خبرگزاری کار ایران

مشکل روحی پیدا کردم؛

کفشگری: 12 سال با نوروزی بودم/ برانکو اجازه بدهد فردا پیش هادی برمی‌گردم

asdasd
کد خبر : ۳۱۱۴۶۵

هافبک دفاعی تیم فوتبال پرسپولیس گفت: تا چند روز دیگر با تیم تمرین می‌کنم اما مشکل من روحی است. برانکو اجازه بدهد، فردا پیش هادی برمی‌گردم.

به گزارش ایلنا، مهرداد کفشگری درباره آخرین وضعیت مصدومیت خود با بیان مطلب فوق اظهار کرد: از نظر آسیب‌دیدگی نسبت به روزهای گذشته شرایط بهتری دارم. دویدن را شروع کرده‌ام. سه، چهار روز دیگر می‌توانم با تیم تمرین کنم. الان مشکل اصلی من مسائل روحی است که به خاطر درگذشت هادی دارم.

وی افزود: ما ۱۲ سال با هم بودیم. شروع فوتبال هر دوی ما در پرسپولیس قائمشهر بود. آنجا با هم آشنا شدیم و این دوستی ادامه پیدا کرد. هادی از آنجا به پاساگاد رفت. من هم به داماش رفتم. بعد از آن، هادی به داماش آمد و آنجا سه سال کنار هم بودیم. دوستی من و او برای امروز و دیروز نبود. پس از آن دوران، هادی به پرسپولیس آمدم و من هم به راه آهن رفتم تا اینکه دوباره در پرسپولیس به هم رسیدیم. الان، حال من، حال آدمی است که یک تکه از وجودش، یک بخش مهمی از زندگیش را گم کرده است.

مهرداد درباره اینکه آیا با توجه به برنامه تمرینات می‌خواهد در مراسم روز هفت شرکت کند یا نه، ادامه داد: هر کاری بخواهم انجام بدهم با هماهنگی ایوانکوویچ و باشگاه خواهد بود. فردا برنامه تمرینی داریم و اگر برانکو بخواهد می‌مانم. قصد دارم در تمرین نوبت بعدازظهر با او صحبت کنم. البته اگر بمانم فقط جسم من اینجا خواهد بود و فکر و ذهنم آن جا است، برانکو هم خودش متوجه این مسئله شده‌ است.

هافبک دفاعی پرسپولیس درباره اینکه بالاخره باید با این مصیبت کنار بیاید و همراه دیگر بازیکنان به خاطر قولی که به روح کاپیتان تیم‌شان داده‌اند خودشان را جمع و جور کرده و خواسته‌اش را عملی کنند، خاطرنشان کرد: مطمئن باشید از جانم مایه می‌گذارم اما الان دست خودم نیست. دیشب به قدری حواسم پرت بود که یادم رفت ماشین را به پارکینگ ببرم. حتی شیشه ماشین را هم بالا نداده بودم. توی حال خودم نبودم. صبح که سراغ ماشین رفتم تا سر تمرین بیایم، دیدم آقای دزد محترم هر چه داشتم و نداشتم و مدارک را برده است. الان هم به کلانتری بهار شمالی آمده‌ام تا پیگیر کارم بشوم.

کفشگری در پایان به سایت باشگاه پرسپولیس گفت: چند روز پیش هم وقتی شمال بودم، گفتم به سالن وزنه بروم تا خیلی از تمرین عقب نمانم. وقتی برگشتم دیدم ماشین را روشن گذاشته و رفته‌ام. شانس آوردم دزد ماشین را نبرده بود. این اتفاق برای من شوک خیلی بدی بود. بعد از این همه سال خاطره، آن هم با اخلاقی که هادی داشت، ناگهان آنطور خبر درگذشت او را شنیدم. شوک خیلی بدی بود و می‌توانم بگویم بدترین روز زندگی من رقم خورد.

نرم افزار موبایل ایلنا
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز