آیا در مداوای آیتالله شریعتمداری کوتاهی شد؟
غلامرضا باهر برای روشن شدن اذهان درباره شایعات مربوط به روند معالجه آیتالله سیدکاظم شریعتمداری توضیحاتی داده و نکاتی را درباره توصیههای امام خمینی در این باره باز گفته که قبلا جایی مطرح نشده بود و علاوه بر این که خواندنی است در روایت تاریخ معاصر نیز به کار می آید.
غلامرضا باهر برای روشن شدن اذهان درباره شایعات مربوط به روند معالجه آیتالله سیدکاظم شریعتمداری توضیحاتی داده و نکاتی را درباره توصیههای امام خمینی در این باره باز گفته که قبلا جایی مطرح نشده بود و علاوه بر این که خواندنی است در روایت تاریخ معاصر نیز به کار می آید.
به گزارش ایلنا، عصر ایران در ادامه نوشت: «حریم امام» عنوان نشریهای است که در دو سال اخیر هر هفته توسط «آستان مقدس امام خمینی» منتشر میشود و اعضای هیات تحریریه آن را جمعی از علاقه مندان بیت امام و خصوصا یادگار ایشان تشکیل می دهند و حال و هوای خاصی دارد.
« حریم امام » به تازگی مجموعه 85 گفت و گوی ویژه خود را در پنج سرفصل و در قالب یک مجلد ارایه کرده است.
یکی از جالبترین گفتوگوهای درج شده در این مجله، مصاحبه با دکتر غلامرضا باهر است که به خاطر ارتباط با مراجع و علمای قم و دهها سال طبابت در بیمارستان آیتالله گلپایگانی به «طبیب العلما» مشهور است.
دکتر باهر در این گفت و گو برای روشن شدن اذهان درباره شایعات مربوط به روند معالجه آیتالله سیدکاظم شریعتمداری توضیحاتی داده و نکاتی را درباره توصیههای امام در این باره بازگفته که قبلا جایی مطرح نشده بود و علاوه بر این که خواندنی است در روایت تاریخ معاصر نیز به کار میآید.
بخشهایی از این مصاحبه (با حذف سوالات) که مشخصا به این موضوع میپردازد از صفحات 42 و 43 ویژه نامه رحلت امام خمینی(ره) نقل میشود:
«... یک روز امام توسط حاج احمد آقا برای من پیغام فرستادند که با من کار دارند. بعد از ظهر بود. محضرشان شرفیاب شدم. عرض کردم: آقا، فرمایشی داشتید؟ گفتند: شما آیتالله شریعتمداری را میبینید؟ ایشان چه کسالتی دارند؟ گفتم: ایشان چندین سال است که دچار تومور کلیه هستند و تحت درماناند و بیماریشان در حال پیشرفت است. فرمودند: شما از طرف من ایشان را ویزیت کنید و ببینید چه کاری دارند. هر کاری دارند انجام بدهید و به من هم اطلاع دهید. بعد از این که از خدمت امام مرخص شدم و به قم آمدم فردا صبح خدمت آیتالله العظمی گلپایگانی شرفیاب شدم و عرض کردم دیروز امام من را خواستند. آقا چنین دستوری به من فرمودند که آقای علوی (داماد ایشان) را با خودت ببر و آقای ایرانی (رییس سپاه قم) که آنجا بودند گفتند من هم میآیم. ما به اتفاق حوالی 9 شب روز بعد خدمت آیتالله شریعتمداری رفتیم. افرادی که آنجا محافظ بودند ابتدا ورود آن دو نفر را به آنجا مجاز نمیدانستند.
وقتی برای آنها موضوع را شرح دادیم که داماد آقا هستند و این آقا هم رییس سپاه است اجازه دادند. آیتالله شریعتمداری گفتند: آقای دکتر، این وقت شب کجا بودید؟ گفتم: امام فرمودند که من شما را معاینه و عیادت کنم و اگر خواستی دارید به ایشان برسانم. ایشان از این که چنین پیشنهادی شده خوشحال شدند و دو تایی به یک اتاق رفتیم. فرمودند ایشان میدانند که من مریضم؟ گفتم نمیدانستند و امروز از من خواستند شما را ویزیت کنم.
گفتند: به ایشان بگویید من چهار خواست بیشتر ندارم: اول، پولهای بلوکه شده مرا برگردانند. دوم، خانه بزرگی از من را که اشغال کردهاند به من برگردانند. سوم این که برای درمانم احتیاج به کمک دارم چه در خارج و چه در داخل. چهارم این که شعارهایی که میدهند گفته نشود. فردا که خدمت امام برگشتم نظر آقای شریعتمداری را عرض کردم. امام فرمودند خود شما به آقای عباییخراسانی بگویید اگر پولهای ایشان را بلوکه کردهاند فورا برگردانند. خانه را نیز در اختیارشان قرار دهند. هر پزشکی در اقصی نقاط دنیا که مورد نیاز ایشان است با خرج جمهوری اسلامی با حاج احمد آقا هماهنگ کنید و بیاورید. نسبت به مورد چهارم هم امیدوارم زمان یواش یواش مسئله را حل کند چون ما چنین چیزی را به مردم نگفتیم. رفتارهای اطرافیان ایشان باعث شدند که چنین چیزی پیش بیابد و الا هیچ کسی خواهان چنین چیزی نیست و ما نسبت به تمام مراجع ارادت داریم. به ویژه با ایشان که با هم دوست بودیم.
ما پزشکان متعددی را از تهران آوردیم. منتها کسالت ایشان طول کشیده بود. به نظر من با این که من خیلی به ایشان ارادت داریم و الان هم برای ایشان طلب غفران می کنم اما ایشان یک مقداری هم خودشان اهمال کردند. یعنی مراجع یک مقدار نسبت به بیماری هایشان کمتر وسواس دارند.
یک مقدار سهل انگاری کردند و گرنه بلکه ان شاء الله می شد کاری کرد. بیماری پیشرفت کرده بود. عین این مشکل را ما با آیت الله گلپایگانی داشتیم. وقتی بیماری پیشرفت کند کار به جایی می رسد که پزشک هم نمی تواند کاری کند. بعضی ها فکر می کنند اگر ایشان به خارج می رفت صد در صد خوب می شد. نه. ما چنین چیزی اصلا نداریم. خیلی از افراد بودند که به خارج هم رفتند و نشد برای شان کاری بکنیم...به یاد شعری می افتم که در رثای یوحنا بن ماسویه گفتند. یوحنا پزشک معروفی بودو هیچ کس باور نمی کرد روزی بمیرد....
بنابراین اشکالی که جناب آقای کدیور به ما میگیرد وارد نیست... والله قسم هیچ کوتاهی نشد. حتی تهران که رفتم بزرگترین طبیبهای ایران مثل دکتر سنادیزاده و اطبایی را که در تهران بودند آوردیم. خود من در قم کسالتشان را تشخیص دادم. کسالت قلب امام را هم من تشخیص دادم....حاج احمد آقا گاهی مرا خصوصی میخواست و هم نسبت به آیتالله العظمی گلپایگانی و هم آیتالله شریعتمداری میگفت آقای دکتر، هر کاری اینها دارند دقیقا از نظر پزشکی انجام دهید. اگر دارویی میخواهید و در ایران نیست بگویید ما برایشان تهیه کنیم. اما ایشان دیگر بد حال شده بود. چون تومورشان پیشرفت کرده بود. چند سال بود که ایشان از سرطان کلیه رنج میبردند و اطبایی که در تهران نیز گاهی ایشان را میدیدند می گفتند انشاء الله خوب میشود و چون سنشان هم یک مقدار بالا بود میترسیدند دست بزنند. ببینید! گاهی ما در پزشکی به جایی میرسیم که میگوییم « صبر کن ببین چه میشود».
در بیماریهای تومورال هم اگر همان اول رسیدگی کنی و برداری خوب است ولی اگر یک مقدار طول بکشد دست بزنی نتیجه بدتر میدهد و آقای شریعتمداری هم این گونه شده بود. خود آیتالله العظمی گلپایگانی هم این طور بودند. یعنی تمام لگن از تومور پر شده بود. هیچ اهمالی در معالجه آیتالله شریعتمداری نشد. بلافاصله به تهران منتقل و در بیمارستان مهراد بستری شدند. بهترین پزشکان تهران هم بالای سرشان بودند. برای آوردن پزشک خارجی هم محدودیتی نبود. بعد از آن فرمایش امام دو سه روز بعد ایشان(شریعتمداری) بد حال شدند. دیگر به جایی نرسید و به تهران منتقل شد. دیگر فرصتی برای ایشان نبود که این کار برای ایشان انجام شود...
ببینید. بعضی بیماریها هست که وقتی قرار باشد مرگ بیاید به این که پزشک زود اقدام کند یا دیر خیلی مربوط نمیشود...
حال آیتالله شریعتمداری طوری بد شده بود که دیگر هیچ کاری نمیشد انجام داد. در کمیسیون پزشکی میگوییم برای این بیمار چه کاری صلاح است انجام بدهیم؟ آیا درمان به همین شکل صلاح است یا رفتن به خارج صلاح است؟ اما نمیشد کاری کرد یعنی حتی اگر خارج هم میرفت نمی توانستند کاری بکنند. به عبارتی از جهت پزشکی ضرورتی دیده نمیشد.»