یادداشتی از افشین حبیب زاده:
نگاهی گذرا به جنبش کارگری در ایران/ قسمت پنجم: پس از کودتا
«افشین حبیبزاده» عضو شورای مرکزی حزب اسلامی کار و از علیالبدل نخست چهارمین شورای اسلامی شهر تهران در ادامه سلسله یادداشت «نگاهی گذرا به جنبش کارگری در ایران» به وضعیت جنبش کارگری ایران در سالهای بعد از کودتای سال ۳۲ میپردازد.
ایلنا، «افشین حبیبزاده» عضو شورای مرکزی حزب اسلامی کار و از علیالبدل نخست چهارمین شورای اسلامی شهر تهران در ادامه سلسله یادداشت «نگاهی گذرا به جنبش کارگری در ایران» به وضعیت جنبش کارگری ایران در سالهای بعد از کودتای سال ۳۲ میپردازد.
متن کامل قسمت پنجم این یادداشت که انتشار آن از مدتی قبل در بخشکارگری خبرگزاری کار ایران آغاز شده با عنوان «جنبش کارگری پس ازکودتای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲» به شرح ذیل است.
در نهایت در مرداد ۱۳۳۲ شاه فرمان عزل دکتر مصدّق را از مقام نخست وزیریصادر کرد. در پیکودتای۲۸ مرداد استبداد مطلق در کشور حاکم شد و فعالیتهایسندیکاییمستقل کاهش یافت. در این هنگام جریانهایکاذب کارگریو سندیکاییبه دلایل سیاسیاز طرف حکومتایجاد و هدایت میشدند که در سرنوشت سندیکاهایدیگر تأثیر میگذاشتند و همچنین سبب از دست دادن وجهــه مردمیسندیکاها میگردیدند.
پس از کودتای۱۳۳۲ تا سال ۱۳۳۶ نوع نگاه به موضوعات کارگریاز سویدولت بیشتر امنیتیبود و لذا نتیجه چنین نگرشیاین بود که پس از سال ۱۳۳۶ دیگر هیچ اتحادیه یا تشکل مستقلیوجود نداشت تا ازکارگران حراست نماید و اتحادیههاییکه پس ازاین سالها تا سال ۱۳۵۷ فعالیت مینمودند به نوعیوابسته به دولت بودند.
دولت سپهبد زاهدیبه مسائل کارگریبیشتر از دیدگاه امنیت داخلیمینگریست. فضایارباب و رعیتیحاکم در روستاها در کارخانههایجدید حاکم بود. یکیاز مقامات سفارت آمریکا در آن سالها درتوصیف وضع طبقه کارگر درایران مدعیشده بود که طبقه کارگر و اتحادیههایکارگریدرایران اسیر روحیه تقدیر گراییاسلامی هستند. در فروردین ۱۳۳۳ ، ۳۵تن از اعضایشورایمتحده مرکزیدستگیر شدند و بدین سان فعالیت اتحادیههایمستقل و آزاد به پایان رسید. به هر حال در این سالها مبارزه با جنبش کارگریبخشیاز سیاست هیئت حاکمه بود و دولت در اندیشهایجاد اتحادیههایکارگریغیر سیاسیو وابسته به خود برآمد و نمایندگان کارگران در شوراهایکارگاه را به جهت لزوم تأئید صلاحیت سیاسیاز سویشهربانیدر کنترل کارفرمایان قرار داد. در دوران حسین عــلا نیـز تحــرک چشمگیریاز جانب کارگران دیده نشد.
اعتصاباتیکه بین سالهای۱۳۳۲ تا ۱۳۳۶ رخ داد خود از جمله دلایلیبود که شاه را در تشکیل اتحادیههایوابسته به دولت تشویق نماید. او تصمیم گرفت با تأسیس حزب مخالفین وفادار یا حزب مردماین حزب را مأمور تشکیل اتحادیهها نماید. اتحادیههاییبا ویژگیهایمرتبط با سیاستهایدولت، شاه معتقد بود اتحادیههایکارگریتنها باید به مسائل صنفیبپردازند و در موضوعات سیاسیدخالتینداشته باشند.
