یادداشتی از افشین حبیب زاده:
نگاهی گذرا به جنبش کارگری درایران/ قسمت هشتم: مشارکت سیاسی کارگران قبل از انقلاب اسلامی
«افشین حبیبزاده» عضو شورای مرکزی حزب اسلامی کار و علیالبدل نخست چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران در هشتمین و واپسین قسمت از سلسله یادداشت «نگاهی گذرا به جنبش کارگری درایران» به مشارکت سیاسی کارگران قبل از انقلاب اسلامی میپردازد.
ایلنا، «افشین حبیبزاده» عضو شورای مرکزی حزب اسلامی کار و علیالبدل نخست چهارمین دوره شورای اسلامی شهر تهران در هشتمین و واپسین قسمت از سلسله یادداشت «نگاهی گذرا به جنبش کارگری درایران» به مشارکت سیاسی کارگران قبل از انقلاب اسلامی میپردازد.
انتشار این مجموعه یادداشت که به وضعیت تحولات جامعه کارگری در فاصله دو رخداد انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران اشاره دارد از مدتی پیش در بخش کارگری خبرگزاری کار ایران آغاز شده بود، مشروح کامل قسمت آخر این یادداشت که عنوان «مشارکت سیاسی کارگران قبل از انقلاب اسلامی» را برخود دارد، به شرح ذیل است.
مشارکت کارگران در زندگی سیاسی در طول سالهای پس از آغاز جنبش مشروطیت تا انقلاب اسلامی دستخوش فراز و نشیبهای گستردهای بودهاست و معمولاً هرگاه استیلا و سلطه حکومت بر تشکلات کارگری کاهش یافته و یا به نوعی فضای سیاسی باز بوجود آمده است، طبقه کارگر توانسته است جهت دستیابی بر مطالبات صنفی خود پا در عرصه سیاست گذارد و از طریق روشهای مختلف و مطابق با شرایط آن روزگاران بر قدرت تأثیر گذاشته و یا خود بخشهایی از قدرت سیاسی را در دست گیرد. امّا همانطور که عنوان گردید در مقاطع بسیار کوتاهی از تاریخ جنبش کارگریایران قبل از انقلاب اسلامی این شرایط مهیا شدهاست و عمدتاً حکومتیان با روشهای خاص خود مانع از فعالیت سیاسی کارگران شده اند. حتّی در اواخر دوران حکومت پهلوی دوّم بیانات او حاکی ازاین است که طبقه کارگر نباید در امور سیاسی دخالت نماید. هرچند تأمین خواستههای صنفیاین طبقه و رفاه آنان را برخود وظیفهای اساسی میداند. چنین تفکری میتواند ناشی ازاین طرز تلقّی باشد که مشارکت سیاسی کارگران با هدف تأمین نیازهای اساسی زندگی چون بهداشت و درمان، تغذیه مناسب، مسکن، تأمین اجتماعی و مواردی ازاین دست صورت میگیرد و اگر دولتها بتواننداین نیازها را برآورده نمایند دیگر نیازی به دخالت و مشارکت کارگران در امور سیاسی نمیباشد. اگراین فرضیه درست باشد از آنجایی که عموماً حکومتها برای پایداری خود میبایست به تأمین نیازهای اقشار جامعه اقدام نمایند و رشد و آبادانی مؤلفهای اساسی در برنامههای آنان میباشد. در نتیجه اساساً همه مردم را میبایست از مشارکت در امور سیاسی منع نمود. ولی میبینیم که نیازهای طبقات و اقشار مختلف جامعه در نیازهای صرفاً مادی خلاصه نمیگردد. هرچند که تعداد کثیری از دولتها حتّی در رفع آن نیز قاصر میباشند.
در بررسی علل حضور طبقه کارگر در فرآیند انقلاب اسلامی به مجموعهای از دلایل مادی، معنوی،ایدئولوژیک، اجتماعی و سیاسی بر میخوریم که همهاین عوامل در مشارکت کارگران نقش اساسی داشته اند واین خود دلیل قابل توجّهی بر عدم جامعیت طرز تلقّی فوق الذّکر در ممانعت از مشارکت کارگران در زندگی سیاسی است. امّا بااین همه مداخله تشکلهای کارگری در امور سیاسی سالهاست که موضوعی تأمل برانگیز در حوزه سیاسی میباشد. به گونهای کهاین امر به عنوان یک موضوع مهم سالها از سوی سازمانهای بین المللی از جمله سازمان بین المللی کار (ILO) مورد بررسی و در سال 1952 در سی و پنجمین اجلاساین سازمان بطور اختصاصی مورد بحث قرار گرفت. و در پایان نیز قطعنامهای را به تصویب رساند که به موجب آن روابط و فعالیتهای سیاسی و کارگری نباید آنچنان باشد که از یک سو به فعالیتهای تشکیلاتی کارگران لطمهای وارد سازد و از سوی دیگر بهانه به دست دولتها بدهد تا از ادامه فعالیت سیاسی آنان جلوگیری نمایند. در واقع میتوان چنین استنباط نمود که فعالیت سیاسی تشکلات کارگری بلامانع است. امّا باید بگونهای رفتارها و فعالیتهای سیاسی خود را تنظیم نمایند که موجب اعمال محدودیت و اخلال و نابسامانی در فعالیتهای صنفی که در جهت تأمین منافع کارگران از جمله رفاه اقتصادی و اجتماعی آنان میگردد نشود.
در هر حال تجربیات به دست آمده از ارتباط سندیکاها با سیاست نشان دهنده اثرات مثبت و منفی ببار آمده میباشد که نتیجه مثبت آن را میتواناین گونه ارزیابی کرد که رهبران سندیکاها تحت تعالیم و رهنمودهای حزبی بینش عمیق تری خواهند یافت و به نحو مؤثرتری نسبت به ارتقاء وضع کارگران کوشش خواهند نمود و نتیجه منفی آن است که وجوداین ارتباط استقلال سندیکاها را خواه نا خواه دستخوش خطرات و حوادث میگرداند. بدین معنی که در صورت شکست احزاب سندیکاهای وابسته نیز دچار اختلال خواهند شد و در معرض نابودی قرار خواهند گرفت.
انقلاب اسلامی را میتوان اوج مشارکت سیاسی طبقه کارگر در طول سالهای پس از پیدایشاین جنبش دانست. نقش طبقه کارگر در پیروزیاین انقلاب آنچنان قابل توجّه است که برخی از محققین – از جمله یرواند آبراهامیان - معتقدند وروداین طبقه به عرصه انقلاب عامل پیروزی آن محسوب میشود.