رهبری در دانشگاه ها، دانشگاه معارف را تاسیس کرد و دانشگاه تهران هم دانشکده معارف درست کرد و ما دیدیم که نیاز نیست و این کار را متوقف کردیم و برخی از نشریات را تعطیل کردیم و این هم یکی از فعالیت های خوب قطب ها بود که پالایش کرد و برخی از برنامه های کم اثر را کنار گذاشت و فعالیت های مجموعه را جهت حل مسائل مطرح شده در قطب های دفتر تبلیغات اسلامی جهتدار کرد.
نظر مقام معظم رهبری در خصوص تاسیس قطبهای فکری فرهنگی چه بوده است؟
از همان اول که بنده این طرح را دنبال کردم، متنی نوشتم و این طرح را توضیح دادم و در دفتر حضرت آقا، خدمت حجت الاسلام حجازی تحویل دادم و وقتی ایشان طرح را خواندند همان جا گفتند «تحول یعنی این؛ اگر بتوانید اجرایش کنید».
طرحهای این چنینی 5 درصد مربوط به نوشتن و طراحی طرح است و 95 درصد اجرایی کردن طرح ملاک است و ما خیلی پایمردی کردیم تا این طرح را اجرایی کردیم و یکی از دلایلی که من محکم پای اجرای این طرح ایستادم تأییدی بود که مقام معظم رهبری «مد ظله العالی» داشتند و در یکی از جلساتی که خدمت ایشان رسیدم در بین گزارشی که مربوط به دفتر می دادم به این فراز رسیدم که ما طرح تحولی هم در دفتر کلید زده ایم که ایشان نگذاشتند جمله من تمام شود و فرمودند که «من خوانده ام و مطلع هستم و خیلی طرح خوبی است و چرا برخی با تو مخالفت می کنند؟». یعنی ایشان از جزئیات هم مطلع بودند و وقتی من دیدم که خود حضرت آقا پشتیبانی می کنند من با انرژی بیشتری این کار را دنبال کردم؛ یعنی وقتی خواستِ هیأت امنا بود به لحاظ شرعی و قانونی محکم شدیم و حمایت حضرت آقا سبب شد که با انرژی بهتر و بیشتری کار را جلو ببریم.
در پایان اگر نکتهای هست بفرمایید.
امیدواریم که این تجربه که تا حد نسبی تجربه موفقی بوده است چون هیچ وقت انسان نباید کار خود را کامل بداند همیشه احساس رضامندی از روند کار آغاز کم تحرکی و نخوت و رکود است ما همانگونه که در عرصه اخلاق و تدین باید مطالبه گر نسبت به خود باشیم و نباید حالت غرور و حالت از خود راضی بودن را داشته باشیم از خود راضی بودن در فضای سازمانی هم امر ناپسندی است؛ بنابراین همیشه باید احساس عقبماندگی کنیم و نسبت به وظایف خود احساس قصور کنیم ولی اگر بخواهیم منصفانه به این مسأله نگاه کنیم من به بحث مسألهمحوری در دفتر تبلیغات نمره مثبتی میدهم زیرا این حرکت، حرکتی رو به جلو است و داریم ضعفهایش را میگیریم و امیدواریم تجربهای موفق و الگویی برای دیگر نهادهای علمی و فرهنگی شود تا از این تجربه بهرهمند شوند.