در سال ۱۳۳۶ چندین اعتصاب خود جوش در صنایع نفت، نساجیو معدن رخ داد و دربار را بر آن داشت پس از تشکیل دو حزب (ملیّون و مردم) حزب مخالفین وفادار یعنیحزب مردم را مأمور تشکیل اتحادیهها نماید. هرچند حزب ملیّون بااین سیاست آنان مخالف بودند و در این زمینه کارشکنیمینمودند. از نظر دربار اتحادیههایکارگریصرفاً باید به مسائل صنفیمیپرداختند و مستقل از احزاب سیاسیمیبودند تا بتوانند وحدت داخلیخود را حفظ کنند. سفارت آمریکا درایران نیز به دلیل علاقه به ثبات سیاسیکشور «اداره توسعه امور کارگری» را که در سال ۱۳۳۲ تشکیل شده بود مأمور ساماندهیو آموزش اتحادیههایکارگریو همکاریبا وزارت کار در این خصوص نمود. آمریکا اعتقاد به جنبش کارگرینیرومند و سازمان یافته در قالب اتحادیه درایران داشت.
در همین راستا مواردینیز در قانون کار سال ۱۳۳۷ در نظر گرفته شد که براساس آن اتحادیهها میباید کاملاً قبل و بعد از تأسیس با وزارت کار و سیاستهایآن هماهنگ میبودند و لذا بنیان تشکیل اتحادیههایکارگریدولتیپایه گذاریشد.
به موجب قانون کار ۱۳۳۸ هیچ اتحادیهای تا از وزارت کار تقاضایثبت نکرده بود و اساسنامه و مقامات آن مورد تأئید قرار نگرفته بودند قانونیبه شمار نمیآمد. قانون مزبور به شرح جزئیاتیاز قبیل اساسنامه باید حاویچه نکاتیباشد پرداخته بود و در ضمن اعضایبنیانگذار میبایست از نظر امنیتیقابل قبول میبودند واین قانون تأسیس چنین جمعیتهاییرا بینهایت دشوار میکرد. از آنجا که پس از سال ۱۳۳۲ دیگر طرح موضوعات سیاسیامکان نداشت خواستههایکارگران به مسائل اقتصادیو به ویژه دستمزد محدود شده بود و نیز به علت نبود اتحادیههایمستقل و غیر سیاسیکارگران نمیتوانستند خواستههایواقعیخود را مطرح کنند.
یکیاز ناظران آمریکایی، اتحادیههایکارگریرا که پس از سال ۱۳۳۲ تشکیل شد چنین توصیف کرد: ناتوان، بیاثر، غالباً در استیلایمدیریت، با رهبرانی که به قدرت سیاسیخویش بیشتر علاقمند بودند تا بهبود وضع زندگیکارگران.
پس از آموزگار، شریف امامیدر سال ۱۳۳۹ نخست وزیر شد و آئین نامههایاجراییقانون کار جدید را درخصوص تشکیل و ثبت سندیکاها به تصویب رساند و ظرف شش ماه ۵۰ سندیکا در تهران و هفت سندیکا در اصفهان به ثبت رسید.
در سال ۱۳۴۰ به جهت ناتوانیشریف امامیدرایجاد آرامش سیاسیدر تهران پس از اعتصاب معلمان و تجمع آنان در برابر مجلس و کشته شدن یک تن از آنان استعفا داد و دکتر علیامینیجایگزین او شد که اقدام به انحلال مجلس نمود.
در ۲۸تیر ۱۳۴۱ نیز دکتر امینیاستعفا نمود و شاه اسدالله اعلم را به نخست وزیریبرگزید. امّااین جابجاییهیچ تأثیریدر وضعیت تشکیلات کارگرینداشت.